به گزارش خبرنگار مهر در یزد، 30 سال پیش در چنین روزی در صحرای طبس گامهای هراس برانگیز ایادی شیطان، لرزه ای بر دل شب انداخت اما از آنجا که او گفته بود "یدالله فوق ایدیهم"، سپاهی از شن فراهم آورد و اصحاب ابرهه را که چشمشان از حضور زیبای اسلام در ایران کم سو شده بود را به هلاکتی غریب رساند.
صحرایی آرام که آرامشش زبانزد عام و خاص بود و شبهای کویر را به راستی با سکوت تداعی می کرد به ناگاه چنان برآشفت که گویی می خواهد انتقام سالها ظلم و جور را از شاگردان شیطان بگیرد.
پنجم اردیبهشت به راستی حکایت تکرار شده و تفسیر مجدد سوره فیل بود اما این بار اصحاب ابرهه نه با فیل بلکه به هلیکوپتر، نه با هدف نابودی خانه خدا بلکه با هدف نابودی حکومت اسلام پای به عرصه تجاوز نهاد و خداوند نیز این بار به جای آنکه سنگهایی در دهان پرستوها جای دهد، شن را بلایی کرد تا آمریکا هرگز از آن خاطره خوشی برای خویش یادآوری نکند.
دستان خدا این بار در صحرایی برهوت و آرام بر دل دژخیمانی لرزه افکند که هرگز توان تحمل آرامش در کشوری اسلامی و توسعه بساط عدل الهی را نداشتند.
در حادثه طبس برای آنان که اهل تفکرند نشان از آن دارد که خداوند هرگاه اراده کند از به ظاهر کم ارزشترین آفریده های خود نظیر شن برای سرنگونی ظلم و جور استفاده می کند تا قدرت لایزال خود را برای سردمداران کفر به تصویر بکشد.
واقعه طبس سند مستحکم دخالت آمریکا در اداره امور ایران
پس از آنکه نیروهای آمریکایی در سفارتخانه آمریکا به اتهام جاسوسی دستگیر شدند، آمریکا از هر فرصتی برای آزادی آنها استفاده میکرد تا اینکه به این بهانه عملیاتی طراحی کرد تا علاوه بر آزادسازی آنها به اهداف شوم دیگری نیز دست یابد.
در این حمله قرار بود نظامیان آمریکا با هدایت نیروهای تصفیه نشده ارتش ایران و بر اساس طرحی منسجم و بینقص با هلی کوپتری عازم ورزشگاه امجدیه تهران شوند و پس از آزادسازی گروگان ها سایر اهداف خود نظیر بمباران بیت امام در جماران، بمباران مرکز نگهداری مهمات، سپاه، حزب ریاست جمهوری و ... را نیز اجرا کنند.
همه چیز برای یک پیروزی تمام عیار مهیا بود. 95 نیروی کوماندو آموزش دیده با تجهیزات نظامی بسیار قوی در پنجم اردیبهشتماه سال 59 درست دو هفته بعد از قطع ارتباط یک جانبه آمریکا با ایران و تحریم ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی، در شبی آرام و مهتابی، 14 بالگرد و هواپیما در صحرای طبس در حال فرود و مهیای اجرای نقشهای شوم بود که به ناگاه توفانی از شن به هوا خواست و دید خلبانان را به حدی ضعیف کرد که دو بالگرد با یکدیگر برخورد کردند و آتشی مهیب در صحرای طبس برپا شد.
این واقعه در حالی اتفاق افتاد که به گفته فرمانده این عملیات در کتاب خاطراتش، "در این عملیات از بالگردهای بسیار پیشرفته موسوم به اسب دریایی استفاده شده بود. سه هواپیما کار حمل سوخت، سه هواپیما برای حمل نظامیان و هشت بالگرد برای انجام علمیت در درون خاک ما تدارک دیده شده بود، اما به ناگاه بالگردها آتش گرفت و ما خود را در جهنمی سوزان دیدیم".
این عملیات از یک طرح و نقشه بسیار دقیق و کاملا حساب شده برخوردار بود که ماه ها نخبگان نظامی امریکا روی آن نقشه کار کرده بودند.
تمرینات و مانورهای مکرری نیز در صحرای آریزونا، نقطه ای مشابه صحرای طبس به لحاظ جغرافیایی و طبیعی، انجام شد به نحوی که موفقیت آن بالای 90 درصد پیش بینی می شد.
فرماندهی که برای این توطئه انتخاب شد، نظامی بسیار مجربی بود که در جنگهای متعدد دارای موفقیتهای قابل توجهی بود. او سرهنگی بود از ارتش آمریکا و مبتکر نیروی دلتای این کشور.
عملیات طبس به قدری حساب شده پیش می رفت که حتی مطالعات بسیار زیادی بر روی خاک این منطقه انجام شد تا از استحکام خاک منطقه برای فرود هواپیماها اطمینان حاصل شود البته مطالعاتی نیز بر روی اوضاع جوی و جغرافیایی این نقطه انجام شد و مقرر شد عملیات در شبی مهتابی که آرام ترین شبهای کویر به شمار میرود، انجام شود.
عملیات قرار بود طی دو روز انجام شود. روزهای چهارم و پنجم اردیبهشت در طبس و تهران.
اسرائیل، انگلستان و عوامل تصفیه نشده ارتش ایران کمکهای اصلی آمریکا برای حمله به طبس بودند
در این عملیات بعضی از کشورها از جمله اسرائیل، انگلستان و حتی برخی عوامل تصفیه نشده ارتش ایران نیز کمک کردند.
در آن شب عوامل بازدارنده ایران در خواب بودند. شاید در آن شب آرام تنها دستی که در آستین خدا بلند بود، دستان امام و نیایش ایشان در امامزاده صالح بود که منجر به تحولی عظیم در صحرای طبس و توفان بود.
هنگامی که هواپیماها و بالگردها به طبس رسیدند، رابطانی که با دوربینهای مدار بسته همه چیز را تحت کنترل داشتند بارها اعلام کردند همه چیز آرام است و عملیات با موفقیت پیش می رود.
چند متری تا فرود باقیمانده بود. توفانی در گرفت. دستگاه هیدرولیک یکی از بالگردها از کار افتاد، دو بالگرد دیگر نیز به دلیل دید بسیار کم در اثر توفان با یکدیگر اصابت کردند و آتش گرفتند و هشت نظامی آمریکا در این میان به درک واصل شدند.
عملیات عملا شکست خورد. پس از دقایقی نیروهای سپاه خود را به منطقه رساندند. فرماندهی نیروهای سپاه منطقه را سردار محمدمنتظر قائم بر عهده داشت.
پس از قطعی شدن شکست آمریکا در طبس هواپیماها خیال بازگشت داشتند که به دستور بنی صدر، رئیس جمهور وقت، هدف قرار گرفتند و طی آن سردار محمدمنتظر قائم، تنها شهید این واقعه تاریخی شد تا این واقعه را با خون خود برای همیشه جاوید نگاه دارد.
به این ترتیب بار دیگر طبل رسوایی آمریکا در جهان کوبیده شد و شکستی تلخ و مفتضحانه را با خواری و ذلت با خود همراه کرد.
براون وزیر دفاع وقت آمریکا نیز در پاسخ به این سئوال که "این شکست چگونه اتفاق افتاد؟" اینگونه پاسخ میدهد: "آیت الله خمینی در بالکن مقر سکونت خود حضور یافت و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین افتاد."
گفتگوی مهر با احمد حبیبی، نخستین فردی که پس از حادثه طبس در محل حاضر شد
احمد حبیبی، نخستین فردی که پس از بروز حادثه طبس در محل حادثه حاضر شد در تشریح این واقعه که بیشتر به معجزه ای شبیه بود، به خبرنگار مهر گفت: در آن روز از پاسگاه رباط خان خبر رسید که در کویر اتفاقی افتاده است و قاچاقچی ها جاده را با هواپیما و بالگرد بسته اند.
وی افزود: به اتفاق چهار نفر از برادران کمیته با کمترین امکانات و اسلحه برای بررسی موضوع به سمت منطقه حرکت کردیم و ساعت شش صبح به محل مورد نظر رسیدیم.
حبیبی با اشاره به اینکه موقع حضور آنها در منطقه هیچ فردی در آن جا حضور نداشت گفت: آمریکایی ها فرار کرده بودند و ۹ جنازه داخل لاشه هواپیما و بالگردها در حال سوختن بود و بوی تعفن اجساد در منطقه پخش شده بود.
وی ادامه داد: هواپیماها هیچ آرم و نشانی نداشت و با رنگ خاکی که داشتند در کویر استتار شده بودند و ساعت 2:30 صبح روز قبل در محل فرود آمده بود و ابتدا ضمن بستن جاده مسافران یک دستگاه اتوبوس که زائران امام رضا(ع) بودند، آنها را به اسارت گرفته و به یک تانکر حامل سوخت شلیک کردند که به آتش کشیده شد ولی راننده آن موفق به فرار شده بود که بعد از برگشت به دیگران خبر داده بود.
وی خاطرنشان کرد: خبری که به پاسگاه رسید توسط یکی از مسافران بود که توانسته بود از تاریکی شب استفاده کند و خود را به پاسگاه برساند.
وی ادامه داد: به محض این که رسیدیم اقدام به محاصره پنج فروند بالگرد سالم کردیم.
حبیبی بیان داشت: در حال پیشروی به سمت بالگردها بودیم که مشاهده شد داخل یکی از آنها دستگاهی همانند موتور خودرو روشن است که به احتمال زیاد بالگرد فرماندهی این گروه بود که در حال ارسال تصاویر و صدا بود.
وی ادامه داد: هنوز یک ربع نگذشته بود که مشاهده کردم دو فروند هواپیمای جنگنده ایرانی از سمت جنوب به سمت ما آمدند و به محض رسیدن بالای ما شروع به تیراندازی کردند و هشدار دادند که کسی نزدیک نشود و پس از تیراندازی، منطقه را ترک کردند و رفتند.
وی افزود: هنوز چند دقیقه ای از رفتن هواپیماها نگذشته بود که یک دستگاه سیمرغ به همراه ۵ نفر از سپاه یزد به فرماندهی شهید محمد منتظرقائم به منطقه آمدند.
حبیبی یادآور شد: شهید منتظرقائم گفت که برای بررسی به منطقه آمده و بعد از هم فکری با ایشان درباره چگونگی بررسی موضوع قرار بر این شد که نیروها با فاصله مستقر شوند و من به همراه منتظر قائم برای بررسی به داخل بالگردها برویم که اگر اتفاقی افتاد برای ادامه کار همه نیروها آسیب نبینند.
وی اظهار داشت: ابتدا من به داخل همان بالگردی که دستگاهی داخل آن روشن بود رفتم و مشاهده کردم که در دو طرف بالگرد اسناد زیادی وجود دارد.
وی ادامه داد: جیپ و دو دستگاه موتورسیکلت را به فاصله دورتر از بالگرد منتقل کردیم و زمانی که شهید منتظرقائم در مرحله دوم برای انتقال اسناد به داخل بالگرد رفته بود صدای یکی از نیروها بلند شد که هواپیماها آمدند.
من به آسمان نگاه کردم اما هواپیمایی را ندیدم ولی صدای آنها را شنیدم که آن فرد گفت: از سمت شمال و در ارتفاع خیلی پایین در حرکت هستند. همین که به بالای بالگردها رسیدند اولین بالگردی را که منفجر کردند همانی بود که داخل آن اسناد وجود داشت و چون منتظرقائم نزدیک آن بود به شهادت رسید.
حبیبی گفت: هواپیماها دوباره دور زدند و بالگردهای دیگری را نیز منفجر کردند و رفتند و صبح روز بعد نیز بالگرد سوم را منفجر کردند.
این جریانات تا یکی دو روز ادامه داشت اما آنچه که اهمیت داشت این بود که این حمله نظامی در نخستین ساعات عملیات به یاری خداوند با شکست مواجه شد و بار دیگر بر طبل رسوایی آمریکا نواخته شد.
نظر شما