به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «مگر چشم تو دریاست!» اثر جواد کلاته عربی شامل خاطرات مرحوم حجت الاسلام جنیدی و شهیدان محمد، عبدالحمید، نصرالله و رضا جنیدی به روایت همسر و مادرشان به تازگی توسط انتشارات روایت فتح منتشر و راهی بازار نشر شده است.
«مگر چشم تو دریاست!» از طرفی روایت یک مادر است؛ مادر ۴ شهید و از طرف دیگر، خاطرات یک همسر است؛ همسری که پدر همان ۴ پسری است که از زیر قرآن رد شده و به جبهه رفتند.
این کتاب خاطرات، ۶ دفتر دارد که به ترتیب عبارت اند از: چشم های پدر، چشم هایت روشن، چشم ها می بینند، چشم ها می گریند، چشم ها منتظر و مگر چشم تو دریاست!
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
کومولهها گفته بودند اگر پول بیاورید، بدن شهید را صحیح و سالم تحویلتان میدهیم. آن موقع سی هزار تومان خیلی بود. حاج آقا خودش رفت کردستان؛ روستای قمچیان. از آن جا زنگ زد و جریان را برایم گفت.
_ می گن سی هزار تومن بدید تا شهیدتون رو تحویل بدیم.
_ بعد با پول ما برن تجهیزات بگیرن، بر ضد خود ما استفاده کنن؟!!
من یادم نیست، اما کسانی که اطرافم بودند، می گویند شما گفتی «بگو شهید منو آتیش بزنید، اما من به شما پول نمی دم.» من نتوانستم بپذیرم به خاطر پیکر شهیدم به ضد انقلاب پول بدهم. حاج آقا هم همان اول، تصمیم من را گرفته بود، اما به من زنگ زد تا حرفی باقی نماند. اصلا خود حاج آقا راضی نبود برای این مسئله به کردستان برود. اجبار و اصرار پاسدارها و برادرم، اسدالله، بود که رفت برای پیدا کردن رضا. ما پول ندادیم و آن ها هم رضا را تحویل ندادند و حاج آقا برگشت.
این ماجرا گذشت تا این که سیزده ماه بعد، زنگ زدند و گفتند پیکر رضا توی پاک سازی روستا پیدا شده است...
این کتاب با ۲۵۶ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار ریال منتشر شده است.
نظر شما