تاریخ انتشار: ۱۸ فروردین ۱۳۸۹ - ۰۹:۱۴

خبرگزاری مهر: رسانه‌های جمعی در ایجاد اولویتهای فکری و تعیین موضوعات مهم و مورد بحث عامۀ مخاطبان، نقش اساسی ایفا می‌کنند. اگر موضوعی از نظر زمان و مکان در رسانه‌ها برجسته شود، می‌تواند مخاطبان را به این اندیشه وادارد که موضوع مذکور مهم است.

بر این اساس رسانه‌ها اگر چه نمی توانند به ما بگویند که چگونه فکر کنیم، اما می توانند بگویند دربارۀ چه چیزی فکر کنیم.

بررسی نقش رسانه در برجسته سازی مسایل کم اهمیت و آنچنان که "مک کومبز" آنها را مسایل خاموش می‌نامد مستلزم پرداختن به مقوله افکار عمومی است تا چگونگی شکل‌گیری آنها تبیین شود.

در عصر ارتباطات با گسترش رسانه‌های همگانی و شبکه‌ای شدن جهان و همچنین باسوادتر شدن عامه مردم، نیروی تازه‌ای با عنوان افکار عمومی پای به صحنه گذاشته است. این نیروی تازه که تجلی اراده مردم و خواست آنها است، در تمام جهان به ویژه در کشورهایی که نظامهای پارلمانی و مردمی دارند، نقش مهمی در شکل‌دادن به حوادث و رخدادهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارد و کمتر نقش آن نادیده گرفته می‌شود.

افکار عمومی، پدیده‌ای روانی ـ اجتماعی و خصلتی، جمعی است و عبارت است از ارزیابی، روش و نظر مشترک گروهی اجتماعی در مسئله‌ای که همگان به آن توجه و علاقه دارند و در لحظه معینی، بین عده زیادی از افراد و اقشار مختلف جامعه نسبتاً عمومیت می‌یابد و عامه مردم آن را می‌پذیرند. افکار عمومی به صورت تأیید یا مخالفت با یک عمل، نظر، شخص و واقعه با خواسته، مطالبه، پیشنهاد و توصیه تجلی می‌یابد.

شرایط شکل‌گیری افکار عمومی

برای شکل‌گیری افکار عمومی دو اصل یا عامل باید با هم جمع شوند. 1ـ موضوع یا مشکلی خاص 2ـ توجه عمومی حول و حوش آن موضوع. در ادامه این دو محور بررسی می‌شود.

1ـ اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی حول یک موضوع: همان‌گونه که از عنوان افکار عمومی بر می‌آید، منظور عقایدی عمومی است که به همگان مربوط باشد. امروز فقط رسانه‌ها توان ایجاد این عقاید را بین همگان دارند. لذا اگر نقش اطلاع‌رسانی رسانه‌ها نباشد، به پیروی از آن، آگاهی عمومی نیز نسبت به موضوع پیدا نخواهد شد و یا اگر هم پیدا شود، بدون اطلاع‌رسانی رسانه‌ها، افکار عمومی در خصوص تمامی مسائل به سرعت شکل نخواهد گرفت و فقط می‌تواند، حول و حوش مسائلی خیلی مهم و حیاتی شکل بگیرد.

با توجه به مطلب مذکور می‌توان گفت رسانه‌ها با اطلاع‌رسانی دقیق، نشان دادن کاستیها، بررسی زوایای پنهانی، ارائه آمار و ارقام در خصوص موضوع، باعث آگاهی عمومی شهروندان می‌شوند که این مهم‌ترین و شاید نخستین مرحله در شکل‌گیری افکار عمومی است.

2ـ اعطای اعتبار اجتماعی رسانه به موضوع: زمانی که رسانه‌های همگانی موضوع یا سوژه‌ای خاص را انعکاس می‌دهند. در اصل بخشی از اعتبار اجتماعی خود را نیز به آن موضوع انتقال می‌دهند و مخاطب نیز اینگونه برداشت می‌کند که حتماً موضوع مطرح شده حائز اهمیت بوده که رسانه مورد نظر آن را انعکاس داده است و اگر اهمیت نداشت، هیچگاه در رسانه‌ها مطرح نمی‌شد.

نظریۀ برجسته سازی

این نظریه بیان می کند که رسانه های جمعی در ایجاد اولویتهای فکری و تعیین موضوعات مهم و مورد بحث عامۀ مخاطبان، نقش اساسی ایفا می کنند. نظریۀ مذکور، پیش بینی می کند که اگر موضوعی از نظر زمان و مکان در رسانه ها برجسته شود، می تواند مخاطبان را به این اندیشه وادارد که موضوع مذکور مهم است.

شواهد تجربی این نظریه، در سال 1968، توسط "دونالد شاو" (Donald Shaw)و "ماکسول مک کامبز" (Maxwell. Mc.  Combs)، در طول انتخابات ریاست جمهوری آمریکا فراهم گردید. این دو اندیشمند، با طرح سؤالاتی از رأی دهندگان، در یافتند که آنچه را رأی دهندگان به عنوان ویژگیهای نامزدهای انتخاباتی خود معرفی می کنند، همان مطالبی است که طی روزهای گذشته به صورت برجسته ای در مطبوعات ارائه شده است. یعنی رابطه ای مثبت و قوی بین اولویتهای رسانه ها و موضوعاتی که از نظر رأی دهندگان مهم بود، وجود داشت و البته این رابطه، رابطه ای علّی به حساب نمی آمد.
 
با استفاده از شواهد بدست آمده از این مطالعه، شاو و مک کومبز، به این نتیجه رسیدند که رسانه ها می توانند در ایجاد اولویتهای فکری مخاطبان مؤثر باشند. یعنی به مخاطبان بگویند، دربارۀ چه چیزی فکر کنند و یا سخن بگویند.
 
با فهم این نظریه دست اندرکاران روابط عمومی باید بتوانند بر اولویتهای رسانه ها، از طریق اخبار و اطلاعات گوناگون و جذاب، به منظور نفوذ در افکار مخاطبان خود، تأثیر گذار باشند.
 
بر این اساس برجسته سازی در رسانه ها در دو سطح بررسی می شود؛ سطح اول آن انتخاب اخبار و رویدادهای مهم و سطح دوم تصمیم گیری درخصوص تعیین قسمت هایی از اخبار و رویدادها برای تکرار و برجسته سازی است.