خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: در زندگی ما جملات شرطی زیادی حضور دارند. اما گاهی ما در ضمن اظهار این گزاره‌ها مغالعه‌هایی را صورت می‌دهیم. یکی از این مغالطه‌ها مغالطه وضع تالی است. با این مغالطه می‌توان به این نتیجه رسید که به طور مثال هر فرزند کم‌حرفی معتاد است.

استفاده از جملات شرطی در گفتگوهای روزمره بسیار رایج است، جملاتی که می‌توان آن‌ها را به این صورت کلی صورت‌بندی کرد: «اگر الف، آنگاه ب». در منطق قسمت «اگر الف» را مقدّم و قسمت «آنگاه ب» را تالی می‌گویند. مثلاً در جمله شرطی «اگر دزدی کنی مستحق مجازات خواهی بود»، می‌توان با فرض مقدم، تالی را نتیجه گرفت. در واقع چنین استدلالی را می‌توان به این صورت در نظر گرفت:
اگر الف، آنگاه ب
الف
بنابراین ب
به عبارت دیگر با توجه به مثال فوق، می‌توان چنین قیاسی را تشکیل داد:
اگر دزدی کنی مستحق مجازات خواهی بود.
دزدی کرده‌ای.
پس مستحق مجازات هستی.
این استدلال صحیح و معتبر است و چنین قاعده‌ای را وضع مقدم می‌گویند. اما ممکن است ذهن به علت آشنایی و پذیرش قاعده‌ وضع مقدم گاهی به خطا بیفتد و بخواهد در یک جمله شرطی، تالی را اثبات کند (وضع تالی) و مقدم را نتیجه بگیرد. صورت زیرین چنین استدلالی که در ظاهر استدلالی معتبر به نظر می‌رسد اما در واقع مغالطه‌ای صوری است این گونه است:
اگر الف، آنگاه ب 
ب
بنابراین الف
یکی از موارد کاربرد مغالطه وضع تالی در دادگاه‌هاست، چرا که گاهی شخص مدعی شواهدی دال بر مدعای خود ندارد و بنابراین می‌کوشد از طریق اثبات تالی، مدعای خود را اثبات کند. به عنوان مثال فرد مدعی چنین می‌گوید: «بی‌شک او مرتکب این دزدی شده است، چراکه وسایل دزدیده شده در خانه او کشف شده است.» صورت‌بندی این استدلال چنین است:
اگر او دزد باشد وسایل دزدیده شده نزد او خواهد بود.
وسایل دزدیده شده در خانه او کشف شده است.
پس او دزد است.
ایراد این استدلال این است که حتی اگر هر دو مقدمه هم درست باشند، نتیجه ضرورتاً درست نخواهد بود یا به بیان دیگر شاید نتیجه درست باشد و شاید هم نباشد. این‌که وسایل دزدیده شده در خانه متهم کشف شده است ضرورتاً به این معنا نیست که او آن وسایل را دزدیده است. ممکن است کسی یا کسانی که با فرد مذکور دشمنی دارند خواسته باشند برای وی پاپوش بدوزند و او را از میدان به در کنند. 

مثالی دیگر که شاید زیاد با آن برخورد کرده‌ایم به نگرانی‌های پدر و مادرها نسبت به فرزاندانشان مربوط است. بسیاری از پدر و مادرها وقتی فرزاندانشان در سنین نوجوانی و بلوغ هستند، مدام ابراز نگرانی می‌کنند و می‌گویند که فرزندشان کم حرف می‌زند و مدام خودش را توی اتاق حبس می‌کند و «نکنه داره معتاد می‌شه». این نگرانی البته طبیعی است اما استدلالی که در پس آن وجود دارد در واقع معتبر نیست.

اگر فرزند من معتاد شده باشد کم‌حرف خواهد شد و خودش را در اتاق حبس می‌کند.
فرزند من کم‌حرف شده است و خودش را در اتاق حبس می‌کند.
پس او معتاد شده است.

همان‌طور که می‌بینیم پدر و مادر نگران در اینجا دچار مغالطه وضع تالی شده‌اند، چرا که کم حرف شدن فرد و گوشه‌گیری او می‌تواند دلایل دیگری غیر از اعتیاد هم داشته باشد. حتی می‌توان گفت عموماً این کم‌حرفی و گوشه‌گیری در میان بسیاری از نوجوانان رایج است، ‌چرا که آن‌ها در حال گذر از دوران کودکی به جوانی و بزرگسالی‌اند و بنابراین علاوه بر تغییرات هورمونی و فیزیکی، در حال رشد فکری و عاطفی نیز هستند و لذا این گوشه‌گیری و انزوا، بخشی طبیعی و چه بسا ضروری از این دوران است.  

برای تشخیص مغالطه وضع تالی البته راه‌هایی وجود دارد. مثلاً می‌توان به جای واژه «اگر» گفت «اگر و تنها اگر». در این صورت جمله شرطی فوق چنین خواهد بود: اگر و تنها اگر او دزد باشد وسایل دزدیده شده نزد او خواهد بود. بنابراین دیگر نمی‌توان به سادگی با فرض کشف وسایل دزدیده شده در منزل متهم او را دزد دانست، یا به عبارت دیگر با کاربرد «اگر و تنها اگر» به جای «اگر»، دزد بودن، تنها دلیل ممکن برای پیدا شدن وسایل دزدیده شده در خانه متهم نخواهد بود.

 هم‌چنین می‌توان در رد این‌گونه مغالطات، با «وضع تالی» دیگری، ایراد این استدلال غیرمعتبر را نشان داد. مثلاً شخصی می‌کوشد چنین استدلال کند که «الف همیشه کم حرف می‌زند. او حرف حساب برای گفتن ندارد.» در پاسخ به این فرد می‌توان گفت: «اتفاقاً آدم‌های اهل فکر و عمیق معمولاً کم حرفند». در این‌جا ما جمله شرطی دیگری را ذکر کرده‌ایم که نشان می‌دهد علل و عوامل دیگری می‌تواند سبب تحقق تالی شوند.