چنانچه پیشتر آمد اگر روندهای کنونی تداوم یابند، تردیدی نیست که چین سرانجام از نظر شاخصهای خاص قدرت سخت پیشی خواهد گرفت. با این حال اگر ایالات متحده از اقتدارش به شکل خردمندانه ای استفاده کند، چین به عنوان یک قدرت برتر نیاز به درگیری با ایالات متحده ندارد.
به طور سنتی، اقتدار به تقویت منابع اولیه قدرت ایالات متحده می انجامد. آمریکا با ایجاد هژمون های منطقه ای با تضمین این که دشمنان نمی توانند او را از درون حوزه نفوذش به چالش بکشانند، بلکه نقش شرکایش در دفاع جمعی را افزایش داده، پایگاههای باثباتی که قدرتش را به پیش می برند حفظ کرده و آزادی بیشتری برای کنش و اقدامات بین المللی به دست می آورد که این آزادی از رضایت دیگر دولتها ناشی می شود.
اگر ایالات متحده بتواند هژمونی های منطقه ای اش را در نیمکره غربی، اروپا و شمال شرق آسیا حفظ کرده و یا حتی درصورت امکان، تقویت نماید و اقتدارش را در دیگر مناطق آسیا گسترش دهد، آنگاه می تواند به شکل موثرتری حتی با یک چین قوی تر از لحاظ مادی نیز رقابت کند. در این صورت ایالات متحده یک گروه پیاده نظام قدرتمند از کشورهای تابعه اش را شکل خواهد داد که از رهبری او تبعیت می کنند.
در شکل دیگر ایالات متحده ممکن است قادر باشد تا قدری از اقتدارش را بر روی خود چین نیز توسعه دهد. با جای دادن چین در یک نظم بین المللی تحت رهبری آمریکا که از طریق تضمین حقوق مالکیت، ثبات پولی و شفافیت تجاری به ارمغان می آید، منافع زیستن درون این نظم، می تواند از منافع یک نظم تحت رهبری خود چین نیز فراتر برود، زیرا نظم تحت رهبری چین فقط از طریق یک چالش پرهزینه با ایالات متحده به دست می آید، در این صورت، منافع تبعیت از اقتدار آمریکا می تواند بیشتر از چشم انداز یک مقابله پرهزینه با آمریکا باشد.
در این سناریو، روابط آمریکا و چین در آینده ممکن است بیشتر شبیه روابط امروزین ایالات متحده با اتحادیه اروپا باشد. مجموع منابع قدرت اتحادیه اروپا با وجود فقدان سیاست های امنیتی و خارجی مشترک، هم اکنون بیشتر از مجموع منابع قدرت ایالات متحده آمریکا است. با این حال از آنجا که اروپا تابع ایالات متحده باقی مانده و به باقی ماندن در یک نظم بین المللی تحت رهبری آمریکا رضایت دارد، افراد بسیار معدودی در واشنگتن نگران برخورد با این قاره (اروپا) هستند.
چین به عنوان یک کشور یکپارچه ممکن است نسبت به اروپا دشمنی بسیار مهیب تر باشد و احتمالا بر آزادی عمل بیشتر برای خود در مقایسه با اروپا پافشاری داشته باشد اما با این حال مزایای نظم امنیتی و اقتصادی ایجاد شده به وسیله اقتدار آمریکا دامنه و شدت رقابت با یک "ابرقدرت" جدید در آسیا را کاهش می دهد.
برای ایجاد و حفظ اقتدار دو شرط اساسی لازم است: ابتدا ایجاد یک نظم اجتماعی که برای تابعان سودمند است و براین اساس آنها را به این نظم، مقید می سازد و سپس اینکه سوء استفاده نکردن از تابعان، مادامی که به این اقتدار رضایت داده اند. یک کشور برای رهبری می باید پیروانی داشته باشد و دیگر کشورها از آمریکا یا هر کشور دیگری تبعیت نخواهند کرد مگر اینکه آن نظم اجتماعی هم به صورت فردی و هم به صورت جمعی برای آنان سودی به همراه داشته باشد. این نشان می دهد که حتی در یک نظم اقتدارگرایانه، چانه زنی بین آمریکا و چین وجود دارد که شاید مساله تایوان بارزترین مورد آن باشد، اما در حقیقت چانه زنی اصلی بر سر تقسیم هزینه ها و منافع یک نظم منطقه ای تحت رهبری آمریکا است.
با این وجود اگر ایالات متحده برروی اقتدار سرمایه گذاری کند و برای حفظ مشروعیت سیاست هایش تلاش کند، می تواند اجتماعی از کشورها را تشکیل دهد که توانایی اش برای موفقیت در جهان را تقویت کرده و همین امر تبعیت از رهبری اش حتی درصورت کاهش قدرت سخت این کشور را تداوم بخشد.
امروزه اشتباه سیاست خارجی آمریکا پذیرش این باور است که این کشور درجهانی زندگی و عمل می کند که فقط قدرت سخت یا توانایی اجبار اهمیت دارد و نه پذیرش این باور که این کشور عملا در جهان سیاسی واقع شده که اقتدار، نقش مهمی را در راهبری روابط بین دولتها بازی می کند. همانطور که در جنگ عراق در 2003 نشان داده شد ایالات متحده همواره خواهان عمل به شیوه ای است که کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل آن را غیر قانونی نامید، به همین دلیل مشخص نیست که آمریکا چگونه می تواند مجددا دیگران را متقاعد کند که از هیچ اقتداری که در آینده ممکن است به وی تفویض بشود، سوء استفاده نخواهد کرد.این نیز مشخص نیست که افکار عمومی آمریکا خواهان پرداخت هزینه های بیشتری باشند که نشانگر تمایل شان به اقدام درون محدودیت های موافقت جامعه بین المللی باشد.
با این وجود آینده روابط شرق و غرب به شدت تحت تاثیر نه تنها روندهای کلی قدرت بلکه تحت تاثیر این خواهد بود که آمریکا چگونه خود را در جهان مدیریت خواهد کرد و به طور مشخص اینکه آیا این کشور از طریق به کارگیری زور به پیش خواهد رفت یا در بازیابی و بازسازی اقتدار بین المللی اش سرمایه گذاری خواهد کرد.