شیراز - خبرگزاری مهر: بانوی نابینایی که با تمام مشکلات زندگی قالیبافی یاد گرفت به همه ثابت کرد که در اوج مشکلات هم می توان سرنوشت را به گونه ای رقم زد که نقش امید در آن باز هم هویدا شود.

به گزارش خبرنگار مهر در شیراز، 33 سال قبل در یکی از روزهای پائیز، بهار زندگی دختربچه ای به خزان رسید، آن روز با تمام دوستان و هم سن و سالانش مشغول بازی بود که ناگاه به زمین خورد و به سرش آسیب رسید.

از آن واقعه هر روز می گذشت و بینایی دختربچه نیز هر روز کمتر و کمتر می شد اما او نمی خواست باور کند که سرنوشتش چگونه در حال رقم خوردن است، مسیرهایی که او هر روز با شور و نشاط طی می کرد پس از آن اتفاق هر بار که از آن رد می شد، به زمین می خورد و اینگونه بود که روزهای تار دختربچه فرا رسید.

"نساء" نمی خواست باور کند که چشمانش قرار نیست دیگر ببیند اما واقعیت همین بود، ضربه ای که به سرش خورده بود باعث شد که به طور مستمر بینایی چشمانش کمتر و پس از چندی نابینا شود.

"نساء زارع" اکنون 43 ساله شده او در تمام این سالها نخواست که مشکلات زندگی او را از پا درآورد و هرگز ناامید نشد تا اینکه دست سرنوشت امیدی را بر سر راهش قرار داد و آن هم آشنایی با یک مرکز آموزشی قالیبافی بود.

او که به صورت اتفاقی با این مرکز آشنا شده بود با کمک مربی که در آن محل فعالیت داشت با قالیبافی آشنا شد و با تمام سختیهای کار، تلاش کرد تا قالیبافی را یاد بگیرد.

نساء دیگر تنها نبود، او قالیبافی یاد گرفت شد و بدین ترتیب اراده نساء زارع به او کمک شایانی کرد به گونه ای که ظرف چند ماه گذشته توانست چهار تابلو فرش و سه گلیم ببافد.

نساء در شهرستان مرودشت در 45 کیلومتری شیراز زندگی می کند. مربی خانم زارع نقشه ها را به صورت بریل برای او طراحی می کند و نخ های رنگی را به ترتیب در جای مخصوص کار او قرار می دهد و بدین ترتیب نساء زارع نیز قالیبافی می کند.

گفتگوی خبرنگار مهر با نساء در همان کارگاه قالیبافی انجام شد زمانیکه او مشغول کار بود از رفتارهایش نیز معلوم بود که چگونه با هر ردیفی که به قالی اضافه می کند نقش امید را بر زندگی، سرنوشت و رویاهایش می زند.

نساء می گوید: در زندگی سه آرزو دارم یکی سلامتی تمام مسلمانان، دیگری اینکه هیچگاه سربار کسی نباشم و آرزو دارم که به زیارت امام رضا(ع) نیز بروم.

در آرزوهای خانم زارع بینایی چشمانش جایی ندارد و اینکه خود نیز می گوید هرچه خدا بخواهد همان می شود.

وی همچنین یک آرزو دیگر نیز دارد، اینکه بتواند روزی نام امام رضا(ع) را نیز بر قالی نقش ببندد و آن را به حرم مطهرش تقدیم کند.

نساء زارع با تمام مشکلات موجود موفق شد قالیبافی یاد بگیرد. خانم زارع به تمام همنوعانش این چنین آموخت آنچه که آنها به نام ضعف می شناسند را می توان نادیده گرفت و سرنوشت را به گونه ای دیگر رقم زد.

در این بین کمکهای متولیان امر نیز می تواند برای خانم زارع بسیار مفید واقع شود و نقش امید را در زندگی اش از آنچه که هست پر رنگ تر کنند. ایجاد نمایشگاه هایی برای نمایش آثار وی و کمک های مرتبط با این امر می تواند نساء زارع را بیش از پیش خوشحال کند.