برخی عدالت را در برابری یافتهاند، برخی رعایت شایستگی را شرط عدالت شمردهاند و برخی دیگر نیز تأمین نیازها را ملاک عدالت دانستهاند.
از مهمترین مسائل، فلسفه سیاسی بحث از ماهیت دولت است
یکی از مهمترین مسائل، فلسفه سیاسی بحث از ماهیت دولت است. هر تعبیری از ماهیت دولت تعبیری درباره نهایت زندگی سیاسی، بهترین شکل دولت و شیوه دستیابی به آن را به دنبال میآورد.
فلسفه سیاسی بحث از مسائل توصیفی ماهیت و منشأ دولت را که مورد بحث علم سیاست نیز هست، به اشکال مختلف به مسائل مربوط به ارزشها و غایات زندگی سیاسی و بهترین شکل حکومت پیوند میدهد.
بنابراین تصور اینکه دولت پدیدهای حاصل تکامل از خانواده به روستا، به شهر و جامعه مدنی است و یا اینکه پدیدهای مصنوعی و حاصل قرارداد اجتماعی میان افراد است، هر یک برداشتهای مختلفی درباره مسائل اساسی فلسفه سیاسی یعنی اطاعت، مشروعیت، آزادی، حقوق و غیره به دنبال میآورند.
فلسفه سیاسی نه به مفهوم تاریخ اندیشههای سیاسی، بلکه به معنای اندیشیدن به سیاست به شیوهای فلسفی، به فهم و توضیح ماهیت و سرشت حکم و آمریت، اطاعت و تبعیت، ضرورت و غایت جامعه و دولت، دلایل وجود دولت و بهترین شیوه سازماندهی به زندگی سیاسی انسان به منظور تأمین غایات اساسی حیات یعنی عدالت، برابری و آزادی علاقمند است.
فلسفه سیاسی یک رشته تاریخی نیست
فلسفه سیاسی یک رشته تاریخی نیست. پرسشهای فلسفی از ماهیت مقولات سیاسی و مباحث پیرامون بهترین یا عادلانهترین نظم سیاسی اساساً با مسایل تاریخی که همیشه با امور جزیی یا منفردات سر وکار دارند متفاوت است.
مسائل مورد توجه علم تاریخ اموری هستند چون گروههای منفرد، انسانهای منفرد، دستاوردهای منفرد، تمدنهای منفرد، یک روند منفرد از تمدن بشری از ابتدا تا زمان حاضر و غیره.
اما فلسفه سیاسی، به نحو خاص و اساسی، با تاریخ فلسفه سیاسی متفاوت است. نمیتوان پرسش در مورد ماهیت مقولات سیاسی و پاسخ به آنها را با سؤال درباره اینکه چگونه یک فیلسوف یا تمام فلاسفه به پرسش مذکور راه یافتهاند و آن را به بحث گذاشته یا بدان پاسخ گفتهاند اشتباه گرفت.
"بهترین شکل حکومت" مهمترین مسئله فلسفه سیاسی است
تأمل درباره بهترین شکل حکومت در نهایت مهمترین مسأله فلسفه سیاسی به شمار میرود. هر یک از فلاسفه سیاسی بر اساس تعبیری از غایات مطلوب زندگی سیاسی در پی یافتن معیاری برای اندازهگیری مطلوبیت اشکال حکومت بودهاند.
مثلاً میزان معرفت به حقایق در فلسفه افلاطون، میزان تأمین فضیلت و صلاح عامه در اندیشه ارسطو، میزان تأمین نظم و امنیت در فلسفه سیاسی هابز و میزان تأمین حداکثر شادی برای حداکثر شمار مردم در مکتب اصالت فایده هر یک معیار جداگانهای برای تعیین شکل بهتری از حکومت هستند.
به طور کلی میتوان گفت مهمترین دغدغه فکری فلاسفه سیاسی، جست و جوی مبنایی برای عدالت یا قانون عادلانه در جامعه بوده است. مشاجره فلاسفه سیاسی درباره عدالت ناشی از تعبیر آن به سه معنای متفاوت بوده است. برخی عدالت را در برابری یافتهاند، برخی رعایت شایستگی را شرط عدالت شمردهاند و برخی دیگر نیز تأمین نیازها را ملاک عدالت دانستهاند.