این روزها ترکیب تکراری بازیگران در فیلم‌های سینمایی فرصت درخشش چهره‌های تازه و ستاره‌ها را از آنها گرفته است.

به گزارش خبرنگار مهر، مدتی است بسیاری از تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها از بحرانی صحبت می‌کنند که می‌توان آن را بازیگرسالاری خواند، بازیگرسالاری محصول دلایلی است که شرح آنها در این فرصت امکان ندارد، تولید انبوه فیلم‌های 90 دقیقه‌ای در تلویزیون و این روزها در شبکه نمایش خانگی نیاز به بازیگران را افزایش داده و این موضوع تعادل بازار عرضه و تقاضا را برهم زده است.

بازیگران می‌توانند دستمزد حضور در یک فیلم سینمایی را از بازی در مجموعه‌ای تلویزیونی، فیلمی 90 دقیقه‌ای یا فیلمی که متعلق به شبکه نمایش خانگی است به دست بیاورند آنهم در زمان کوتاه و شرایط آسان‌تر. این گونه است که اشتیاق بازیگران برای حضور در سینما کمتر از قبل شده است. تولید انبوهی از فیلم‌های عامه‌پسند که پیرو جریان حاکم بر مجموعه‌های طنز تلویزیون ساخته شده باعث شده گروهی خاص در این فیلم‌ها بازی کنند، ترکیب بازیگران این آثار که نمونه‌های ابتدایی‌شان در گیشه موفق بوده حالا به ترکیبی آشنا و تکراری تبدیل شده است.

پوریا پورسرخ و مهران غفوریان در نمایی از "شیر و عسل"

بهاره رهنما، سیدجواد رضویان، پوریا پورسرخ، رضا شفیعی‌جم، علی صادقی، الناز شاکردوست، احمد پورمخبر و حتی بازیگر با استعدادی مثل حامد کمیلی را می‌توان در نقش‌هایی کم و بیش مشابه روی پرده سینماها دید. سینمای عامه‌پسند این روزها قابلیت‌های بازیگران را به قربانگاه می‌برد و آنها را به موجوداتی تک بعدی و تکراری تبدیل می‌کند. شاکردوست در فیلم‌های متعدد و مختلف همیشه سیمایی مشابه دارد.

احمد پورمخبر در قالب پیرمردی که هنوز هوای جوانی به سر دارد با آن لحن تکراری هیچ تفاوت و تنوعی را با خود روی پرده نمی‌آورد. او اصلا بازیگر نیست ولی یکی از پرکارترین بازیگران این سینما است و از این پروژه به آن پروژه می‌رود تا با لودگی‌هایش تماشاگر را بخنداند. رضویان، صادقی، شفیعی‌جم و... هم خارج از ساختار کلیشه‌ای دیده نمی‌شوند. سردرد سینماها در یکی دو سال اخیر بارها تصویر خندان رضویان و چهره‌های شفیعی‌جم و صادقی را به خود دیده، تصاویر مشابهی که اگر نام فیلم‌ها را از رویشان برداریم چندان نمی‌توان تشخیص داد متعلق به کدام فیلم هستند.

زمانی در دهه 70 بیتا فرهی و خسرو شکیبایی در چند فیلم کنار هم نقش‌آفرینی کردند و به اصطلاح زوج سینمایی لقب گرفتند، کیفیت نقش‌آفرینی این دو بازیگر و تنوع این تجربه‌ها کنار هم تصویری خاطره‌انگیز در سینمای ایران رقم زده، تصویری که نشان می‌دهد زوج‌های سینمایی یا ترکیب‌های مناسب می‌توانند چقدر دوست‌داشتنی باشند. در سینمای جهان هم بسیاری از همکاری‌های مشابه تعدادی از بازیگران و ستاره‌ها با هم تکرارنشدنی و خاطره‌انگیز بوده است. 

ترکیب بازیگرانی که این روزها روی پرده می‌روند فرصت و مجالی برای درخشش چهره‌های تازه فراهم نمی‌کند، در این سینما است که مهدی هاشمی پس از سال‌ها فرصت بازی در فیلمی را پیدا می‌کند یا مدت‌ها است نامی از رضا کیانیان، پرویز پرستویی یا بازیگران طراز اولی که بازی‌شان جلوه‌ای از توانایی‌های بازیگری در سینمای ایران است نمی‌شنویم. این گونه استفاده از بازیگران قابلیت‌های بازیگری در سینمای ایران را زیر سوال می‌برد. آیا همه سهم سینمای ایران از بازیگرانش این است؟

آیا تقلید، حرکت‌های چندش آور و بازی‌های ناشیانه را می‌توان تعریف بازیگری دانست؟ در میان این بازیگران پرکار سینمای عامه پسند گاهی چهره‌هایی دیده می‌شوند که حضورشان در این آثار مایه تعجب است. ترانه علیدوستی، نیکی کریمی و حتی حامد کمیلی که می‌تواند از چهره‌های شاخص بازیگری سال‌های آینده باشد در این فضا قرار گرفته و به ستاره این فیلم‌ها تبدیل شده‌اند.

فیلم‌هایی که به نظر می‌رسد دوران طلایی‌شان تمام شده، مدت‌ها است فیلمی از این جریان فروش خوبی در گیشه ندارد، اما تولید این آثار قابلیت‌های تعدادی از سینماگران را کاهش می‌دهد، عواملی که در این پروژه‌ها همکاری می کنند و بازیگرانشان در چنبره‌ای از کاستی‌ها سهم خود را می‌خواهند، سهمی که نه برای سینمای ایران و نه برای تماشاگرانش چیزی به ارمغان نمی‌آورد.