به گزارش خبرنگار مهر، در نشست صبحگاهی اولین روز از "همایش ملی معرفت دینی" که در روز سهشنبه 19 بهمن کار خود را به مدت دو روز در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی آغاز کرد، علاوه بر سخنرانی حجت الاسلام رشاد، دکتر حمیدرضا آیت الهی، دکتر قاسم پورحسن، دکتر علی اصغر مصلح و دکتر محمد سعیدی مهر نیز به ارائه مقاله خود پرداختند.
حجت الاسلام علی اکبر رشاد طی سخنانی به موضوع "وجوه تشابه و تمایز فلسفه دین و فلسفه معرفت دینی" اشاره کرد و با بیان اینکه یکی از آفات ادبیات علمی- معرفتی معاصر ایران خلط و خطای بسیار در تعابیر است، گفت: یکی از این خطاها در قلمرو مطالعات فلسفه مضاف خلط فلسفه دین با فلسفه معرفت دینی است در حالیکه این دو با هم در عین تشابهات، تفاوتهایی زیادی با یکدیگر دارند.
وی با اشاره به چالشهای غرب در مورد معرفت الهی، در تبیین علت آن گفت: به نظر می رسد که علت اصلی که ما در مورد نسبت خدا دچار چالشهای اساسی می شویم این است که می خواهیم نسبت خدا را به صورت تجربی بیان کنیم و نسبت خدا را با عالم را مثل نسبت خود با سایر اجزاء عالم تحلیل کنیم که این درست نیست.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر اینکه با مبنای تجربه نمی توان به نسبت خدا دست یافت، تصریح کرد: دستیابی به ابزار تجربی بسیار سخت است و حل فاصله بین سوژه و ابژه در مسائل تجربی به سادگی نیست و مسائل دیگری پیش می آید چون مثالها همه تجربی است در حالیکه خداوند مثل ندارد.
وی آوردن مثالهای تجربی در مورد خدا را موجب مشکلاتی برای فلسفه غرب دانست که سرانجام آنها را به ایمان گرایی سوق می دهد، تأکید کرد: باید نسبت خدا با عالم را متفاوت نگاه کرد. این چالشها بعضاً به ناممکن بودن معرفت الوهی و حتی خود الوهیت انجامیده است. به نظر میرسد مشکل اصلی در نحوه استفاده از معرفت تجربی برای وصول به معرفت الوهی است. "به کلی دیگر بودن" خداوند مسئلهای است که به محدودیت بنیادی معرفت تجربی در این زمینه اشاره دارد.
وی افزود: تفکر تجربی از اساس برای معرفت دینی دچار مشکل است و برای رسیدن به معرفت الوهی ابزار تجربی کارآمد نیست بلکه باید از ابزاری استفاده کرد که در فضای غیر از تجربه هم کارآمد باشد که آن معرفتی جز معرفت عقلی نیست تا بتواند این معرفت عقلی به" کلی دیگر بودن خدا" وقوف پیدا کند.
رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان تأکید کرد: البته معرفت عقلی به تنهایی کفایت نمی کند چون برای نسبت خود با خدا به معرفت تجربی نیز نیاز دارید. پس معرفت عقلی ابزار خوبی در فلسفه اسلامی می تواند باشد به شرطی که تجربی نگاه نشود و از سویی فلسفه اسلامی کفایت لازم را ندارد چون نمی تواند مسائل بعدی را ادامه دهد که برای این مسائل به معارف دیگری که از آن به معارف دینی تعبیر می شود.
دکتر مصلح: دین عنصر مهم فرهنگ است
در ادامه دکتر علی اصغر مصلح نیز به موضوع " نسبت دین و فرهنگ" پرداخت و گفت: فلسفه دین حاصل نگاه فلسفی به دین است. دین را میتوان از جهات مختلف موضوع تامل فلسفی قرار داد. یکی از این جهات پرسش فلسفی از نسبت دین با زندگی است. قوام دین و دینداری به نحوه تاثیر دین بر زندگی است.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: دین به طور کلی و هر دین به گونهای خاص دارای آثاری در زندگی است. پرسش از نحوه تاثیر دین در اندیشه و رفتار و مناسبات را میتوان در قالب نسبت دین با فرهنگ صورتبندی کرد. در این نگاه ما فرهنگ را مبدأ مناسبی برای تفکر تلقی کردهایم. در سالهای اخیر بسیاری از بحثهای متعارف فلسفی با نسبتی که با فرهنگ دارند مورد مطالعه قرار گرفته اند.
دکتر مصلح با بیان اینکه اگر فرهنگ را به عنوان مبدا مناسب برای تامل درباره عناصر سازنده زندگی بدانیم، دین یکی از مهمترین عناصر فرهنگ است، تصریح کرد: در این گونه تفکر در باب دین، دین در بستر تاریخ و در نسبت با سایر مقومات زندگی به اندیشه در میآید. در این گونه تاملات همواره به این اصل توجه میشود که انسان و تفکر و شناخت و سایر مقوات زندگی انسان تاریخی است.
وی تأکید کرد: دین، دینداری و اندیشه دینی هیچکدام منفک از فرهنگ و نسبتی که این جزء با سایر عناصر فرهنگ دارند قابل تأمل نیستند، اگر این کار را کردیم این کار انتزاعی است و ما بدون نسبتهای تاریخی دین و اندیشه دینی می اندیشیم.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: دینداری و نتایج دینداری که اندیشه دینی، تمدن دینی و شرایع دینی و... است همه در نسبت با فرهنگی که این دین در آن پدید آمده به اندیشه در میآید . در این نوع نگاه به دین مسئله زندگی و تطوراتی است که در زندگی به وجود میآید. پس وقتی دین را در نسبت با فرهنگ مورد تامل قرار میدهیم توجه داریم که دین را به نحوه انضمامی و از جهت نحوه نقشآفرینی در زندگی و نحوه تأثیرگذاری در اندیشه و عمل مومنان مورد تامل قرار دهیم.
وی تصریح کرد: یکی از مباحث مهم مطرح در فلسفه فرهنگ این است که ما فرهنگ به عنوان کلی که تمام افراد را در بر میگیرد نداریم، بلکه فرهنگها داریم به همین جهت هردل در تعریف فرهنگ، فرهنگها را شبیه منادها میداند و هر فرهنگ قاعده خاص خود را دارد و فرهنگها از یک قاعده فراگیر تبعیت نمیکنند به همین دلیل ما در بررسی عناصر فرهنگ قاعده عام نداریم. یعنی مسیحیت در بستر فرهنگ اروپایی در مسیر تحولات تجاربی داشتند و اسلام و بودا و... سرنوشت دیگری داشتهاند.
دکتر مصلح با بیان اینکه از نتایج این بحث این است که هر گونه دین، دینداری و هر گونه اندیشه دینداری با توجه به گونهای از پیشداشتها، پیشداوریها و پیشفرضها قوام پیدا میکند، افزود: اساسا فهم و معرفت بدون پیش داشت، پیش داوری و پیش فرض نیست و معرفت در فضای خالی و انتزاعی صورت نمیگیرد و انسان "در جهان" شروع به معرفت می کند و ما نمیتوانیم فارغ از سنتها صاحب اندیشه شویم. اما از آنجایی که انسان دارای عقل و تفکر است همواره در حال گفتگو با این سنت است و ما در مقام اندیشه همواره در حال گفتگو با یک سنت هستیم.
وی یادآور شد: اندیشه دینی در هر فرهنگی حاصل گفتگوی دینداران با آن دینی است که حالا به صورت سنت وجود دارد و اندیشههای دینی فارغ از سنت دینی و وجه تاریخی دین صورت نمیگیرد و خود نگاه تاریخی صور مختلفی دارد. الان نگاه تاریخی هگل طرفدار چندانی ندارد و به معنایی عقبه نداشته اما نگاه تاریخی اساسا قابل نفی نیست.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی تأکید کرد: در نگاه تاریخی فقط این نیست که ما بپذیریم که پیشینیانی دارای این تفکر بودند و بعد تطور داشته بلکه به رسمیت شناختن آن است که اندیشه من و خود و با همه پیش داوری و پیش فرض و پیش داشته های من تاریخی است یعنی من محصول تطوراتی هستم اما از آنجایی که می اندیشم وارد گفتگو با سنت می شوم. ما همواره ضمن اندیشیدن متوجه هستیم که اصل دین، اندیشه دینی و زندگی دینی و دینداری یک وجه فرهنگی و تاریخی دارد.
دکتر مصلح بر اساس این نگاه به رسمیت شناخته شدن تنوع فرهنگی را مورد تأکید قرار دارد و گفت: یکی از آثار پایان متافیزیک این است که ما میزانهای قاطعی برای پیشرفت و اصالت نداریم و به معنایی نسبی گرایی(به معنای مثبت) مورد پذیرش همه است و هیچ فرهنگی میزان برای سایر فرهنگها نیست. اگر ما این نگاه تاریخی و مبنای فرهنگی را بپذیریم به صورتی از اصالت دادن به فرهنگ مدرن و به تعبیری از غرب محوری فاصله می گیریم یعنی هر فرهنگی به اقتضای فرهنگ و تجارب و اندیشه های خود دریافت خود را از مسائل عنوان کند که این مسئله در مورد ادیان هم صادق است.
دکتر پورحسن: متکلمان اسلامی جهتگیرانه به معرفت دینی نظر دارند
دکتر قاسم پورحسن نیز طی سخنانی به موضوع "معرفت دینی و نظریه فعل گفتاری زبان" پرداخت و بحث خود را ناظر به تکون و تحول معرفت دینی اعلام کرد و گفت: بخش اول از مجموعه سه گانه این بحث متوجه نقد دیدگاه پوزیتیوسیم است و بخش دوم نقد ایمانگرایی و بخش سوم بررسی و اثبات بنیان های دیدگاه تکون و تحول معرفت دینی است.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی گفت: آستین با نقد معرفت شناسی کلاسیک به بستر یا زمینه میرسد؛ برخلاف حسگرایان میگوید: حس، خود شیء را نمیتواند به ما منتقل کند بلکه دادههایی از آن را میگیرد و به ما میدهد. دادههای حسی ضرورتاً گزارشی از عالم خارج ندارند. به دلیل خطاهای حس. ما در یک چیز میتوانیم دادههای حسی کاملاً متعارضی داشته باشیم همه آنها میتوانند درست باشند و این امر به زمینه بار میگردد.
وی با بیان اینکه این دیدگاه در معرفتشناسی کلاسیک و پوزیتیویسم وجود ندارد، تأکید کرد: زمینه به زبان معمولی و عرفی باز میگردد و همه افراد زمینه را میفهمند. پس ملاک خطا و درستی، زمینه است. این زمینه را زبان معمولی برای ما فراهم میکند. آستین در "حس و محسوسات" میگوید دستیابی به یقین مطلق نه ممکن است و نه ممکن نیست چون همه چیز به زمینه وابسته است. لذا نمیتوانیم یقین داشته باشیم که یک شیء در همه حال چگونه است. زبان بین انسانها مشترک است و چون ما در مقام عمل هستیم به محض سخن گفتن، شما خود به خود زمینه بحث را تشخیص میدهید.
دکتر پورحسن به پنج مسئله اساسی در مورد زبان اشاره کرد و گفت: ما زمانی که سخن میگوییم مفهومی را منتقل نمیکنیم بلکه خواست خود را منتقل میکنیم. این بزرگترین دستاورد زنده بودن زبان است. ما هر جملهای به کار گیریم به مثابه این است که یک امر زنده ای را به دیگری منتقل میکنیم. این خواست ما چه نتیجه بدهد یا خیر به آن " تصریح" میگوییم.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی افزود: اگر این خواست منتج به امری شود و مخاطب دست به عملی بزند" تضمین" است، البته هیچ کدام از این دو ساحت نمیتواند قوه داوری در مورد این زبان به ما بدهد چون در دیدگاه تصریح (که همان سخنی است) هر کنشی معنای متفاوتی دارد. پس هیچ ملاک عامی برای داوری در اینکه کدام را معنادار و بی معنی تلقی کنیم.
وی در تشریح نکته دوم بحث خود در مورد زبان تأکید کرد: وقتی از بستر یا زمینه سخن می گوییم در حقیقت میخواهیم زبان را از حالت ساختار خارج کنیم. راه حل آن این است که مردمان عادی بر اساس زمینه سخن میگویند که این زمینه مدیون زبان معمولی است؛ اگر بخواهیم بر اساس زبان ایده آل اصرار کنیم که به یقین مطلق دست مییابیم لازمه آن عدول از زبان طبیعی است چون در زبان طبیعی امکان خطا است و این مسئله هیچ ضرری به زبان طبیعی ندارد.
وی در ادامه به سه مسئله مربوط به حوزه اسلامی بر اساس کتاب "الالوف" فارابی در مورد زبان پرداخت و گفت: من با نظر متکلمان اسلامی درباره معرفت دینی موافق نیستم. متکلمان اسلامی ما جهتگیرانه درباره معرفت دینی قضاوت کردهاند و به مسئله زبان و اندیشه فوق العاده بی اعتنا بودند در حالیکه این بحثها در میان فلاسفه وجود دارد.
دکتر پورحسن تأکید کرد: امکان تأسیس معرفت دینی تنها بر اساس فلاسفه اسلامی وجود دارد مگر اینکه متکلمان اسلامی را با مسامحه متکلم بگوییم( مثل خواجه نصیر) و تلقی ما فیلسوفان اسلامی باشد.
وی در پایان به دو نقد ناظر به دیدگاه کنش گفتاری اشاره کرد و گفت: کنش گفتاری دو اشکال مهم دارد یکی اینکه فوق العاده درون نگرانه است و ممکن است به دیدگاه روان شناسانه نزدیک شویم. اشکال دوم این است که هیچ معیاری در مورد معنا داشتن کنشها به ما نمی دهد و ما واجد هیچ منطق بنیادی در مورد داوری کنشها نخواهیم بود پس بنابراین زبان معمولی تابع هیچ دستور منطقی و نحوی نخواهد بود و لازمه آن این است که هر سخنی در زبان معمولی معنادار باشد و به همین دلیل خطاسنجی در اینگونه از چارچوبهای معرفت امکان ندارد.
سخنرانی دکتر محمد سعیدی مهر با عنوان"معرفت شناسی دینی نزد متکلمان مسلمان" پایان بخش نشست صبحگانی اولین روز از همایش ملی معرفت دینی بود.
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس گفت: تردیدی نیست که معرفت دینی، به مثابه بخشی از معارف بشری، میتواند موضوعی برای تحقیق و پژوهش معرفتشناسانه واقع شود و از همین جاست که مجموعه مباحثی با عنوان "معرفتشناسی دینی" زاده میشود. این شاخه از معرفتشناسی در واقع محصول رویکرد معرفت شناختی به معارف دینی است.
دکتر سعیدی مهر تصریح کرد: معرفت دینی، از آنجا که در سنخ کلی معرفت با سایر معرفتها یکسان است، مشمول تمام بحثهای عام معرفت شناسانه قرار میگیرد با این حال، ویژگیهای خاص این نوع از معرفت موجب شده که افزون بر آن مباحث مشترک و عام، بحثهای خاصی نیز درباره آن مطرح شود که چه بسا در سایر حوزههای معرفتی کاربرد ندارند.
وی با بیان اینکه امروزه این مباحث عمدتاً از سوی فیلسوفان دین و غالباً ناظر به بررسی دو رویکرد عقلگرایی و ایمانگرایی طرح میشود، افزود: متکلمان مسلمان نیز در اعصار گذشته از طرح مباحث معرفتشناسی دینی غافل نبودهاند. از این رو، در آغاز عموم کتابهای جامع کلامی در دوران میانه و متاخر کلام، شاهد مجموعهای کمابیش منسجم از این مباحث هستیم. بخشی از این مباحث عام معرفتشناختی است (مانند ماهیت علم و اقسام آن) و برخی به معرفت دینی اختصاص دارد (مانند وجوب نظر در مسایل اعتقادی).
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس به تعریف معرفت اشاره کرد و گفت: علم اعم از تصورات و تصدیقات تعریف شده است و در برخی منابع، معرفت به اعتقاد جاذم مطابق با واقع تعریف شده که این تعریف خیلی به تعریف معرفت شناسانه معاصر نزدیک است.
دکتر سعیدی مهر در مورد منابع کسب معرفت دینی نیز گفت: متکلمان با تأکیدی که بر نظر(فکر) دارند به مسئله منابع کسب معرفت پرداختند و در کنار عقل، به الهام و تعلیم نیز اشاره دارند.
وی در پایان تأکید کرد: اهتمام متکلمان نسبت به مباحث معرفت شناسی به ویژه معرفت شناسی دینی بیش از حکما و فلاسفه است. متکلمان ما به خوبی وارد مباحث معرفتشناسی دینی شدند و بر خود لازم دانستند که قبل از ورد به طرح معارف دینی، مباحث منطقا مقدم را مطرح کنند و توصیه ای که از این توصیف به دست می آید این است که دیدگاه های معرفت شناسانه متکلمان خود را استخراج و احیا کنیم و به جامعه جهانی حوزه فلسفه و تفکر عرضه کنیم.