ناصر یوسفی، مدیر مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا در گفتگو با خبرنگار مهر، با اشاره به اینکه این مؤسسه کوشیده است هم به مبانی نظری و هم به مبانی کاربردی در رابطه با آموزش کودکان توجه داشته باشد، گفت: ما همواره کوشیدهایم تا در اقدامات عملی به پژوهش نیز توجه داشته باشیم. در واقع کار عملی و ارتباط مستقیم با بچهها و مردم نوع نگاه ما را بسیار تغییر داد و سبب شد که ما به نتایجی برسیم که برای ما نیز شگفتانگیز بود.
وی افزود: در حالی که بخش زیادی از جامعه روانشناسی ما در حوزه شناختگرایی فعال بودند ما در سیر فعالیتهای خود به این نتیجه رسیدیم که باید به روانشناسی انسانگرا بپردازیم و بنابراین معتقدیم که این رویکرد در تربیت، بسیار برای ما راهگشاست. ما از سال هشتاد در فرآیند آموزشی خود به این نتیجه رسیدیم که کسی نمیتواند برای مخاطب از جمله کودکان تعیین کند که چه باید بخوانند و به کجا باید برسند و بنابراین آنچه مهم و تعیین کننده است، تعامل کودک، محیط و خانواده است چرا که در این الگوی مشارکتی، تعامل میان همه بخشهای جامعه مبنای هر چیزی است.
یوسفی ادامه داد: در روانشناسی انسانگرا و الگوی مشارکتی این نگاه وجود دارد که اگر آموزش از دل زندگی بیرون نیاید، امری بیمعنا خواهد بود. در واقع میتوان گفت که جریانهای جدید آموزش خیلی سریع به ایران رسیدند اما مشکلی که وجود دارد این است که فکر کنیم تنها راه رستگاری آن چیزی است که ما میگوییم.
وی سپس با اشاره به اینکه گشوده بودن به همه جریانات در حوزه آموزش اهمیت بسیاری دارد، خاطرنشان کرد: ما در مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا از هر چیزی که بتواند رویکردها و عملکرد ما را پر بار کند، استقبال میکنیم. از نظر ما یک سیستم آموزشی باید خلاقیت، تنوع و احساس را در افراد تقویت کند.
مدیر مؤسسه پژوهشی کودکان دنیا تصریح کرد: دلیل شکلگیری جنبشهای ضد مدرسه این بود که آنها به این نتیجه رسیدند که سیستم آموزشی موجود نتیجهبخش نیست در حالیکه مدرسه باید در دفاع از زندگی عمل کند.