"آموزش" امری معطوف به آینده است که با پروراندن کودکان و شهروندان میکوشد آینده پیشبینیناپذیر را در بهترین حالت ممکن محقق کند، و راهی است برای ارتقاء کیفیت زندگی در تمامی وجوه آن تا هم رنج کمتری نصیب آدمیان شود و هم لذت بیشتری در پی داشته باشد.
احتمالاً بیراهه خواهد بود اگر آموزش همچون مقصدی در نظر گرفته شود که فیالمثل با اخذ فلان مدرک تحصیلی حاصل میشود. دریافت مدرک تحصیلی در هر مقطع، نظام ارزیابی و مانند آن را میتوان ملاکهایی ضروری در این مسیر دانست اما آنگاه که تحصیل (بخوانید امر آموزش) بخواهد در خدمت ارتقاء کیفیت زندگی یکایک آدمیان قرار گیرد، بسنده کردن به فلان نمره و فلان مدرک چیزی جز فریبی خودخواسته و دلخوشکنکهای کوچک نیست.
"آموزش" امری دائمی است، امری همواره حاضر در تمامی وجوه زندگی آدمیان که قرار است به بقا (بخوانید ارتقاء کیفیت زندگی آدمیان) بینجامد؛ امری که از ابتدای تاریخ مفروض برای آدمیان وجود داشته است و تا پایان مفروض جهان نیز وجود خواهد داشت.
آموزش در دانشگاه به مثابه قلعه و دانشگاه به مثابه کارخانه بیشک ضروری و وجود این هر دو مغتنم است اما آنچه باید جدیتر از همیشه در نظر گرفته شود، آموزش در دانشگاه به مثابه شهر است و سقراطهایی که در عرصه عمومی شهر و در میان عموم آدمیان گام بر میدارند و تجربه گفتگو را بسط میدهند.
این چنین است که شاید "هر چیزی"، فرصتی و بهانهای باشد برای گفتگو، آموختن و اندیشیدن و در نتیجه ملاک در ارزیابی هر مدعایی دیگر نه پیشوند "دکتر" و "مهندس" یا جایگاه رفیع اجتماعی و موقعیت برتر مالی، بل خود سخن و استدلالها و براهینی است که به پشتوانه آن سخن یا مدعا عرضه می شوند.
و این امر میسر نخواهد شد مگر آنکه آموزش تنها منجر به اخذ مدرکی تحصیلی و فرصتی برای اشغال کرسیهای شغلی دولتی یا کسب پرستیژ اجتماعی برتر نگردد بلکه راهی باشد بیانتها که هرگز پایانی برای آن متصور نیست.
آموزشهای مادامالعمر که هم شامل آموزشهای موجود در نظام آموزشی هستند، هم شامل آموزشهای آزاد و هم شامل فرصتهای گفتگویی و عملی ریز و درشت در زندگی روزمره یکایک آدمیان، احتمالاً یکی از مهمترین ارکان برای هر کوششی جهت ارتقاء کیفیت زندگی آدمیان و بر ساختن جهانی انسانیتر محسوب میشوند که اگر مهمتر از اخذ فلان مدرک تحصیلی نباشند، کم اهمیتتر هم نیستند.