هفته ماضی تیاتر ایران نشان داد که جوانان تیاتری محروم‌ترین قشر در میان جماعت بلاتکلیف هنرمندان هستند که در جشنواره‌های مختلف تیاتری جایی و جایگاهی ندارند و بس!

به گزارش خبرنگار مهر، آخر مگر می‌شود جوان داشته باشی و شعار حمایت از جوان بدهی و وقتی که حرف باید به عمل تبدیل شود جوان را کنار بزنی و هر چه از مرز جوانی گذشته را به نام جوان جا بزنی و بگویی این هم تحقق شعار حمایت از جوانان تیاتری! در هفته ماضی وقتی انتظارها به پایان رسید و چشم‌های انتظار جوانان علاقه‌مند به تیاتر به پایان رسید و نتایج بخش حمایت از جوانان تیاتر فجر توسط وقایع نگاران منتشر شد،‌ حیرانی بر بخش اعظمی از جوانان مستولی شد.

در سیاهه‌ی منتشر شده بود نام جوانانی که بتوان دل به حضورشان خوش کرد اما در این بین بود نام مردانی که پا به سن گذاشته و جوانی را به عشق میانسالگی و پیری سپری کرده‌اند. نام این بزرگ‌ مردان در میان نگارندگان متون به چشم می‌خورد و گه گاه در بین رژیستورهای مقبول شده نیز به چشم می‌خورد نام کسانی که دیگر جوانی را همچون سرابی پشت‌سر می‌بینند.

این چیدمان آغازگر اعتراضات جوانانی شد که باور کنار گذاشته شدن برایشان سخت بود و یأس‌آور. این سیل اعتراضات سرانجامی داشت که اگر هم نمی‌داشت بهتر بود. کلاغان خبرسان چنین به گوش این و آن آورده‌اند که جماعت برگزار کننده‌ی جشنواره‌ی تیاتر فجر گفته‌اند که بروید و تمرین کنید و کار کنید و ما می‌آییم و می‌بینیم هر آنچه در کف دارید و اگر داشته‌ی تان ارزش دیدن داشت در معرض دید دیگران نیز قرار می‌دهیم.

خب یکی نیست از این جماعت برگزار کننده‌ی جشنواره‌ی تیاتر فجر بپرسد که اگر می‌خواهید به جوانان بها دهید که این راهش نیست که خارج از صف آن‌ها را وارد صفی کنید که همچون صف نانوانی بر سر یک تکه‌ نان، دعوایی سر گیرد که بیا و ببین. اگر دغدغه‌ی رشد جوانان گریبانتان گرفته که از همان ابتدای کار که خط بطلان می‌کشید بر سر این جوانان و متون‌شان به فکر می‌افتادید و سرانجام کار خود می‌سنجیدید.

از سوی دیگر جشنواره‌ای که مزین است به نام جوانان و جماعت دانشجو نیز از این امر مستثنی نیست و هر دم همچون کشتی طوفان‌ زده‌ای گرفتار امواجه سهمگین بی‌تفاوتی و بی‌‌توجهی می‌شود. آخر یکی نیست به جماعتی که قصد برگزاری این جشنواره را دارند که شاید هم ندارند، بگوید این چه کار است که باب شده با جوان و دانشجوی بخت برگشته‌ی تیاتری می‌کنید.

آخر مگر خودتان جوان نبودید و شاید هم بودید و حال از آنچه در جوانی محروم بودید باید این جوانان نیز محروم باشند به دست شمایان. آخر مگر می‌شود جشنواره‌ای باشد و دبیری نباشد و هیچ جوانی تکلیف خود را با این جشنواره نداند! البته بارها گفته‌ایم و باز می‌گوییم که این مدیران و مسئولان دلشان برای این جوانان می‌تپد و بس.

از آنجایی که دوراندیشی میان مدیر جماعت وجود دارد و جوانان از آن محرومند، این مدیران وظیفه‌ی خطیر خود می‌دانند که مانع آن شوند که این جوانان نیز به سرنوشت جماعت بلاتکلیف تیاتری گرفتار شوند. پس دست مریزاد و سپاس فراوان به این مدیران و مسئولان که به درستی کار خود پیش می‌برند.