شهرام شفیعی در تحلیل وضعیت ادبیات انقلاب گفت: ضعف موجود در ادبیات انقلاب به رفتارهای غیرانقلابی برمی‌گردد. باید از افراد با تفکرات و سلیقه‌های متفاوت بهره برد. ما حتی در وقایع‌نگاری کنش یک انقلاب نیز کامل و درست عمل نکرده‌ایم.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «ادبیات انقلاب، ادبیات کودک» به مناسبت  سی‌وسومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با حضور مصطفی خرامان، شهرام شفیعی، علی‌اصغر عزتی‌پاک و علی‌الله سلیمی عصر روز دوشنبه 18 بهمن ماه در سرای اهل قلم برگزار شد.

در این مراسم مصطفی خرامان نویسنده ادبیات کودک و نوجوان گفت: ما باید بتوانیم داستانی بنویسیم که در آن اتفاق دراماتیک شکل می‌گیرد. درباره انقلاب هم باید بستر اجتماعی و چرا و چگونگی مبارزه مردم را نشان دهیم و وقتی از ادبیات انقلاب صحبت می‌کنیم باید بتوانیم آدم‌های آن روزگار و بسترهای آن زمان را هم روایت کنیم.

علی‌الله سلیمی نیز با اشاره به آسیب کارهای کلیشه‌ای بیان کرد: گویا ما ظرفیت بالایی برای کلیشه شدن داریم و اینکه از روی دست افرادی که یک راه را آغاز کرده‌اند کارهای جدید را بنویسیم. وقتی یک ساختاری تعریف می‌شود همه از روی آن می‌نویسند. در سینما و سریال‌های انقلابی هم این اتفاق افتاده است. کلیشه‌زدایی از آثار ما رخ نداده و این مشکل را درباره ادبیات و سینما و سریال جنگ هم داریم. حتی شبیه کارهای مسعود ده‌نمکی را در داستان هم داریم که چون نسخه سینمایی آن در مقطعی مخاطب را جذب کرده نویسنده‌ای آمده داستانی از روی آن کارها نوشته است.

وی ادامه داد: تا جایی که این کلیشه‌ها جواب پس می‌دهد و مخاطب دارد آثاری بر این اساس ساخته و نوشته می‌شود تا اینکه دیگر مخاطب این آثار را پس بزند و یک نفر کار جدیدی ارائه دهد این چرخه ادامه دارد.

شهرام شفیعی در ادامه این نشست با تعریف ادبیات انقلابی گفت: ماهیت ادبیات انقلابی است؛ انقلابی که در ذهن و زبان رخ می‌دهد وگرنه کلیشه می‌شود و عجیب هم نیست که کلیشه‌ها جواب می‌دهد ولی هنر هنرمندان بزرگ این است که از کلیشه‌ها به نحو خلاق استفاده می‌کنند. داستان انقلاب باید به گونه‌ای باشد که وقتی آن را می‌خوانیم دچار رقت قلب شویم و نویسنده بتواند خواننده را به دغدغه اولیه که کرامت انسان است نزدیک کند.

وی افزود: ما اگر به ارزش‌های موجود در متون کهن ایران و در ادامه آن قرآن رجوع کنیم بسیار کارساز است. اگر نویسنده‌ای می‌خواهد درباره یک واقعه‌ای مثل انقلاب بنویسد لازم است شناخت همه جانبه از اجتماع، مردم و شرایط آن روزگار داشته باشد. چطور می‌توان نوشت بدون اینکه مردم‌شناسی دانست. ما نویسندگان اگر عمیق‌تر می‌بودیم و به پشتوانه‌ها رجوع می‌کردیم وضع ادبیات انقلاب بهتر بود.

این نویسنده درباره مدیریت فرهنگی کشور نیز گفت: مدیران فرهنگی هم باید مشاوران بهتری داشته باشند. ضعف موجود در ادبیات انقلاب به رفتارهای غیرانقلابی برمی‌گردد. باید از افراد با تفکرات و سلیقه‌های متفاوت بهره برد. ما حتی در وقایع‌نگاری کنش یک انقلاب نیز کامل و درست عمل نکرده‌ایم.

عزتی نیز با اشاره به اینکه انقلاب در بستر متکثر شکل گرفت، توضیح داد: به تازگی دو کتاب درباره انقلاب خواندم که یکی را نویسنده‌ای نوشته بود که انقلاب را درک کرده و دیگری را جوانی نوشته بود که انقلاب را ندیده است. کتاب اول داستانی خنثی و بی‌معنی داشت و از هر چالشی پرهیز کرده بود تا کتاب چاپ شود و کتاب دوم هم از انقلابی حرف می‌زد که برای من ناآشنا بود. آنقدر این انقلاب آرمانی و انتزاعی بود که من آن را نشناختم.

این نویسنده ادبیات کودک افزود: دلیل این اتفاق هم محافظه‌کاری است. نهادها دیوارها را به هم نزدیک کرده‌اند که درباره این و آن ننویسید. وقتی نویسنده قرار باشد درباره چیزهایی بنویسد که دوست ندارد و یا با واقعیتی که دیده است مطابق نیست و یا بخشی از حقیقت را نتواند که بنویسد آنگاه دیگر نمی‌نویسد و یا چیزهایی می‌نویسد که مخاطب هم دوستش ندارد.

وی درباره نوجوانان امروز نیز توضیح داد: نوجوان دهه 60 قرابت زمانی و موقعیتی با انقلاب و جنگ داشت و اینها موضوع ذهنی‌اش بودند ولی نوجوان امروز این دغدغه روزمره زندگی اش نیست پس باید برای آنها از منظری متفاوت نوشت.

مصطفی خرامان نیز در همین رابطه گفت: ما باید پیدا کنیم که گیر کار کجاست. اگر می‌خواهیم داستانی درباره انقلاب بنویسیم باید به این سوال جواب دهیم که چرا انقلاب کردیم. ما آن بستر را نمی‌توانیم توضیح دهیم. یکبار نوشتن تاریخ انقلاب را به من سفارش دادند که من هم ماکت کار را ارائه دادم ولی به موقع اجرا هر بار گفتند یک جایش را نمی‌شود چاپ کرد مثلا اسم بازرگان را نیاوریم چون فلان وزارتخانه کتابمان را نمی‌خرد و ...

این نویسنده اشاره کرد: بعد از همه این حذفیات یک بیانیه باقی ماند و من هم از آن صرفنظر کردم. درباره ادبیات انقلاب هم همین اتفاق می‌افتد وقتی همه جذابیت‌ها را حذف کرده‌ایم دیگر یک بیانیه می‌ماند وقتی عناصری از واقعیت را باید حدف کنیم دیگر داستان انقلاب نمی شود. اگر همه عناصر آن روزگار از جامعه و مردم و روابط خانوادگی و صدا و سیمای آن روزگار، گروه‌هایی که فعال بودند، ماشین‌ها، خیابان‌ها و ... توضیف شود بستر شکل‌گیری انقلاب توصیف می‌شود.

خرامان افزود: وقتی قرارست داستان شبیه بیانیه باشد دیگر من این داستان را نمی‌نویسم و خیلی‌های دیگر هم نمی نویسند و آنگاه افرادی بی‌توجه به واقعیت و اصول داستان‌نویسی داستان انقلاب می‌نویسند و مخاطب هم وقتی با آن مواجه می‌شود آن را نمی‌پسندد ولی فکر می‌کند این داستان انقلاب است.