به گزارش گروه دين و انديشه "مهر" ، شيمل در مقاله خود متذكر شده است : من هنوز تاثير عميقي را كه خواندن اولين شعر فارسي مربوط به وقايع جانگداز كربلا بر من نهاد، به ياد مي آورم. آن شعر يكي از مرثيه هاي قاآني بود كه با اين كلمات شروع مي شد: بارد چه ؟ خون زديده ، چه سان؟ روز و شب ، چرا؟ از غم ، كدام غم؟ غم سلطان اولياء . اين شعر همراه با سبك حيرت آور پرسش و پاسخ خود، بيشتر به بيان وقايع غمبار و احساسات زاهدانه شاعر مي پردازد. اين زماني است كه شاعر به شهادت فرزند محبوب رسول خدا (ص) به دست سپاهيان بني اميه مي انديشد.
موضوع رياضت و شهادت از قديم الايام نقش مهمي در تاريخ مذهبي از زمان هاي اوليه ايفا نموده است. پيش از اين در افسانه هاي خاور نزديك ما از قهرماني مي شنيديم كه كشته مي شود ولي با مرگش احياي زندگي را تضمين مي نمايد: اسامي آتيس (Attis) و اوزيريس ( Osiris) به ترتيب از سنن تمدن بابلي و مصري بهترين مثال براي بينش مردمان عصر باستان است كه بيان مي كند بدون مرگ هيچ راهي براي ادامه زندگي وجود ندارد و يا اين كه خونريزي براي يك هدف مقدس از هر چيز ديگري با ارزش تر است.
گزارش "مهر" مي افزايد : از خود گذشتگي و جانبازي وسايلي براي دستيابي به مقام هاي رفيع تر در زندگي هستند. از آن جمله مي توان به موارد زير اشاره نمود: مثلا زماني كه شخصي تمام دارايي خويش را مي بخشد و يا زماني كه اعضاي خانواده شخص قرباني، مي شوند تا به درجات معنوي بالاتري دست يابند، همچنين داستاني در قرآن و كتاب مقدس پيرامون ابراهيم عليه السلام آمده است و بيان مي دارد كه ايشان بدون سوال و با اعتماد كامل به فرمان پروردگار قصد قرباني كردن تنها پسر خويش را داشته و اين خود نشان دهنده اهميت چنين فداكاري بزرگي است. اقبال كاملاً حق داشته زماني كه دو مقوله قرباني شدن اسماعيل عليه السلام و شهادت امام حسين عليه السلام را با يكديگر در شعري معروف در بال جبائيل ( 1936) ادغام نموده است. چرا كه هر دوي آنها به نوعي آغازگر و همچنين تمام كننده داستان كعبه بوده اند.
با توجه به اهميت فداكاري و رنج كشيدن در راه پرورش انسان، دور از انتظار نيست كه تاريخ اسلام نقشي محوري براي كشته شدن حسين عليه السلام فرزند محبوب پيامبر، درعرصه منازعه حق و باطل قائل شده است و همچنين اغلب اين موضوع را با شهادت برادر بزرگترش امام حسن عليه السلام كه توسط زهر به شهادت رسيد، ادغام نموده است. در ادبيات عوام ما به كرات شاهديم كه حسنين عليهما السلام به نحوي ظاهر مي شوند كه گويي هر دو در نبرد كربلا شركت جسته اند، كه البته اين مطلب از ديدگاه تاريخي صحيح نيست، اما از ديدگاه روحي- رواني كاملاً واضح است.
اين مقاله جايي براي موشكافي مبحث مرثيه و تعزيه در ادبيات فارسي زبان و "هند و ايراني" و يا سنن رايج ترك نيست، اما بهتر است كه نگاهي اجمالي به اشعار مربوط به آداب و رسوم اسلامي در سنن اسلامي مشرق زمين بيندازيم كه غالبا توسط شاعران سني بيان مي شوند. در اين ميان بيشتر به سمت اشعاري مي رويم كه به سرنوشت امام حسين عليه السلام مي پردازند. همچنين گرايش هاي صوفيانه را نيز در مورد امام حسين عليه السلام مورد بررسي قرار مي دهيم. لازم به ذكر است صوفيان امام حسين عليه السلام را نمادي از رياضت كشيدن مي دانند كه اين امر در مسلك صوفي گري نقش مهمي در پرورش روح دارد.
نام حسين عليه السلام بارها در كارهاي اولين شاعر بزرگ صوفي ايران، سنايي غزنوي ( وفات ه.ق 1131) ظاهر شده است. در اشعار سنايي نام شهيد قهرمان را مي توان در هر زمان آميخته با شجاعت و از خود گذشتگي ديد، و سنايي، حسين عليه السلام را به عنوان اولين نمونه بارز شهدا تلقي نموده و مقام او را مهم تر و بالاتر از همه شهداي جهان دانسته است .
به گزارش "مهر" ، آنه ماري شيمل شعر فوق را اين چنين تحليل مي كند : اين بدان معناست كه انسان به چنان مرحله پستي هبوط كرده كه فقط به هدف هاي خود پرستانه و آرزوهاي دنيوي خويش مي انديشد و هر كار را براي دستيابي به جلوه هاي ظاهري زندگي خويش انجام مي دهد و اين زماني است كه بخش معنوي زندگي او و دين او نه تنها بارور نشده است بلكه رو به زوال مي رود. مثال بارز آن حسين عليه السلام و شهداي كربلا هستند كه با زبان تشنه به شهادت رسيدند و هيچ كس توجه نداشت كه در آن صحراي سوزان به آنها آب بدهد. اين عقيده قدرتمندانه در ديگر اشعار سنايي در ديوان اشعارو نيز درحديقة الحقيقة نمود مي يابد.
نكته اي كه بايد بدان توجه نمود اين است كه در مورد مطالب فراواني كه در حديقة الحقيقة در باب ستايش از اعمال حسين عليه السلام و توصيف وقايع كربلا ذكر شده بايد دقت مضاعفي نمود چرا كه ظاهراً در نسخ قديمي، اين مطالب مفقود شده اند و ممكن است كه در موارد بعدي گنجانده شده باشند، به هر حال اين موضوع در اينجا به ما مربوط نمي شود.
نام قهرمان، حسين عليه السلام در يكي از اشعار اصلي ديوان سنايي يافت مي شود كه در آن شاعر مظاهر شكوهمند ترقي و پيشرفت و دوران طولاني رنج و مشقتي را به تصوير مي كشد كه هر موجودي در حين رسيدن به كمال بايد آن را سپري كند.
درست در همين جاست است كه او در طريق تدين ( street of Religion) شهدايي را مي بيند كه مرده بودند اما زنده اند و كساني كه مثل سيد الشهدا از دم تيغ گذشتند و يا كساني كه مثل امام حسن عليه السلام با زهر به شهادت رسيدند. تمايل نگرش به امام حسين عليه السلام به عنوان نماد شهادت و شجاعت به خصوص در اشعاري كه پس از سنايي توسط صوفي مسلكان ايراني و ترك سروده ادامه پيدا كرد ... به ويژه سطري در ديوان عطار آمده كه رهروي نوپاي طريقت را در راه تكامل به ره پويي به سوي هدف مي خواند و به او خطاب مي كند : " يا حسين باش و يا منصور" . منظور او حسين بن منصور حلاج، صوفي شهيد بزرگ اسلامي است كه در سال 922 به طرز بي رحمانه اي در بغداد به دار آويخته شد. او همچون هم نامش "حسين بن علي" تبديل به نمادي براي صوفي گري شد. او محب رياضت كشيدن بود و نام او در تعدادي از اشعار صوفي در كنار حسين عليه السلام آورده شده است. هر دو محبوب خدا بودند، هر دو خود را در راه عشق الهي قرباني كردند، آنها كمال مطلوب خداخواهي بودند و براي همين همه پارسايان آنها را سرمشق قرار دادند.
قلب استادانه در قصيده توحيد خود به اين اتحاد (وحدت) اشاره مي كند: خداوند سرچشمه هاي عاشقي مثل حسين عليه السلام و منصور را در كنار چوبه دار نگه مي دارد و محاربيني كه با ايمان در ستيزند را پراكنده مي سازد. حسين و علي را در معرض شمشيرها و نيزه ها قرار مي دهد و آنها پس از شهادت به زندگي لايزال در شادماني و خرسندي دست مي يابند و مبدل به شاهدان قدرت اسرار آميز الهي مي شوند.
اين سنت در ادبيات ترك نيز، مشخصاً در جايي كه اسامي هر دو حسين در سروده هاي صوفيانه ذكر مي گردند انسجام يافته و نيرومند است. رويكرد ترك، به خصوص فرقه بكتاشيه متأخر، عميقاً مرهون شيعه اسلامي است؛ ولي به نظر مي رسد در ميان برخي از اشعار صوفيانه جديد كه به زبان تركي سروده شده اند، به ويژه آنهايي كه توسط يونس امره در اواخر قرن 13 و اوايل قرن 14 به نگارش درآمدند از اهميت بيشتري برخوردارند. در اين اشعار حسن و حسين عليهما السلام به عنوان سرچشمه هاي شهادت و ايثار، سرشكهاي پاك و جگر گوشه هاي بي بي فاطمه (س) ياد شده اند.
از هر دوي آنها به عنوان پادشاهان هشت بهشت نام برده اند كه در كنار حوض كوثر ايستاده و در تقسيم آب به تشنگان كمك مي كنند و اين پاداشي است به جا در ازاي عطش صحراي سوزان كربلا.
بنابر روايتي، جبرئيل روزي بر پيغمبر نازل شد و دو جامه سبز و سرخ براي فرزندان پيامبر آورد. او رسول اكرم را مطلع ساخت كه اين دو جامه مربوط به نحوه شهادت اين دو بزرگوار است كه به ترتيب با زهر و شمشير به شهادت مي رسند. اين موضوع در اشعار قديمي ترك لحاظ شده است ، طوري كه بخش اعظم سيندي منقبت كه هنوز در دره هند خواهنده مي شود، از همين روايت شكل گرفته است. همچنين اين داستان در دو فرهنگ يكسان ذكر شده است كه چگونه دو برادر بر شانه هاي پيامبر سوار مي شدند و چگونه پيامبر آنها را نوازش مي كرد.
بدين سان حسنين عليهما السلام در مناظري مشابه و فراوان در اشعار قديم ترك ظاهر مي شوند ولي با توجه به نقش بسيار مهم ايشان، يونس امره اين دو معصوم را زينت هاي سرير الهي ناميده است.
با افزايش پيروان شيعي فرقه بكتاشي در قرون بعدي، خيال پردازي هاي شاعرانه نيز متنوع تر شده و قالبي آييني تر و شاعرانه تر مي يابند: حسين بن علي"راز خداست"... ( سحر ابدال قرن 16) و همچنين معاصر او " حيرتي" در مرثيه اي زيبا او را جانباز جهاد اكبر مي خواند.
منبع : برگرفته از مقاله حسين بن علي راز خداست، نوشته آنه ماري شيمل، الصراط، شماره 12، 1986.