شهر زنجان شهر استثنایی است، شهری دوست داشتنی است با مردمانی که لیاقت دوست داشتن و عاشق شدن را دارند اما هیچ کس نمی داند عشقانه های شهرش را چه کسی سروده و استاد مسلم غزل معاصر ایران کیست؟ و نمی دانند کسی که بر سر قبر مزارش شعر مشهورش با نام "نام من عشق است آیا می شناسیدم؟" حک شده که بوده و چه گفته؟
عدم شناخت حسین منزوی، نشان از غریبی بزرگانی دارد که در غفلت های زندگی از یاد هموطنانشان رفته اند. چنانچه منزوی در غزلی سروده است:
نام من عشق است آیا میشناسیدم؟/ زخمی ام – زخمی سراپا میشناسیدم ؟ با شما طی کرده ام راه درازی را/ خسته هستم خسته ، آیا میشناسیدم؟ راه ششصد سالهای از دفتر حافظ/ تا غزلهای شماها ، میشناسیدم؟ این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است/ من همان خورشیدم اما، میشناسیدم؟ پای رهوارش شکسته ، سنگلاخ دهر/ اینک این افتاده از پا ، میشناسیدم؟ میشناسد چشمهایم چهرهتان را/ همچنانی که شماها میشناسیدم؟
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید/ در مبندیدم به حاشا ، میشناسیدم! من همان دریایتان ای رهروان عشق!/ رودهای رو به دریا! میشناسیدم اصل من بودم ، بهانه بود و فرعی بود/ عشق « قیس » و حُسن « لیلا » میشناسیدم؟ در کف « فرهاد » تیشه من نهادم ، من!/ من بریدم ، بیستون را میشناسیدم؟ مسخ کرده چهرهام را گرچه این ایام/ با همین دیوار ، حتی میشناسیدم
من همانم، مهربان سالهای دور/ رفتهام از یادتان یا میشناسیدم؟
محمدعلی بهمنی با بیان اینکه با فاصله گرفتن از حضور فیزیکی منزوی، واقعیت وی بیشتر درک می شود، گفت: همانطور که هر نمایی از دور کاملتر دیده میشود تاریخ نشان خواهد داد که جایگاه منزوی کجاست.
وی با بیان اینکه زبان در وصف منزوی ناتوان است، ادامه داد: جایگاه منزوی، جایگاهی نیست که بتوان آن را وصف کرد در واقع به جای چنین وصفی باید با شعر منزوی زیست بهگونهای که در نهایت به شناخت درونی از منزوی رسید.
بهمنی با اشاره به اینکه پس از طلوع نیما، ارادتمندان شعر کلاسیک خصوصا در حوزه غزل، به این باور رسیدند که آنها نیز میتوانند با ظرف خود از رودخانه جاری نیما، رفع تشنگی کنند، افزود: شاید نتوان گفت که منزوی اولین تشنه سیراب شده از این رودخانه است اما واقعیت این است که منزوی این رودخانه را هم به تشنگی غزل خود انس داد.
وی افزود: برخلاف باورها و شایعاتی مبنی بر اینکه با آمدن «نیما»، فاتحه غزل خوانده شد امروز شاهدیم که نیما آمد تا کسانی که او را بهتر میشناسند و منزوی بزرگ نیز یکی از آنهاست، غزلی نو ارائه دهند.
وی ادامه داد: منزوی نیاز به تبلیغ ندارد کافی است اشعار وی به ساده ترین شکل ممکن در اختیار مخاطب قرار گیرد.
کاکاوند با تاکید بر اینکه اتفاق مهم در غزل معاصر با ظهور منزوی رخ داده است، افزود: اگرچه غزل با رویکرد معاصر توسط شاعرانی چون فروغ و ابتهاج به شکل پیگیر آغاز شده و سیمین بهبهانی و منوچهر نیستانی این راه را ادامه دادهاند، اما اتفاق مهم در غزل معاصر با ظهور منزوی رخ داده و تعادل در غزل وی و بیش از همه غزلهایی است که از بزرگان این عرصه در عصر حاضر میشنویم.
وی افزود: در ایران غزلسرایان معاصر بسیاری داشته ایم اما منزوی تنها کسی است که سنت غزل فارسی را در دوران معاصر احیاء کرد.
این شاعر و پژوهشگر ادبی افزود: شعر ابتهاج دارای خط کشی مشخصی است که شعرهای سنتی وی را از شعرهای نوگرایانهاش تفکیک میکند یا در نوگراییهای سیمین بهبهانی، خودآگاهی شگفتانگیزی وجود دارد که نشاندهنده همت مضاعف وی در ثبت این نوگراییهاست، ولی در غزل منزوی نه خط کشی بین سنتی و نو دیده میشود و نه اصرار بر نوگرایی. به عبارت دیگر در آثار منزوی سنت به شکل پسندیدهای وجود داشته و الفتی که مردم با غزل فارسی دارند، در شعر منزوی پاس داشته شده است.
او در سال 1346 وارد دانشگاه شد و در دانشکده ادبیات تهران ثبت نام کرد اما دیری نمی گذرد که در می یابد، این رشته نمی تواند انتظارات او را بر آورده کند، به همین دلیل در سال 1350 درس را نیمه کاره رها می کند.او در همان سال مجموعه شعر "حنجره زخمی تغزل" را منتشر می کند. این کتاب در بخش "شعر جهان" جایزه "فروغ فرخزاد" را که در آن دوران جزء معتبرترین جوایز ادبی ایران به شمار می رفت، دریافت می کند.