به گزارش خبرنگار مهر، دکتر یوسف اباذری، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، عصر امروز 8 خردادماه در همایش درباره علم دینی در مورد جامعه شناسی مواجهه با علم در ایران به ارائه سخن پرداخت.
وی در ابتدای سخنانش به ورود علم جدید در ایران پرداخت و گفت: جنگ ایران و روس احساس نیاز برای داشتن جنگ افزار نظامی را در ارتش ایران به وجود آورد و این مقدمه ای برای احساس نیاز به علم جدید بود. در ابتدا ارتش با اعزام نیرو استخدام مستشار خارجی سعی در ارضای این نیاز داشت و بعدها هم با تأسیس دارالفنون و سایر موضوعات این امر پی گیری شد.
وی با بیان اینکه بحث مدرنیته از حدود 30، 40 سال پیش در ایران آغاز شده است، افزود: حرف جدیدی در این باره باقی نمانده است و معتقدم ظرف 10 سال آینده این موضوع دیگر از دستور کار محققان و اندیشمندان خارج می شود. نباید سرنوشت خودمان را با بحث های جهانی گره بزنیم.
اباذری در ادامه سخنانش با تأکید بر اینکه مسائلی داریم که باید به آنها بپردازیم، تصریح کرد: رضاخان می خواست دولت و مدرن را در کشور بنا کند، اما همان اشتباه امیرکبیر را کرد و دست علوم تجربی را باز گذاشت و علوم انسانی در انزوا قرار داشت. علوم تجربی مود سؤال قرار نمی گرفت و با حدث و شدت به کار خود ادامه می داد اما علوم انسانی همواره با سؤال مواجه بود.
وی با بیان اینکه رضاخان برای اینکه برای پادشاهی خودش هویت درست کند دست به تاریخ سازی زد و گفت: در دهه 20 افکار چپ در ایران رسوخ پیدا کرد و دست به تأسیس دانشگاه زد که سعی داشت اندیشه های جامعه شناسان بزرگ در ایران تدریس شود.
این محقق و استاد دانشگاه با بیان اینکه در دوران رضا شاه 2 جنبش به فعالیت می پرداختند که هدف هر دو بازگشت به خویشتن بود، اظهار داشت: یک گروه در صدر حکومتی بودند مانند نصر و نراقی و گروه دیگر در جامعه حضور داشتند مانند آل احمد و شریعتی.
وی تصریح کرد: آل احمد دستگاه فکری ساخت که با اتکا به فرهنگ سنتی بتواند جلوی قدرت بایستد. شریعتی هم توانست از الهیات شیعی کمک بگیرد و با افکار چپ سازگاری ایجاد کند تا بتواند در برابر قدرت بایستد. این دو جریان کاکلا معارض بودند که اصلا مورد کاوش قرار نگرفت.
اباذری با بیان اینکه کسانی مانند آیزایا برلین در غرب به تاریخ نگاری پرداختند تاریخ نگاری ساده انگارانه ای نوشتند که این ساده سازی به ضرر ماست، بیان کرد: کسانی که در قرن نوزدهم به نقد مدرنیته پرداختند بیشتر رمان نویس بودند تا فیلسوف. تنها فیلسوف منتقد مدرنیته کیرکگارد بود. مثلا داستان های داستایوفسکی پاسخی به دیدگاه های کانت است.
وی با بیان اینکه واژه علم دینی واژه درستی است، گفت: غزالی هم کتابی بنام احیاء علوم الدین دارد. دانش جدید، دانشی است که نظام بزرگ فلسفی قادر به پاسخگویی آن نیست. باید دستگاه منظم نظر به واقعیت هم معطوف شود. دنیای مدرن دنیای پلشتی است. هیچ کس نیست که معتقد نباشد این دنیا و زندگی سخت نیست. دنیای مدرن نیازمند نقادی بسیار شدیدی است.
اباذری در پایان سخنانش بیان کرد: واقعیت دنیای مدرن دچار تناقض است. این اصلاح با تصحیح دستگاه معرفتی شناختی حل نمی شود، کاری که پوپر می خواست انجام دهد. این ورطه ای است در آن افتاده ایم و نتوانستیم از آن بیرون بیائیم.