فعلاً چاره‌ای نیست جز تحمل سیطره نفت و نفتی‌ها بر جزیره خارگ ولی حیف است این نفتی‌ترین جزیره دنیا با آهوهای زیبایش، کلاغ‌های سیاهش، نفت کش‌ها و سکوی‌های نفتی‌اش، قایق‌ها و لنج‌های ماهیگیرش تا ابد برای مردم ناشناخته بماند.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: مهدی قزلی که پیش از این قلم خود را بارها در سفرنامه‌نویسی آزموده و کتاب‌هایی از او در قالب داستان در دسترس علاقه‌مندان است، در سفر به شهرهایی چون یزد، کرمان، اسالم، جزیره خارگ و زادگاه جلال ـ اورازان ـ با الهام از سبک سفرنامه‌نویسی این نویسنده نامدار دست به تک‌نگاری‌های کوتاه و خواندنی زده که بخش سوم این سفرها از شنبه هفته گذشته به صورت متوالی در خبرگزاری مهر منتشر می‌شود.

او در سومین سفر خود به جزیره خارگ، سعی کرده همزمانی و همزبانی سفر و قلم جلال پس از 52 سال را یک بار دیگر تجربه کند که از هفته پیش در 10 قسمت با درج عکس‌های نویسنده در پی هم منتشر می‌شود. اینک بخش دهم و پایانی این سفرنامه:

جزیره خارگ مهم‌ترین پایانه صدور نفت کشور است و گلوگاه اقتصاد ایران. بخش عمده‌ای از نفت ایران از طریق خارگ صادر می‌شود به همین دلیل این جزیره کوچک از اهمیت استراتژیک برخوردار است. همین اهمیت هم باعث شد در جنگ 8 ساله، رژیم بعث عراق بارها به قصد فلج کردن اقتصاد ایران، خارگ را هدف بگیرد. در طول 8 سال جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نظامیان صدام بیش از دو هزار بار به جزیره خارگ حمله کردند و تعدادی از کارکنان صنعت نفت و بومیان منطقه را به شهادت رساندند.

با این حال هیچ وقت تولید نفت در طول جنگ قطع نشد هرچند جوانها و متخصصان زیادی جانشان را در این راه از دست دادند. با توجه به همین وضعیت خاص نیروهای نظامی هم در خارگ مستقر هستند تا امنیت آن را حفظ کنند. امنیتی که با وجود همه تهدیدها به خوبی حفظ شده است. البته یکی از ارکان اصلی امنیت خارگ هم بومیان جزیره هستند که هم در دوران جنگ تحمیلی پا به پای کارکنان صنعت نفت در حفظ و صیانت جزیره و تاسیسات فعال بودند و هم در دوران حاضر با حضور و وجودشان از تبدیل شدن جزیره به یک هدف صرفاً اقتصادی و نظامی جلوگیری کرده‌اند.

من تا قبل از این سفر خاطره‌ای از خارگ نداشتم جز 2-3 ماموریت پدرم به عنوان یک آتش‌نشان به این جزیره که هر بار یک ماه یا کمتر و بیشتر طول کشید. و ماحصل این ماموریت‌ها برای ما که بچه بودیم و از جنگ چیزی نمی‌فهمیدیم چند مرجان بود که پدرم خودش از دریا گرفته بود و با ابتکار آن را تبدیل کرده بود به یک چراغ خواب! حالا ولی وقتی از خاطرات حملات هواپیماهای عراقی می‌گوید و آتشی که جهنم درست می‌کرد در تابستان شرجی جزیره و کارهایی که می‌کردند برای مهار این جهنم، آدم احساس سوختن و خفگی پیدا می‌کند. و چه حیف که جلال تجربه جنگ را از دست داد!

حالا که حرف و حدیث ما هم کم‌کم به انتها رسیده باید بگویم انتخاب خارگ به عنوان گلوگاه صدور نفت خام کشور تصمیم چندان غلطی هم نبوده. هر چند زندگی چند هزار نفر را حسابی تحت تاثیر قرار داده و آثار زیبا و مهم باستانی و طبیعی جزیره هم تحت الشعاع نفتی شدن جزیره قرار گرفته‌اند، ولی به هر حال این اتفاق در هر جای خوزستان و خلیج فارس هم می‌افتاد همین هزینه‌ها و چه بسا بیشترش را در بر داشت.

الان که دارم فکر می‌کنم نیم قرن دیگر نفتی وجود ندارد که پایانه صدور نفت بخواهد، ذوق می‌کنم از اتفاقات خوبی که می‌تواند برای این جزیره به عنوان یک پارک‌موزه بزرگ بیفتد و از سراسر دنیا بازدید کننده داشته باشد برای آثار متنوعی که در خود دارد از گذشته تا حال. و حتی با سواحل زیبا و عمیقش می‌تواند میزبان توریست‌های اهل دریا و غواصی باشد. البته همین الان هم با وجود محدودیت‌های رفت و آمدی به جزیره و با توجه به اینکه همه نمی‌توانند به آنجا بروند ولی باز هم سفرنامه‌ها و یادنامه‌های پراکنده‌ای در اینترنت پیدا می‌شود که معلوم می‌کند این جزیره بدون بازدید کننده هم نیست. ضمن اینکه در چند سال اخیر اردوهای راهیان نور دریایی به مقصد این جزیره برگزار شده که باز هم جای شکرش باقی است.

یادمان باشد این جزیره آنقدر در طول تاریخ بااهمیت بوده که بارها بین پرتغالی‌ها، هلندی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها و البته ایرانی‌ها دست به دست شده. در زمان حاضر هم چه الان که پایانه صادرات نفت است و چه در آینده اگر نفت تمام شود، از اهمیت و ارزش نخواهد افتاد.

خارگ هم جزیره است و هم از ساحل خیلی دور نیست. فاصله 35 کیلومتری اش از گناوه را نیم ساعته می‌شود طی کرد. با بوشهر هم حدود 60 کیلومتر فاصله دارد و جای پای خوبی برای محافظت دریایی از نیروگاه اتمی بوشهر است. هرچند خود خارگ به عنوان پایانه صادرات نفت، توسط پایگاه هوایی بوشهر و جزیره نظامی خارگو محافظت می‌شود. خارگ فقط محل صادرات نیست و چاههای آبی، نفتی و گازی زیادی در جزیره فعال و در حال تولید هستند ضمنا در اطراف آن سکوهای نفتی مهمی مثل فروزان و ابوذر و سلمان با تمام توان مشغول استخراج نفت هستند و این سکوها عملا از خارگ پشتیبانی می‌شوند.

وجود بافت اجتماعی بومی و قدیمی و هم‌چنین طبیعت مناسب و آثار تاریخی، سکونت در آن را آسان کرده است. خارگ هرچند جزیره خیلی بزرگی نیست ولی بزرگترین جزیره شمال خلیج فارس است و سر راه عبور کشتی‌ها به سمت خرمشهر و بندر امام خمینی و بصره و کویت. به نظرم خیلی از کشورهای حاشیه خلیج فارس آرزوی داشتن چنین جزیره ای را داشته و دارند. شاید از همین جهت هم هست که با وجود نزدیکی خارگ به گناوه ولی جزیره در تقسیمات کشوری جزو شهرستان بوشهر است تا نظارت بیشتر و مستقیم تری روی آن باشد.

خارگ این نفتی‌ترین جزیره دنیا شوق زیادی در ما ایجاد کرد با فلزهای آتش بر سرش، با آهوهای زیبایش و کلاغ‌های سیاهش، با نفت کش‌ها و سکوی‌های نفتی‌اش، با قایق‌ها و لنج‌های ماهیگیرش با تیغ‌های طوطی ماهی‌ها و ماهی‌های زیبایی که در آبهای کم عمق دیده می‌شوند. با بقعه میرمحمد و دخمه و آتشگاه زرتشتیان، با نخلستان خرمایش و درخت‌های لیل و کنارش، با کلاه‌های ایمنی که هر جا رفتیم روی سر کارکنان بود.

هر چند الان به نظر می‌رسد چاره‌ای نیست جز تحمل سیطره نفت و نفتی‌ها بر جزیره ولی حیف است این نفتی‌ترین جزیره دنیا برای مردم ناشناخته بماند. شاید خوب باشد اگر صنعت نفت در قالب تورهای علمی و تفریحی دو- سه روزه دانشجویان و مرتبطان به حوزه نفت و گاز را به این جزیره بیاورد تا آن را بشناسند. به نظر می‌رسد خارگ موزه بسیار خوبی در جنوب کشور است که از آثار طبیعی و باستانی گرفته تا آثار جنگ تحمیلی و تکنولوژی و اقتصاد در آن پیدا می‌شود و این موزه باید بازدیدکنندگان خودش را بیابد.

پایان