ضیا موحد در جلسه عصری با شیمبورسکا گفت: در شعر شیمبورسکا عاطفه و اندیشه‌ فلسفی در هم تنیده شده‌اند. او فلسفه‌پیشه و فیلسوف نیست، اما شعرش عمیقاً فلسفی است. سیاست‌پیشه نیست، اما شعرش عمیقاً سیاسی است.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست عصری با شیمبورسکا عصر دیروز سه‌شنبه 21 شهریور با حضور یولیوس گویو سفیر لهستان در ایران، ضیا موحد، چوکا چکاد و چهره‌هایی چون خسرو سینایی و همچنین محققان لهستانی در موسسه شهر کتاب برگزار شد.

موحد در این برنامه گفت: امیدوارم اغراق نکرده باشم اگر بگویم که شعر ویسواوا شیمبورسکا در این یک سطر خلاصه می‌شود: «من آدم‌ها را بیشتر از بشریت دوست دارم.» این سطر برگرفته‌ای کوتاه شده از شعر «امکانات» اوست که در مجموعه «آدم‌ها روی پل»‌ چاپ شده است. هر شاعر اصیلی، معیارهای شعر خود را خود می‌آفریند. شیمبورسکا چنین شاعری است.

وی افزود: در ترجمه هم که شعر شیمبورسکا را می‌خوانیم، بر خلاف بسیاری از شعر‌ها، شعر بودنش را حفظ می‌کند و موجب حیرت مخاطب می‌شود چون او با تصویرهای معمولی شعر گفته است. اما به آخر شعر که می‌رسیم حس می‌کنیم که واقعاً شعر خوانده‌ایم و با گسستی آشکار از آنچه معمولاً شعر می‌دانند، روبرو شده‌ایم.

این شاعر ادامه داد: در بیشتر شعرهای شیمبورسکا بندهای شعر با ارتباط معنایی به دنبال هم آمده‌اند. گاهی از خود می‌پرسم آیا نمی‌شود بعضی‌هاشان را حذف کرد؟ یا آیا نمی‌شود بندهایی را اضافه کرد؟ برای این سوال‌ها جوابی پیدا نمی‌کنم اما شعر را که می‌خوانم می‌بینم شعری کامل است و وجود هر سطرش کاملا لازم است به ‌ویژه که شیمبورسکا استاد پایان‌بندی است و پیش از رسیدن به پایان شعر نمی‌توان حدس زد با چه پایانی روبرو می‌شویم اما همین که به آخر شعر برسیم با یک پایان‌بندی تکان دهنده روبرو می‌شویم.

موحد گفت: بسیاری از شاعران برای خلق فضای شاعرانه به آن سوی دریا‌ها می‌روند، خواب فرشتگان را می‌آشوبند، به افق‌های دور خیره می‌شوند، از درخت نور بالا می‌روند و ... اما شیمبورسکا به دنبال این کارها نیست. او در شعرش به دنبال معجزه می‌گردد و انواع معجزه را هم طبقه‌بندی می‌کند. مثلا معجزه‌ عمومی از دید اوهمین که معجزه‌های عمومی زیادی اتفاق می‌افتد، است. یا  در شعر معجزه معمولی را این‌گونه توصیف می‌کند: در سکوت شب/ پارس سگ‌های نامرئی. نمونه دیگر این است: چند معجزه در یک معجزه: تصویر درخت توسکا بر آب/ و این‌که در تصویر، چپ و راستش معکوس شده/ و این‌که آنجا تاج درخت رو به پائین می‌روید/ و این‌که هیچ به ته آب نمی‌رسد/ با این‌که عمق کمی دارد.

نویسنده کتاب «منطق موجهات» ادامه داد: در شعر شیمبورسکا عاطفه و اندیشه‌ فلسفی در هم تنیده شده‌اند. او فلسفه‌پیشه نیست، اما شعرش عمیقاً فلسفی است. سیاست پیشه نیست، اما شعرش عمیقاً سیاسی است؛ جنگ و استبداد و ترور را خوب می‌شناسد و در لهستان سالیانی با فاشیسم و کمونیسم زندگی کرده است. شعرش خود را ساده نشان می‌دهد اما از کنار آن ساده نمی‌توان گذشت. من با زبان لهستانی آشنا نیستم اما حدس می‌زدم زبان شعری شیمبورسکا زبان طبیعی روزمره باشد و خالی از فضل‌فروشی‌های ادیبانه و خالی از حشو و زوائد است. همچنین حدس می‌زدم او از قافیه، جز در مواردی که از متن شعر طبیعی بروید، بهره نگیرد و دریافتم که این حدس‌هایم درست بوده‌اند. اگر جز این بود، از شعر شیمبورسکا در ترجمه چیزی باقی نمی‌ماند. گمان نمی‌کنم او با این درک عمیق از شعر، با این تعادل اندیشه و عاطفه، طنز و تصویر و همچنین وسعت تخیل، نیازی به قافیه‌سازی و وزن سنتی داشته باشد.

وی در بخشی از سخنان خود گفت: شیمبورسکا در برابر شاعرانی در تراز خودش تعداد اشعار کمتری دارد. اما اگر یک‌دهم شعر‌هایش هم ماندگار باشد، مقام او در شعر، به‌خصوص شعر لهستان تثبیت شده است. یک بار از او پرسیده‌اند چرا این‌قدر تعداد شعرهایش کم است . او پاسخ داده بود برای این که یک سطل باطله هم در خانه دارم.

موحد در پایان سخنانش گفت: وودی آلن در سال 2010 مستندی درباره شیمبورسکا ساخته و درباره‌ او گفته است: شیمبورسکا می‌تواند بیهودگی و غم‌انگیزی زندگی را چنان بیان کند که جنبه‌ای مثبت به آن دهد.