خرافه و خرافه پرستی در دوره های افشاریه و زندیه از تاریخ ایران را باید دوران سکون و ثبات خرافات دانست؛ به عبارتی اگر دوره صفویه را دوره استغراق و غرق شدن تمامی اقشار جامعه در افکار و اندیشه ها و باورهای خرافی بدانیم، از دو دوره تاریخی افشاریه و زندیه ـ که مدت زمان فرمانروایی شان بر ایران به 110 سال نخواهد رسید ـ باید به عنوان دوره هایی یاد کرد که باورها و عقاید خرافی در رفتار و عادات ایرانیان نمود پیدا می کند؛ زیرا هنگامی که یک رفتاری فردی به یک رفتار جمعی تغییر شکل می دهد، خود تضمین کنند ماندگاری و ریشه دار شدنش در آداب و رسوم آن قوم و جامعه خواهد بود و هنگامی که این گونه رفتارها و عادات فردی از سوی جمع مورد استقبال قرار نگیرد، به مرور به ورطه فراموشی و محو شدن می رود.
کشش و گرایش پدید آمده در خصوص چنین عقاید و باورهای خرافی در دوره صفویه و استقبال و پیروی کردن مردم از آنها، زمینه تبدیل شدن آنها به یک رفتار و عادت و حتی هنجار اجتماعی را فراهم ساخت. کوتاهی مدت زمان فرمانروایی و حکومت پادشاهان چون نادرشاه و کریم خان زند و درگیر بودن آنها به جهان گشایی و وسعت بخشیدن به قلمرو کشور و متحدسازی اقوام و قبایل ایرانی، مجالی برای رسیدگی به مسائل اجتماعی و امور فرهنگی داخلی باقی نمی گذاشت.
با مطالعه و بررسی اسناد و مدارک تاریخی در این دو دوره، تغییر و تحول خاصی در نظام اجتماعی و فرهنگی ایران به چشم نمی خورد، چه رسد به دفع و یا چاره اندیشی برای این معضل.
طبق شواهد به دست آمده از این دوره، مشاهده شده است که ایرانیان در این روزگار، همچنان درگیر و اسیر عقاید و باروهای خرافی بوده اند و به آنها سخت اعتقاد داشتند. سر هار فرود جونز در کتاب خود با عنوان آخرین روزهای لطفعلی خان زند ایرانیان را مردمانی خرافی معرفی می کند.(ر.ک: آخرین روزهای لطفعلی خان زند، ص 65)
علم نجوم و شغل منجم باشی نیز در دوره افشاریه همچنان بر قوت خود باقی بود، به طوری که در سیاهه مشاغل این دوره، به نام منجمین متعددی بر می خوریم که اسامی آنها عبارت بود از: ملامحمدحسین، آقای طالب، آقا علیرضا و ... ولی نام منجم مخصوصی برای دربار دیده نشده است. با اینکه طبع مسلط و مقتدری چون نادر، فی الجمله باید از خرافات کناره داشته باشد. مع الوصف در شرح به سلطنت نشستن وی می بینیم که به تفأل منجمان اعتنا می کند و روز تاجگذاری خود را به روز پنج شنبه بیست و چهارم شوال 1418 موکول می کند.
این روز، روزی بوده است که به قول میرزا مهدی، "رصد بندان دقیقه یاب و اخترشناسان بطلمیوس انتساب" تعیین کرده بودند(ر.ک: تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاری، ج 1ٰ، ص 214)، البته این عمل نادر در عین حالی که به استخاره و رمل و اسطرلاب و ستاره شناسی و چله نشینی اعتقاد نداشت، اما چون آن زمان بی نهایت این مسائل در میان مردم رواج داشت، این مرد بزرگ مثل تمام اشخاص موقع شناس از این نقطه ضعف همگان به موقع استفاده می کرد(ر.ک: تاریخ نظامی و سیاسی نادرشاه افشار، ص 247- 248) تا پایه های حکومت خود را تثبیت کند.
اعتقاد به جادوگری و پیشگویی و طلسم در زندگی ایرانیان در دوره زندیه نیز نقش مهمی را بازی می کرد. شاید اصلا کسی یافت نمی شد که یک یا دو دعا همراه خود نداشته باشد. این دعاها را مردم بر روی تکه کاغذی می نوشتند و یا روی قطعاتی از نقره و طلا حک می کردند و بر بازو و یا به گردن خود آویزان می کردند تا همیشه همراهشان باشد.
طلسم های مردم غنی و صاحب جاه و مقام معمولا از فلزات با ارزش و گران بها چون نقره و طلا بود که با سنگهای قیمتی مانند یاقوت و عتیق آراسته می شود. ستاره شناسی و پیشگویی، از ترتیب قرار گرفتن ستارگان در زندگی ایرانیان خبر می داد و تقریبا کمتر اقدام مهمی بدون مشورت با آنان انجام می گرفت.(ر.ک: کریم خان زند و زمان او، ص 164- 165)
کریم خان خود آدمی خرافاتی به نظر نمی رسید، ولی چون ایرانیان بدون استخاره به هیچ کاری دست نمی زدند از این روی لازم بود که در سپاه کریم خان هم همواره منجمی وجود داشته باشد، اما کریم خان قبلا با آنها هماهنگ می کرد تا در مقابل سؤال کریم خان از منجمین جوابی را که باید بدهند از قبل بدانند.(ر.ک: سفرنامه نیبور، ص 209)
مورخ رستم التواریخ درباره او می نویسد: "آن والاجاه عاقلی بود معقول فهم و منقول غیر منقول را انگار نی کرد و به افسانه هرگز گوش نمی کرد. به کسانی که برای او، از اوهام و خرافات سخن می گفتند، می گفت: در هر زمانی، تا پادشاه آن زمان اعقل و افهم اهل آن زمان نباشد، پادشاهی نمی تواند کرد."(ر.ک: رستم التواریخ، ص 323)