خبرگزاری مهر ـ گروه دین و اندیشه: ما هر اعتقاد و تفکری که داشته باشیم نهایتا آن را در سبک زندگیمان پدیدار می کنیم. ما آنی هستیم که زندگی می کنیم و امروز با برخورداری از تاریخ و تجربیات بشر، امکانهایی را برای سبکهای متفاوت زندگی در اختیار داریم.

هر چند سبک زندگی به لحاظ شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تناسب خاصی با گونه ای از تعلقات و اعتقادات دارند و هر کسی حاضر نیست که به هر سبکی از زندگی تن دهد هر چند سبک زندگی به لحاظ شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تناسب و اقتضائات خاصی دارد، ولی آنچه که امروز مهم است به کارگیری سبک زندگی به عنوان مهمترین عامل برای تفکیک و مرزبندی اعتقادی ـ اجتماعی است.

ما از سبک زندگی برای تعیین هویت مان بهره می جوئیم. ما هر اعتقاد و تفکری که داشته باشیم نهایتا آنرا در سبک زندگیمان پدیدار می کنیم. ما آنی هستیم که زندگی می کنیم و امروز با برخورداری از تاریخ و تجربیات بشر، امکانهایی را برای سبکهای متفاوت زندگی در اختیار داریم. ما با سبک زندگی حتی اعتقادات خود را با آزمون در عمل، اصلاح می کنیم و هویت خود را با صورت بندی زندگی مان تحقق می بخشیم.

سبک زندگی در گذار از جامعه شناسی به مطالعات فرهنگی؛ یعنی گذار از مقایس کلان در تحلیل جامعه به مقیاس خرد، در اثر ناکارآمدی های مقیاس کلان، شکل گرفت. در تعاریف جدید، سبک زندگی جای مفاهیمی چون طبقه نزد مارکس یا قشر اجتماعی نزد وبر را گرفته است. بدین سان سبک زندگی نماد هویت گردیده، چرا که اینک سبک زندگی، ملاک وحدت و تمایز شده است. در واقع محوریت سلیقه در مفهوم سبک زندگی حکایت از قدرت انتخاب فرد دارد و امکان وحدت و تمایز را در خود فراهم آورده است؛ بدین گونه که با انتخاب سبکی از زندگی، خود را با دیگری یکی می بینیم و از یکی، جدا. ما چنین می پنداریم که با سبک زندگی، زندگی خویش را سامان می دهیم.

آنچه در تصویر اولیه از سبک زندگی به ذهن متبادر می شود روش سامان زندگی است؛ نحوه آرایش زندگی. هر کس بر اساس اهدافی که در زندگی برای خود در نظر دارد، نوعی سبک زندگی انتخاب می کند.

مفهوم سبک زندگی اجازه، فرصت و امکان مواجهه متأملانه با زندگی را نمی دهد و در حقیقت، چیدمانهای مختلف از زندگی، خلأ معنا را به غفلت می برد. این مفهوم برای زندگی ای که غایت در آن غایب و خود را در صورت سبک زندگی به ما می نمایاند، ملازم و مناسب است.

زندگی نیازمند معناست و هنگامی که از غایت، روی بر می گردانیم، معنا به زندگی موهبت نمی شود و در نتیجه باید کسب هویت کنیم. ما برای کسب هویت نیاز به مطرح شدن داریم: نیاز به دیده شدن، شنیده شدن، خوانده شدن، بوئیده شدن، لمس شدن، چسبیده شدن. لذا به تحریک دیگران می پردازیم و از این طریق، دیگران را مصرف می کنیم. پس برای کسب هویت، باید تصرف کنیم. در حقیقت، تصرف هم ماهیت ما و هم طریق کسب هویت ماست.*

*منبع: سبک زندگی چگونه خود را سامان می دهد؟ سید میثم حسینی، ماهنامه سوره اندیشه، شماره 64 و 65.