تا صبح با خودش كلنجار مي رفت، دلش راضي نمي شد اما زماني كه به كودك مبتلا به بيماري قلبي و زن نيازمند به پيوند كبد كه در بيرون از بيمارستان دو كودك خردسالش چشم به راه بازگشت مادر به خانه بودند افتاد، منقلب شد ، گويي بايد او پاسخگوي زنده بودن بيماران ديگر باشد.
با وجود اينكه پزشكان گفته اند حتي اگر رضايت ندهي كه اعضاي بدن فرزندت را ببخشي، تفاوتي در وضعيت فرزندت ندارد چون زنده نخواهد ماند اما زن بازهم ترديد داشت ولي ناگهان جرقه اي در ذهنش زده شد و آن اينكه شايد با رضايت دادن اهداي اعضاي بدن فرزندش، زنده بودنش را مدت بيشتري حس كرده و بتدريج به نبودنش عادت كند.
الان سال ها از اين تصميم سخت اما لذتبخش مي گذرد و زن گمان مي كند فرزند كوچكش همچنان نفس مي كشد و زنده است چون هر بار كه به سراغ كودكي كه ازقلب فرزندش در سينه او مي تپد مي رود، گويي فرزندش را ديده و با وي صحبت مي كند فقط با چهره اي متفاوت و جديد.
متاسفانه برخي گمان مي كنند كه با وجود مرگ مغزي بازهم امكان برگشت بيمار وجود دارد اما اين گونه نيست و بيمار مرگ مغزي ديگر زنده نمانده و فقط قلب او براي مدتي كار مي كند و پس از گذشت زمان كوتاه از كار مي افتد.
فرزندم هنوز زنده است
مادري كه اجازه داده بود كه از قلب پسر 38 ساله اش كه دچار مرگ مغزي شده بود استفاده شود، در حالي كه اشك از چشمانش مي ريخت، اشكي كه از شوق اين اجازه و ناراحتي فوت فرزندنش حكايت داشت، در اين باره به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد: فرزندم سال ها در هشت سال دفاع مقدس حضور داشت و به اين علت دچار صدمات جسماني زيادي شد و چون در تمامي طول زندگي خود هميشه به ديگران كمك مي كرد و از خود گذشتگي داشت بنابراين با وجود سختي اين انتخاب راضي به اهداي اعضاي بدنش شديم چون مي دانم كه در اين مورد خودش از همه بيشتر راضي است.
وي ادامه مي دهد: بر اثر شركت در جنگ در بدن پسرم تعداد زيادي تركش وجود داشت اما تا پايان عمر به عنوان افسر اداره آگاهي با مبارزه با اشرار در خدمت مردم بود.
اين زن مي افزايد:برخي از اعضاي بدنش مانند كليه در جنگ دچار صدمه شده بود همچنين كبدش نيز به علت شيمايي شدن در حال از بين رفتن بود اما قلبش هنوز سالم بود كه به جانبازي ديگري پيوند زده شد.
اين زن مي گويد: حالا فرد گيرنده قلب زنده است و با وجود اينكه حتي نخواستيم آدرسي از اين فرد داشته باشيم، احساس مي كنم كه هنوز فرزندم زنده است و نفس مي كشد و هنوز هم به دنبال كمك كردن به مردم است.
اعضاي تيم هاي تاييد مرگ مغزي نبايد عضو تيم هاي پيوند كننده باشند
اين تفكر اشتباه امكان بازگشت دوباره بيمار مرگ مغزي به زندگي باعث شده كه برخي از خانواده ها انگيزه بسيار كمي براي اهداي اعضاي بدن بيمارشان به ديگر بيماران داشته باشند در صورتي كه مرگ مغزي به معني قطع كامل و غير قابل برگشت تمامي فعاليت هاي مغزي، قشر و لايه زيرين مغز است كه تاييد آن بر اساس ضوابط و آئين نامه مدون وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي توسط چهار پزشك متخصص داخلي و يك متخصص بي هوشي صورت مي گيرد.
اين متخصصان داخلي و بي هوشي در هر يك از دانشگاههاي علوم پزشكي و خدمات درماني استان ها توسط وزير بهداشت و درمان كشور، انتخاب و احكام آنها براي مدت چهار سال صادر مي شود كه هر كدام از اين پزشكان جداگانه بيمار را معاينه كرده و برگه مخصوص اين امر را تكميل، امضا و مهر مي كنند و در صورت اتفاق آرا اين متخصصان، مرگ مغزي بيمار تائيد خواهد شد.
تاييد پزشكي قانوني در حيطه وظايف و مسئوليت هاي مربوط در زير برگه مخصوص ضروري است و برگه تعيين و تاييد مرگ مغزي توسط وزارت بهداشت و درمان، تهيه و در اختيار مراكز تشخيص دهنده مرگ مغزي قرار خواهد گرفت، هم اكنون تشخيص قطعي مرگ مغزي فقط بايد در بيمارستان هاي دانشگاهي دولتي انجام شده و اعضاي تيم هاي تشخيص و تاييد مرگ مغزي نبايد عضو تيم هاي پيوند كننده باشند.
احتمال زنده ماندن مرگ مغزي وجود ندارد
عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران مي گويد: بايد مرگ مغزي براي مردم به روشني تعريف شود به گونه اي كه مردم بدانند كه زندگي دوباره فرد دچار مرگ مغزي، ديگر قابل برگشت، نيست و به طور حتم فرد پس از مدت كوتاهي يعني ممكن است 3 تا 4 روز و يا حداكثر دو هفته با دستگاه زنده نگه داشته شود اما ديگر زنده نخواهد شد.
دكتر محسن طاهري محمودي در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر مي گويد: زماني كه قلب فرد دچار مرگ مغزي به علت عدم استفاده از اعضاي بدنش از كار بيفتد، ديگر نمي توان از اعضاي بدنش هم استفاده كرد.
وي ادامه مي دهد: عدم اجازه خانواده ها با استفاده از اعضاي بدن بيمار دچار مرگ مغزي به عواملي نظير عوامل عاطفي و مذهبي مربوط مي شود چون بسياري از مردم كشور گمان مي كنند كه نبايد پس از مرگ جسد را دستكاري كنند اما آنها بايد بدانند، زماني كه قلب در حال فعاليت است، فرد در آن زمان زنده محسوب شده بنابراين استفاده از اعضاي بدن اين فرد ديگر دستكاري جسد محسوب نمي شود.
فقط براي فرد دچار كما احتمال برگشت به زندگي وجود دارد
دكتر طاهري محمودي اظهار مي دارد: وضعيت كما با مرگ مغزي بسيار متفاوت است به گونه اي كه فردي كه به كما رفته، مي تواند دوباره به زندگي عادي خود بازگردد؛ البته اين وضعيت را بايد متخصصان مغز و اعصاب تائيد كنند به طوري كه اگر مغز هنوز زنده باشد، فرد دچار كما شده و احتمال برگشت آن حتي بعد از مدت طولاني و گذشت چندين سال هم وجود دارد چون بيمار خودش به صورت طبيعي نفس مي كشد و فقط مغز براي مدتي هوشياري ندارد اما عمق مغز زنده است.
وي ادامه مي دهد: در مرگ مغزي فرد به صورت طبيعي نفس نمي كشد و تنفس خود را از طريق دستگاه انجام مي دهد كه با قطع كردن دستگاه، مي ميرد بنابراين زنده ماندن نباتي فرد دچار مرگ مغزي به دستگاه وابسته است چون تنفس وابسته به مغز است اما قلب با مغز تفاوت دارد.
اگر مغز فردي بيمرد، قلب فعاليت دارد البته به شرطي كه اكسيژن از طريق دستگاه به فرد برسد و در صوت قطع دستگاه مي ميرد اما بازهم با وجود دستگاه هم بازهم نمي توان مدت زيادي آنها را زنده نگه داشت چون طولاني شدن آن يعني بيش از يك تا دوهفته بدنش دچار عفونت مي شود بنابراين حداكثر پس از يك ماه جان خود را از دست خواهد داد.
وجود مشكلات معيشتي و بيشترين آمار فروش كليه در ايران
اين فوق تخصص كليه مي گويد: در اغلب كشورهاي دنيا دهندگان كليه افراد دچار مرگ مغزي هستند اما در كشور ما اغلب آنها را افراد زنده تشكيل مي دهند كه به علت مشكلات مالي ناچار به فروش كليه خود مي شوند.
وي مي افزايد: در اغلب كشورها افرادي كه به علت هاي مختلف به ويژه تصادف دچار مرگ مغزي مي شوند، بيشترين اهداكنندگان كليه و ديگر اعضاي پيوندي را تشكيل مي دهند و اهداي كليه در درجه دوم از سوي خانواده و بستگان صورت مي گيرد و در صورت وجود دو عامل اول، افراد غريبه و زنده اجازه ندارند، كليه اهدا كنند.
دكتر طاهري محمودي با بيان اينكه در اين كشورها، افراد متقاضي پيوند كليه از افراد دهنده اين عضو بيشتر است، اظهار مي دارد: دسته بندي اهداي كليه در ايران بر عكس ديگر كشورها است به گونه اي كه افراد غريبه زنده دچار مشكلات اغلب دهندگان كليه را تشكيل مي دهند و سپس اين اهدا از طريق اعضاي مرگ مغزي صورت گرفته واهداي عضو توسط خانواده و بستگان در درجه سوم قرار دارد.
عضو هيات علمي دانشگاه علوم پزشكي تهران تصريح مي كند: اغلب افراد دچار نارسايي كليه از اقشار ضعيف و محروم كشور هستند كه بايد براي تهيه كليه پيوندي هزينه زيادي را بپردازند ،چون امروزه اقشار ضعيف جامعه براي دريافت پول از بيماران نيازمند ، به اهداي كليه خود اقدام مي كنند و هنوز فرهنگ اهداي عضو از سوي بيماران دچار مرگ مغزي در كشور نهادينه نشده و از سوي ديگر وضع معيشتي بسياري از افراد جامعه مناسب نيست ، فروش كليه در كشور از آمار بالايي برخوردار است .
بيمارستان ها موظف به ارائه گزارش مرگ مغزي هستند
به گزارش مهر تمامي بيمارستان هاي كشور موظف به ارائه گزارش هاي مربوط به موارد وقوع مرگ مغزي به مركز مديريت پيوند و بيماري هاي خاص وزارت بهداشت و درمان هستند تا مراتب توسط تيم تشخيص دهنده مرگ مغزي تاييد شود و پس از مشخص شدن مرگ مغزي، مراحل بعدي در صورت وصيت بيمار يا موافقت خانواده اوانجام شود.
فرد دچار مرگ مغزي مي تواند رضايت خود را مبني بر پيوند اعضا را به صورت كتبي اعلام كرده تا در پرونده بيمار ثبت شود و پس از آن ايجاد هماهنگي هاي لازم در اجراي اين آئين نامه به عهده مركز مديريت پيوند و بيمارهاي خاص وزارت بهداشت و درمان است.
تامين هزينه هاي مربوط بر امر پيوند اعضا، هزينه آي .سي. يو، انتقال فرد فوت شده، تهيه و انتقال عضو و انجام عمل پيوند به عهده وزارت بهداشت و درمان بوده كه اين بودجه نيز هرساله تحت عنوان رديفي خاص در قانون بودجه كل كشور بر اساس پيشنهادات وزارت بهداشت و درمان توسط سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور در نظر گرفته مي شود.
پيوند اعضا هنوز در ابتداي راه است
رييس مركز مديريت پيوند اعضا و بيماران خاص با بيان اينكه كشور در زمينه پيوند اعضا هنوز در ابتداي راه است، مي گويد: تمامي افراد دچار مرگ مغزي نمي توانند اعضاي بدن خود را هديه دهند و درهمه جاي دنيا به همين صورت است به گونه اي كه اعضاي بدن تمامي اين افراد مورد استفاده قرار نمي گيرد.
دكتر سيد محمد كاظميني در گفتگو با خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مي افزايد: ايران در زمينه اهداي عضو مراحل ابتدايي خود را طي مي كند . كسي نمي تواند در كشور ادعا كند تمام مرگ مغزي در كشور ايجاد مي شود حتما عضو آنها بايد اهدا شود چون كشور در ابتداي راه اهداي پيوند اعضا است بنابراين بايد اين فعاليت توسعه پيدا كرده و ظرفيت ها بالا رود.
8 درصد اهدا كننده مرگ مغزي در مقابل 82 درصد اهداكننده زنده
وي در خصوص استفاده از اعضاي بيماران دچار مرگ مغزي بستري شده در بيمارستان هاي شهرستان هاي ديگر كشور مي گويد: براي استفاده از اعضاي اين بيماران يا بايد يك تيم پزشكي به آن شهرستان فرستاده شوند و يا اينكه اين بيمار را با آمبولانس هاي مخصوص به مراكز پيوند اعضا انتقال يابند كه ممكن است در هنگام نقل و انتقال دستگاه ها نتوانند بيمار را تا زما ن استفاده از اعضا زنده نگهدارند بنابراين همه اين امكانات براي انتقال بيماران مرگ مغزي وجود ندارد.
دكتر كاظميني تصريح مي كند: براي گسترش فعاليت پيوند اعضا در كشور بايد آمبولانس ها، تيم ها و همچنين برنامه هاي خاصي را به صورت منسجم در نظر گرفت تا با استفاده از اين امكانات سيستمي ايجاد شود تا بتوان در بهترين شرايط از اعضاي افراد دچار مرگ مغزي استفاده كرد.
دكتر كاظميني در خصوص ميزان پيوند هايي نظير پيوند كليه در كشور از كليه افراد دچار مرگ مغزي مي گويد: بر اساس آمارهاي موجود 82 درصد پيوند كليه از طريق اهداكنندگان زنده، 8 درصد آشنا و 8 درصد از طريق كليه افراد دچار مرگ مغزي صورت مي گيرد.
وي با بيان اينكه فروش كليه را در كشور قبول نداريم و اصل را بر اهداي كليه داده ايم، اظهار مي دارد: با تصويب قانون اهداي عضو مبتلايان به مرگ مغزي در سال 82، شبكه هاي فراهم آوري اعضاي پيوندي در برخي از شهرستان ها نظير تهران، مشهد، اصفهان، اروميه و اهواز تاسيس و در استان هايي كه اين شبكه وجود ندارد، واحد شناسايي مرگ مغزي ايجاد شده است.
دكتر كاظميني با بيان اينكه نمي توان از اعضاي هر فرد دچار مرگ مغزي استفاده كرد چون اين نيازمند رضايت خانواده يا وصيت فرد بيمار، همچنين قابل استفاده بودن ارگان هاي بدن بيمار دارد، مي گويد: 207 مورد پيوند كليه از طريق اعضاي فرد دچار مرگ مغزي در سال 83 انجام شده كه در چهار سال اخير اين ميزان 40 درصد رشد داشته است.
پيوندهاي كليه از جسد؛ فقط 5 درصد
يك اورولوژيست نيز در اين باره مي گويد: بيش از 95 درصد پيوندهاي كليه از افراد زنده صورت گرفته و كمتر از 5 درصد اين پيوندها از جسد است.
دكتر محمد علي زرگر با بيان اينكه پيوند كليه از فرد زنده غريبه به متقاضي كليه ، تنها در ايران رايج بوده تا جايي كه در ساير كشورها از اين شيوه به عنوان "مدل ايراني" نام مي برند، مي افزايد: مهمترين مشكل در زمينه پيوند كليه در كشور، كمبود اهدا كننده پس از مرگ مغزي است كه بايستي با فرهنگ سازي ، اين شيوه توسعه و ترويج يافته و به تدريج ، جايگزين اهداي كليه از سوي افراد زنده شود.
صدور سالانه 20 هزار كارت اهداي عضو
معاون اجرايي بانك فراورده هاي پيوندي ايران مي گويد: از ابتداي تاسيس بانك فراورده هاي پيوندي ايران به طور متوسط سالانه 20 هزار نفر براي عضويت به اين مركز مراجعه كرده اند و براي آنها كارت عضويت اهداي اعضاي بدن صادر شده است و كوچكترين داوطلب مركز پيوند اعضا يك نوزاد دو ماهه است.
دكتر سيد حميدرضا آقايان در گفتگو با خبرنگار خبرگزاري مهر مي افزايد: به علت نداشتن مويرگ مغزي امكان زنده ماندن براي اين نوزاد نبود بنابراين خانواده وي خواستار اهداي اعضاي مورد استفاده به ديگر بيماران شدند.
وي ادامه مي دهد: از آنجا كه استخوان و بافت هاي بدن نوزادان نرم است بنابراين نمي توان همانند بزرگسالان از اعضاي مختلف بدن آنها استفاده كرد اما دريچه قلب آنها براي افراد مورد نياز مي تواند مورد استفاده قرار گيرد ، همچنين نوزاد هفت ماهه اي نيز كه به علت سقوط از پله ها به مرگ مغزي دچار شده بود با در خواست و تمايل والدين او براي اهداي اعضاي خود عضو اين مركز شد.
معاون اجرايي بانك فراورده هاي پيوندي ايران در خصوص محددوديت هاي سني براي عضويت در اين مركز و اهداي عضو، اظهار مي دارد: بزرگترين عضو داوطلب اهدا كننده اعضاي بدن 60 ساله است و به طور كلي افراد بالاي 65 سال و همچنين افرادي كه مبتلا به بيماري هاي خاص نظير اعتياد، ايدز و هپاتيت باشند، نمي توانند اعضاي خود را به بيماران نيازمند هديه كنند.
دكتر آقايان با بيان اينكه صدور كارت عضويت اهداي عضو در بانك فراورده هاي پيوندي ايران در مجتمع بيمارستاني امام خميني از سال 80 آغاز و تا كنون براي 84 هزار و 316 نفر صادر شده است، مي گويد: ميانگين سني بيشترين متقاضيان اهداي عضو، 23 سال يعني متولدين سال 1360 است و از ميان زنان و مردان متقاضي اهداي عضو، مردان بيشترين داوطلب براي اهداي عضو را تشكيل مي دهند.
وي در خصوص شرايط دريافت كارت عضويت اهداي عضو تصريح مي كند: براي دريافت اين كارت فقط دو قطعه عكس و رضايت بستگان درجه يك لازم است كه با پر كردن فرم مخصوص و ارائه آن به همراه ديگر مدارك به مسئولان اين مركز، در كمترين زمان ممكن متقاضيان كارت عضويت اهداي عضو را دريافت خواهند كرد و هيچ گونه شرايط ويژه اي در خصوص عضويت كودكان براي اهداي عضو و دريافت كارت آن وجود ندارد.
انسان و نوع مالكيت بر اعضاي بدن
بسياري از افراد هنوز در خصوص ارتباط مالكيت انسان بر پيكر خود آگاهي ندارند يعني نمي دانند كه با وجود اينكه انسان مالك اعضاي بدن خود است اما آيا مي تواند آنها را به فروش برساند و آيا مالكيت انسان بر اعضاي بدنش مانند ماليكت ميز و صندلي و ماشين مربوط به او است.
مردم بايد بدانند كه انسان تنها بر نتيجه بدن خود نظير اشتغال مالك است بنابراين فقط حق فروش حاصل كار خود را دارد همانگونه كه آزادي حق تفكيك ناپذير انسان است و كسي حق ندارد خود را برده سازد و يا از خود سلب آزادي كند، مالكيت بر عضو نيز از خود فرد جدايي ناپذير است و نمي توان آن را از خود جدا كرد اما اعضاي بدن انسان مجموعه اي از كالاها نيست بنابراين انسان حق مالكيت كالا و خريد و فروش براي اعضاي خود را ندارد.
هم اكنون كارت هايي كه براي عضويت اهداي اعضاي بدن در نظر گرفته شده است به گونه اي است كه ضمن اينكه فرد پيش از وقوع مرگ مغزي به صورت كتبي و با صدور كارت اهداي عضو براي وي رضايت خود را اعلام مي كند اما بازهم در هنگام استفاده از اين كارت، رضايت خانواده ها شرط است و اينجاست كه اين سوال مطرح مي شود كه پس چرا اين قدر هزينه صدور كارت در كشور مي شود.