به گزارش خبرنگار مهر، «حیات طیبه» در اصطلاح اسلامی، نوعی زندگی است که انسان، در ارتباط با خدا به آن دست مییابد و با دست یافتن به آن در همه ابعاد وجودی خویش از پلیدی بر کنار خواهد بود. این ابعاد شامل جسم، اندیشه و اعتقاد، میل، اراده، عمل فردی و جمعی است ... آدمی در این نوع زندگی، مبدأ و غایت حقیقی جهان را باز میشناسد و به او میگرود؛ در عرصه جسم، به پاکی، سلامت و قوت نایل میگردد؛ گرایشها و هیجانهای خود را به صورت موجه و مشروع تنظیم می کند، اراده معطوف به خیر مییابد و در عرصه فردی و جمعی عمل صالح انجام میدهد و غنا، عفت و عدالت و رأفت را در جامعه میگستراند. مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در دیدار با قاریان قرآن در 24 تیر 89 فرمودند: «قرآن حیات طیبه را به ما وعده داده است: فلنحیینه حیاه طیبه (نحل 97) حیات طیبه یعنی چه ؟ زندگی پاکیزه یعنی چه ؟ یعنی زندگیای که در آن، هم آخرت انسان تأمین است، زندگی فردی در آن تأمین است، آرامش روحی در آن هست، سکینه و اطمینان در آن هست، آسایش جسمانی در آن وجود دارد، فوائد اجتماعی، سعادت اجتماعی، عزت اجتماعی، استقلال و آزادی عمومی هم در آن تأمین است.» قاریان قرآن به عنوان الگوهای سبک زندگی قرآنی میتوانند برای جوانان ما بسیار الگوی مناسبی باشند. اما واقعیت این است که جامعه قرآنی از چنین جایگاهی برخوردار نیست و در مقایسه با هنرمندان و ورزشکاران عقب ماندهاند. در بررسی سبک زندگی قرآنی یکی از قاریان جوان کشورمان به سراغ امین پویا رفتیم. در گفتوگویی صمیمی با وی ابعاد مختلفی از الگوسازی برای جوانان و نقش جامعه قرآنی و علت کاستیهای موجود بررسی شد که اکنون از نظر شما میگذرد.
*جناب آقای پویا، در ابتدا خودتان را به صورت کاملتر معرفی کنید و برای ما و خوانندگان ما بفرمائید که چگونه وارد عرصه فعالیتهای قرآنی شدید؟
امین پویا هستم، متولد 1356 در شهر تهران. متأهل هستم و یک فرزند بنام محمدحسین دارم. کارمند بانک هستم و تحصیلات دانشگاهی بنده در سطح کارشناسی حسابداری است. از سال 64 آموزش قرآن را شروع کردم که در این راه پدرم زحمت زیادی کشیدند و روخوانی و روانخوانی قرآن را به من آموزش دادند. به مدت شش سال تا سال 69 از استاد عبدالباسط تقلید میکردم. بعد از آن در سال 69 قاریان مصری برای اولین بار به ایران آمدند. استاد غلوش و شحات را دوست داشتم و قرائتهای زیبایی را در ایران اجرا کردند. از این زمان تصمیم گرفتم که نوارهای استاد شحات محمد انور را گوش کنم. تلاوتهای ایشان را خیلی دوست داشتم، همزمان با گوش دادن به نوارهای استاد شحات، از سال 69 به دارالتحفیظ قرآن کریم در خیابان ایران ، نزد استاد سیدحسین موسوی برای یادگرفتن تجوید رفتم، بعد از اینکه دو ـ سه سالی آنجا بودم برای ادامه این کار نزد دکتر محسن موسوی رفتم که تجوید پیشرفته را تدریس میکردند. چند سالی هم نزد ایشان کار کردم تا بحث تجوید را با موفقیت پشت سر گذاشتم، بعد از آن هم به یاد گرفتن نغمات، الحان و تقلید از نوارهای مختلف اساتیدی مانند شحات انور، مصطفی اسماعیل، استاد احمد شبیب و ...، خیلی از این نوارها را گوش میدادم و همزمان در جلسه قرآن استاد حاج علیآقای گرجی شرکت میکردم، البته در جلسات زیادی شرکت میکرد، منتها جلسهای خیلی برایم مفید و تأثیرگذار بود و خیلی آنرا دوست داشتم جلسه حاج علیآقای گرجی بود. از طرفی چون با پسر ایشان، آقامسعود رفاقت دیرینهای داشتیم و دوست صمیمی بودیم زیاد به این جلسه میرفتم.
از سال 78 به طور رسمی در مسابقات قرآن کشوری شرکت کردم، سال 80 اولین مقام قرآنی را در مسابقات سازمان اوقاف و امور خیریه کسب کردم که در آن سال نفر چهارم استان تهران شدم، بعد از آن با لطف خدا، موفقیتهای قرآنی یکی پس از دیگری حاصل شد و در بسیاری از مسابقاتی که شرکت میکردم مقامهای خوبی آوردم. سال 81 و 83 نفر اول مسابقات قرآن استان تهران شدم و در همان سالها هم نفر اول مسابقات حج کشور شدم که به مکه معظمه برای انجام حج مشرف شدم. سال 85 نفر سوم کشور شدم و در همان سال نفر اول مسابقات حج کشور شدم و مجدد به حج اعزام شدم و در همان سال به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران به مسابقات بینالمللی هندوستان رفتم و در این مسابقات هم مقام اول را کسب کردم. سال 87 مجددا در مسابقات کشوری مقام آوردم و در مسابقات حج شرکت کردم، آن سال مسافرتهای مختلفی برای تبلیغ رفتم و به کشورهای مختلفی سفر کردم. در سال 89 در مسابقات سراسری کشور مقام دوم را کسب کردم و به مسابقات روسیه اعزام شدم، در مسابقات بینالمللی روسیه مقام اول را کسب کردم و در همان سال مجدد در مسابقات حج کشور مقام اول را کسب کردم و به حج مشرف شدم. سال 90 مجدد نفر دوم مسابقات کشوری(سراسری سازمان اوقاف و امور خیریه) شدم و به مسابقات بینالمللی تونس اعزام شدم و در آن مسابقات مقام اول را کسب کردم. در سال 91 مجددا در مسابقات کشوری به فینال راه پیدا کردم و مقام دوم را کسب کردم. آنجا برای مسابقات بینالمللی مالزی انتخاب شدم و در این مسابقات حضور یافتم و رتبه دوم را کسب کردم.
*گفتید که پدرتان اولین معلم قرآن شما بودند، در چه حدی توانایی تدریس داشتند یا مثل معمول پدرها فقط قرائت متعارف قرآن را بلد بودند؟
پدر بنده، در این رابطه مبتدی نبودند. ایشان در این زمینه کار کرده بودند، البته ایشان معلم هستند و اکنون هم دکترای رشته مدیریت دارند و استاد دانشگاه تربیت معلم هستند اما بحث روخوانی، روانخوانی و تجوید و صوت و لحن مبتدی را با من کار کردند، چون خودشان بلد بودند ولی نمیتوانم بگویم که به صورت تخصصی با من کار کردند. تخصص تدریس داشتند ولی تخصص صوت و لحن و تجوید را نداشتند. ایشان بعد از اینکه احساس کرد من از نظر روخوانی و روانخوانی و مسائل ابتدایی تجویدی و صوت و لحنی به پیشرفت قابل ملاحظهای کردم، من را نزد متخصصان کار که همان استاد موسوی بردند و آنجا به صورت آکادمیک و کلاسیک این کار را انجام دادم و به صورت علمی هم بحث صوت و لحن و هم بحث تجوید را ادامه دادم. با اینکه پدرم متخصص در صوت و لحن نبودند اما بسیار متفکر بودند و در این قضیه به من خیلی کمک کردند، ایشان پیریزی زیبایی را برای قرآن آموزی بنده انجام دادند.
*یعنی اگر ایشان معلم و مشوق شما نبودند، شما شاید در این مسیر وارد نمیشدید؟
دقیقا همین طور است.
*در مورد حضور در جلسات متعدد آموزش قرآن در دوران نوجوانی و جوانی صحبت کردید، شرکت در مدارس و مسائل دانشآموزی و امتحانات و ... را چگونه با این مسائل هماهنگ میکردید؟
من عاشق تلاوت قرآن بودم و هیچ منافاتی هم ندارد اگر کسی بخواهد قرآن بخواند، تحصیل کند و ... . بسیاری از دوستان هستند که در مقاطع بالای تحصیلی در حال درس دادن و درس خواندن هستند و در عین حال قاری بینالمللی هم هستند و خیلی هم موفق هستند. الحمدالله، خدا خودش هم کمک میکند. البته این را باید بگویم که اگر قاریای بخواهد در سطح جهانی و بینالمللی باشد مجبور است وقت خود را برای تلاوت قرآن بگذارد و خیلی از مسائل دیگر در اولویت قرار نمیگیرد و قرآن در اولویت است همان طور که برای یک ورزشکار حرفهای، ورزش در اولویت است برای من که قرآن را خیلی دوست داشتم و میخواستم در این قضیه موفق شوم، قرآن در اولویت بود اما این گونه نبود که واقعا از درس فاصله بگیرم، نمیگویم در سطح دانشآموزی نخبه بودم اما ضعیف هم نبودم و الحمدالله درسم خوب بود. در دانشگاه هم قبول شدم و با موفقیت پشت سر گذاشتم و هماکنون هم در حال تحصیل هستم و امیدوارم که همین روند رو به رشد إنشاء الله همیشه در زندگی من جریان داشته باشد.
*در مقاطع بالاتر یعنی کارشناسی ارشد در حال تحصیل هستید؟
بله! البته از طرف شورای عالی قرآن برای قاریان قرآن، فرصتی فراهم شده تا بتوانند در مقاطع فوق لیسانس و دکترا ادامه تحصیل دهند. حدود بیست و پنج سال است که با قرآن مأنوس هستیم و میدانیم که در کشور ما تلاوت قرآنی، رشته تحصیلی محسوب نمیشود اما در کشور مصر که به صورت حرفهای در این زمینه کار می کنند و تلاوت قرآن در این کشور قدمت چند صد ساله دارد این گونه نیست.اکنون به همت شورای عالی قرآن، فرصتهایی برای قاریان قرآن فراهم شده که معلومات خودشان را به صورت آکادمیک از آنها امتحان می گیرند و مدرک می دهند که این فرد در چه سطحی هست، امیدوارم که بتوانم در این آزمونها شرکت کنم که هم خودم را محک بزنم و هم اینکه اگر بتوانم و خدا کمکم کند مدارک مقاطع بالاتر را بگیرم.
*منظورم از سؤال قبلی این بود که غالب جوانانی که در رشتههای هنری، ورزشی یا قرآن فعالیت می کنند حضور در بقیه عرصهها خصوصا تحصیل که در بین همه جوانان محوریت دارد، کمرنگ تر می شود یعنی نمی توانند همزمان چند رشته یا چند کار را انجام دهند!
این امری طبیعی است. بالاخره من هم خیلی از رشتههای ورزشی را دوست داشتم اما چون قرآن را بیشتر دوست داشتم، از خیلی از رشتههای ورزشی دیگر جا ماندم. من خوشنویسی را خیلی دوست داشتم اما چون قرآن را به صورت تمام وقت تمرین می کردم، نتوانستم خوشنویسی را در مقاطع ممتاز ادامه دهم و تنها تا مقاطع متوسط به کلاسهای آموزشی رفتم. این گونه هست، کسی که وقت خود را برای امری میگذارد، ناخوادآگاه فرصت را برای انجام دادن کارهای دیگر از دست میدهد.
*به صورت ذاتی یک قاری قرآن باید چه چیزهایی داشته باشد، یعنی کلاسهای آموزشی، تجوید و قرائت و صوت و لحن، اکتسابی است و همه میتوانند یاد بگیرند اما آن چیزی که لازم است یک قاری داشته باشد، چیست؟
مهمترین چیزی که یک قاری قرآن باید داشته باشد، علاقه است. اگر علاقه باشد، وقت هم پیدا میشود. اگر علاقه داشته باشد کلاسهایی که برای آموزش وجود دارد، پیدا میشود. اگر علاقه وجود داشته باشد خیلی از سختیها آسان جلوه میکند. اکنون ممکن است به من بگویند که کلاسی مانند زبان انگلیسی یا کامپیوتر بسیار مفید است و من هم این را قبول دارم که رفتن به این کلاسها خیلی مفید است. به من میگویند: پس چرا شما به دنبال آن نمیروید؟ در پاسخ میگویم: وقت و فرصت لازم را ندارم. در حالی که اگر واقعا علاقهمند بودم و واقعا به این کار عشق می ورزیدم، برای خودم وقت ایجاد میکردم و به دنبال آن میرفتم. مهمترین چیزی که هر فردی برای انجام کاری باید داشته باشد، علاقه است. اگر علاقه وجود داشته باشد مطمئنا موفق میشود، چون تجربه نشان داده است که با صداهای متوسط هم میتوان قرآنهای بسیار زیبایی را تلاوت کرد. در میان اسطورههای قرائت قرآن مصر، افرادی هستند که صداهای فاخری نداشتند، صدای معمولی داشتند اما تلاوتهای زیبایی را اجرا کردند و در سطح اسطوره معرفی شدند. مهمترین چیزی که به نظرم مهم است؛ اول عشق و علاقه و دوم خانوادهای که به قرآن علاقهمند باشند و به فرزندشان کمک کنند تا در این مسیر موفق باشد. خانواده در این امر خیلی مؤثر است.
*شما به نقش پدرتان اشاره کردید، به نقش مادر یا دیگر اقوام و نزدیکان اشاره نکردید؟
وقتی میگویم پدرم به من خیلی کمک کرد منظورم والدین، پدر و مادر است. به خاطر اینکه مادرم هم بسیار مذهبی است و اکثر موفقیتهایی که کسب کردم در سایه تشویقها و دعاها و آرامشی بوده که مادرم در منزل برای ما فراهم میکرد و ما را بسیار تشویق و دعا میکرد که اینها باعث میشد انگیزه بیشتری پیدا میکردیم و عاشق تلاوت قرآن بودیم. مطمئن باشید که اگر پدر و مادر در این زمینه کمک نمیکردند شاید مسیر زندگی من اکنون واقعا چیز دیگری بود.
*اگر مثلا قاری قرآن نمیشدید، اکنون در چه عرصه ای فعالیت داشتید؟
واقعیت این است که هیچ وقت به چنین چیزی فکر نکردم. فکر نکردم که اگر قاری قرآن نمیشدم، الان چه کار دیگری را انجام میدادم، اما فکر میکنم ورزشکار حرفهای می شدم. با وجود اینکه الان به صورت حرفه ای ورزش نمیکنم اما اغلب ورزشها را خوب انجام میدهم، یعنی خوب فوتبال بازی میکنم. خوب پینگ پنگ بازی میکنم، البته بهتر از خوب،واقعا خوب، فوتبال و پینگ پنگ را خیلی دوست داشتم، خیلی خوب شنا میکنم، چند سال کلاس شنا میرفتم و به همین خاطر خوب شنا میکنم. جزء تیم مدرسه برای مسابقات بسکتبال بودم و خیلی خوب هم بسکتبال بازی میکنم یعنی استعداد عجیبی در ورزش دارم اما چون علاقهام به قرآن بیشتر بود و این امر باعث شد که ورزش در رشتههای مختلف را در حد متوسط و خوب انجام دهم ولی در قرائت قرآن پیشرفت کنم، اگر قاری قرآن نمیشدم، قطعا یکی از این ورزشها را انجام می دادم.
*در مقایسه با دیگر هم سن و سالها و فرزندان دوستان و آشنایان و فامیلها، چه دستاوردهایی داشتید که آنرا مدیون و مرهون قرآن میدانید؟
من هر چه دارم از قرآن دارم، من فرد ثروتمندی نیستم که به ثروت خودم بنازم و مردم به خاطر ثروتم به من احترام بگذارند. ورزشکار و انسان پرتوانی نیستم که مردم به خاطر معروفیت ورزشی و به خاطر قهرمانی به من احترام بگذارند. من صاحب منصب در کارهای مملکتی و وزیر و رئیس جمهور یا مدیر ارشد و عالیرتبه کشور نیستم که مردم به خاطر پستم به من احترام بگذارند یا پروفسور نیستم که مردم به خاطر علمم به من احترام بگذارند. یا اینکه حتی یک بازیگر و خواننده نیستم که مردم به خاطر معروفیت تلویزیونی به من احترام بگذارند. اگر احترامی اکنون در بین مردم دارم، فقط به خاطر قرآن است. تنها چیزی که دارم و به آن افتخار میکنم و به خاطر آن، مردم دوستم دارند و به من احترام میگذارند و هر جا که هستند با دیده احترام و محبت به من نگاه میکنند همین قرآن است. چه چیزی بالاتر از اینکه آدم دارای عزت باشد. بزرگترین چیزی که خداوند در زندگی به انسان میدهد، عزت نفس است و من این عزت را از قرآن دارم و والسلام.
*نقش چهره های قرآنی در سبک سازی دینی در جامعه چقدر است؟ به نظر شما جامعه قرآنی، دینی و مذهبی چقدر توانسته در این زمینه مؤثر باشد؟
همه این مطلب را قبول دارند که قاریان قرآن در کشور ما الگو نیستند، برای اینکه کاری نکردیم تا الگو باشند. اول اجازه بدهید که از صداوسیما بابت زحماتی که برای قرآن در این مملکت میکشند تشکر کنم، دست همه آنها درد نکند. من هم واقعا نمیخواهم با زبان انتقاد با این دوستان صحبت کنم. زحمات زیادی کشیده شده است، اما اگر ما بخواهیم برای جوانان خودمان الگوسازی کنیم و الگوهای قرآنی داشته باشیم باید خیلی بیشتر از اینها که هست بها بدهیم و وقت بگذاریم و هزینه کنیم.
قهرمانان قرآن ما نباید مستأجر باشد، قاریان قرآن ما موقعی که در مسابقات جهانی برای ایران افتخار کسب میکنند نباید بیکار باشند. قاریان قرآن ما نباید به اصطلاح «هشتشان گرو نُهشان باشد.» الگو یعنی چی؟ یعنی جوانان ما را نگاه میکند، میبینید کسی که بیست و پنج سال قرآن خوانده وضعش چطور است. الحمدالله ربالعالمین ما ازنظر مالی وضعیت خوبی داریم ولی خیلی از قاریان هستند که وضعیت مناسبی ندارند. باید بیشتر بها دهیم اگر می خواهیم الگوسازی کنیم باید بیشتر بها دهیم. می دانید که صداو سیما بزرگترین مبلغ هر چیزی می تواند باشد. تبلیغاتهای تلویزیون را ببینید از چیپس، پفک و بستنی تا کالاها و وسایل زندگی تبلیغ میکنند و مسائلی مانند انتخابات ریاست جمهوری را اطلاع رسانی میکنند که امر مهمی است و باید انجام شود، اما شبکه اول، مسابقات بینالمللی قرآن امسال که در کشور ما برگزار شد را در اخبار، شاید حدود بیست ثانیه پوشش خبری داد. در یک کشور اسلامی، در کشوری که داعیه اسلام و قرآن را دارد در صداوسیمای اسلامی، بیست ثانیه مسابقات قرآن بین المللی پوشش داده میشود. همه فعالیتهای قرآنی را به شبکه قرآن و معارف سیما تبعید کردند. من نمیگویم شبکههای دیگر این مسابقات را پخش نکردند، شبکههای دیگر هم وقت گذاشتند اما به اندازه کافی نبود و یا در وقتهای مرده، یا وقتهایی که تلویزیون کمتر بیننده دارد، بوده است. چرا موقعی که یک سریال، فیلم یا مسابقه مهم ورزشی می خواهد پخش شود چیزی را تبلیغ می کنند، چون آن موقع بیننده زیادی دارد. اگر می خواهیم الگوسازی کنیم برای صداوسیما انجام چنین کاری آسان است. مثلا ورزشکار نمونه سال انتخاب میکنند و مراسم آنرا به صورت مستقیم پخش میکنند یعنی در یک مملکت دینی قرآن کمتر از ورزش است؟!*
ادامه دارد ... .