به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از یو. اس. ای. تودی، آلبرت موری رماننویس تاثیرگذار و منتقدی شناخته شده بود که در زمینه فرهنگ سیاهپوستان از جایگاهی خاص برخوردار بود. دوک الینگتون از او به عنوان همه جانبهترین فردی که دیده، یاد کرده بود.
این نویسنده در زمینه موسیقی نیز به اندازه جهان ادبیات سرآمد و شناخته شده بود. او شبیه رالف الیسون روشنکفری که دوستش بود اعتقاد داشت بلوز و جاز صداهای ابتدایی نیستند و تناسباتی بین الینگتون و لوییس آرمسترانگ از دنیای موسیقی با رمان نویسهایی چون توماس مان و ارنست همینگوی میدید.
او در مجموعهای از زندگینامههای خودنوشتش که در قالب رمان آنها را منتشر کرد، و نیز در کتابهای غیرداستانی مانند «به سمت جنوب تا جایی قدیمی» و نیز در کتابهای تاریخ موسیقی اش مانند «پایمال کردن بلوز» و چندین کتاب نقد که به رشته تحریر درآورد، بر مباحث مورد نظرش در زمینه پیوند موسیقی و ادبیات صحبت کرده است.
موری اغلب یا مینوشت یا حرف میزد. در یکی از کتابهای او با عنوان «شیطانهای آبی نادا: شیوه معاصر آمریکایی در زیباشناسی» او دراین باره صحبت میکند که وظیفه سیاهپوستان این نیست که فرهنگ آفریقاییها را به دیگران منتقل کنند بلکه باید جوهر اصلی آمریکایی بودن را به نمایش بگذارند.
موری که متولد 1916 بود، برای اولین بار در یک مجله شروع به کار کرد و همیشه اعتقاد داشت که هرچند میداند اما نمی داند که چه کسی است. در حقیقت او در 11 سالگی دریافته بود که والدینش پدرو مادر واقعی اش نیستند و مادرش او را به فرزند خواندگی به این زوج داده است.
موری در آلاباما تحصیل کرد و در آنجا با رالف الیسون آشنا شد. موری در سال 1939 فارغالتحصیل شد و طی جنگ به نیروی هوایی پیوست و الیسون شروع به نوشتن کرد و در دهه 50 برای نوشتن «مرد نامریی» به شهرت رسید. این دو تا آخر عمر دوستانی صمیمی باقی ماندند.