به گزارش خبرنگار مهر، بوی طراوت و تازگی در شهر پیچیده، همه خندان هستند، پدرها، مادرها، رانندگان سرویس ها و وسایل نقلیه امروز هرکدام مهمانی ویژه را راهی گلستان علم و ادب می کنند.
بوی مهر می آید، بوی پاییر و نسیم خنک صبح، امروز بیش تر از هر چیز بوی کیف و کتاب های نو در شهر پیچیده بود، همه نوید آغاز سالی نو را می دادند، سالی که رسیدن به موفقیت های درسی از آرزوهای پایانش است.
شوق خاصی در چهره دانش آموزان به خصوص کلاس اولی ها دیده می شود، همگی با لباس های نو و اتو کشیده با غروری کودکانه وارد مدرسه می شوند، حس بزرگی دارند، یکی از دانش آموزان کلاس اولی که شاید هنوز اندازه درست اعداد را نمی دانست با ذوقی فراوان می گفت "خیلی خوشحالم و 30 سال است که منتظر بودم مدرسه ها باز شود!"
هر کدام از آمدن به مدرسه نقشه ای و هدفی داشتند، برخی می خواستند مثل پدرشان شوند برخی دیگر می گفتند درس می خوانم تا آرزوهای پدر و مادرم را برآورده کنم.
همه مدارس کشور امروز این حال و هوا را تجربه می کردند برخی با قدمتی دیرینه تر و برخی برای اولین بار.
مسئولان استان البرز نیز سعی کردند امروز به نحوی شایسته آغاز سال تحصیلی را در تمامی مدارس استان برای دانش آموزان برگزار کنند تا آنان با نشاطی هرچه تمام تر بر سر کلاس های درس بروند.
صدای شادی و جشن امروز در هر محله ای که مدرسه در آن قرار داشت شنیده می شد، برخی از اهالی محل نیز هر چند دانش آموز نداشتند اما به سبب همسایگی با مدرسه ساعت هفت صبح از پنجره خانه ها با نگاه هایشان دانش آموزان را همراهی می کردند و گاهی با ابراز خرسندی آرزوی موفقیت برای آنان را با صدایی بلند به زبان می آوردند.
اشک ریختن کلاس اولی ها هم که دیگر به سوژه ای قدیمی برای خبرنگاران تبدیل شده است اما همچنان آنان را جذب می کند، در میان برخی کلاس اولی ها بودند بچه هایی که به جای گریه هر دقیقه می آمدند و آنچه در صف برایشان اتقاف افتاده بود را به مادرانشان گزارش می دادند!
به بعضی از بزرگترها هم که نگاه کردیم مشخص بود که در ذهن خاطرات کودکی و اولین روز مدرسه را مرور می کنند، یادش بخیر روز اول مدرسه خاطره ای است که در بین خیلی ها مشترک است و هرگز فراموش نمی شود و هر کسی که به یاد بیاورد لبخندی بر گوشه لبش خواهد نشست.
با یکی از والدین بچه ها گفتگو کردم و او نیز از خاطرات روز اول مدرسه اش اینگونه گفت که مادرم در کوله من همیشه خوراکی های سالم مانند میوه و شیر می گذاشت و دغدغه فکریش این بود که من از خوراکی های مدرسه که به نوعی هله هوله بودند استفاده نکنم و دغدغه فکری من نیز رسیدن به مدرسه و خوردن هله هوله هایی بود که بخشی از خاطرات آن دوران است.
از درس های شیرین فارسی که خود از خاطرات مشترک و جذاب همگان است نام برد، مانند، چوپان درغگو، کوکب خانم زن با سلیقه ای بود، حسنک کجایی، از درس ریاضی یاد کرد و اینکه چقدر زمان صرف کرده است تا یکان و دهگان و صدگان را بیاموزد.
شیطنت های در راه مدرسه گویا نسل جدید و قدیم نمی شناسد، پدران و مادران به گونه ای از خاطرات و شیطنت های خود با صراحت سخن می گویند و شیطنت های خود را در نوعی دیگر در فرزندانشان می بینند البته برخی از آنها خیلی به فرزندانشان بابت این شیطنت ها سخت نمی گیرند و می گویند ما خودمان شیطان بودیم، فرزندنمان را را نیز مواخذه نمی کنیم بالاخره پدر و مادرهای ما نیز روزی این بازیگوشی های ما را تحمل کرده اند.
عکس از سید علی مجیدی