خرم آباد - خبرگزاری مهر: نماینده ولی فقیه در لرستان که در روزهای انقلاب طلبه جوانی بوده است از شور و هیاهوی آن روزها می گوید، روایتی از انتقال دلهره آور اعلامیه ها و نوارها تا وقتی که رادیو اعلام کرد "این صدای انقلاب است".

نماینده ولی فقیه در استان لرستان و امام جمعه خرم آباد در روایتی کوتاه به مرور بخشی از خاطرات خود از آن روزهای پر تب و تاب می پردازد. حجت الاسلام سید احمد میرعمادی از جوانترین ائمه جمعه مراکز استانهای کشور است و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در اوج جوانی خود بوده است.

خودش با مرور آن روزها با همه کلمات به اوج رفته، به اوج می رود، با شور و حرارت خاصی از لحظه لحظه مبارزات می گوید، انگار که با مرور صحنه ها در ذهنش احساسش را به همان لحظات دوباره پیوند می زند.

حجت الاسلام میرعمادی که آن زمان طلبه جوانی بوده است،  درگفتگوی خود با خبرنگار مهر می گوید: از روز اول انقلاب اسلامی ما در قم شاهد جریانات بودیم. چون جوان بودم، انگیزه بیشتری داشتم برای اینکه در جریان انقلاب قرار بگیرم.

حرفهایش را این گونه ادامه می دهد: از همان 17 دی سال 56 که روزنامه اطلاعاتِ آن مقاله آنچنانی نوشت. شاید جزء اولین کسانی بودم که با شور و حرارت در منزل مراجع حضور پیدا می‌کردیم و پای صحبت‌ها و اعتراض‌ها می‌نشستیم.

کتک را نفر آخری خورد و بقیه ما جان سالم به در بردیم...

حجت الاسلام میرعمادی کمی تامل می کند و حرفهایش را با خاطره ای از 19 دی ادامه می دهد. می گوید وقتی که حادثه 19 دی اتفاق افتاد، ما در آن راهپیمایی حضور داشتیم؛ وقتی که در میدان شهدای فعلی ما به نزدیکی کلانتری رسیدیم مواجه شدیم با مأمورانی که به مردم حمله کردند، مردم به هر شکلی متفرق می‌شدند، طوری شد که یکی از آقایان افتاد در داخل جوی آب؛ نفر سوم ما بودیم و نفر بعدی هم پشت سر ما...و کتک را نفر آخری خورد و بقیه ما از آن حادثه جان سالم به در بردیم...

از تعقیب و گریزهای بعدی می گوید و حرفهایش را اینگونه پی می گیرد: دقیقا یادم هست وقتی از این میدان خارج شدیم و در مسیر رودخانه قرار گرفتیم. چون اطراف بسته بود آنقدر آمدیم بالا که به خط ریلی قطار که آن زمان آخر قم بود رسیدیم و از آنجا توانستیم خودمان را به سمت خیابان نیروگاه بکشانیم و از آن مهلکه نجات پیدا کنیم.

اولین باری که نام امام را شنیدم

طلبه جوان آن روزهای انقلاب از شهادت فرزند امام هم خاطراتش را مرور می کند. با کمی تامل می گوید: در مجلسی که برای شهید آیت‌الله سید مصطفی خمینی برگزار شد حضور داشتم. در آن مراسم اولین بار صحبت از امام(ره) را شنیدم.

از اشتیاقش برای شناخت امام می گوید و سوال و پرس و جوهایی که برای آشنایی با امام انجام داده و اینگونه روایت شیفتگی و دلدادگی طلبه جوان به مرد الهی آن روزهای انقلاب رقم می خورد.

حجت الاسلام میرعمادی می گوید: به دنبال آشنایی با امام در تمام تظاهرات، راهپیمایی‌ و اجتماع ها در مدرسه ‌"خان" که معمولاً طلاب بعد از نماز مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی در آنجا اجتماع پیدا می‌کردند حضور داشتم.

حرفهایش را با مکثی کوتاه ولی پرمعنی اینگونه می بندد: در مجموع دوران پرشور و پر‌حرارتی برای ما بود...

یک هفته دنبال این بودم که عکس حضرت امام را پیدا کنم

حجت الاسلام میرعمادی می خواهیم کمی بیشتر به نحوه آشنایی‌ اش با امام بپردازد و او اینگونه آغاز می کند: سال 1356بعد از مراسم ختم مرحوم آقا مصطفی شروع به مطالعه کردن کتاب‌های حضرت امام کردم. می‌رفتیم در کتابخانه مدرسه فیضیه کتاب‌های حضرت امام را می‌‌گرفتیم و آنجا مطالعه می‌کردیم و شرح حال امام را آنجا به دست می‌آوردیم.

حرفهایش را این گونه ادامه می دهد: من خیلی مشتاق بودم که عکس حضرت امام را ببینم. قریب به یک هفته دنبال این بودم که عکس حضرت امام را پیدا کنم که سرانجام یکی از آقایان عکسی از امام داشت و آن را به من هدیه داد و من گفتم بهترین هدیه‌ای که شما به من دادید عکس حضرت امام بود.

حجت الاسلام میرعمادی از پخش اعلامیه ها و نوارهای امام هم حرفها دارد و می گوید: پیام‌های حضرت امام که می‌آمد معمولاً در قم دوستانی اینها را تکثیر می‌کردند و در اختیار ما قرار می‌دادند؛ ما هم پیام‌ها، عکس‌‌ها و نوار سخنرانی ها امام را پخش می‌کردیم.

روایتی از انتقال دلهره آور اعلامیه ها و نوارها

از مخاطرات پخش اعلامیه ها می پرسیم. می گویم "حاج آقا" در جریان توزیع نوارها و پیام های امام گیر هم افتادید؟! با کمی تامل که انگار نمی داند از کدام بخش خاطراتش بگوید، یکی از وقایع را از میان خاطرات بیرون می کشد و می گوید: در یکی از جریاناتی که رخ داد با چند نفر از دوستان بنا شد یک مجموعه‌ از پیام‌ها و نوارهای سخنرانی امام را ببریم پخش کنیم.

با شور و حرارت خاصی که شنونده را با خود می کشاند، حرفهایش را اینگونه ادامه می دهد: با دوستان نشستیم صحبت کردیم. گفتیم که ما دو نفر می‌رویم داخل اتوبوس، شما یک بسته کارتون نوار و اعلامیه را بگذارید داخل صندوق بار اتوبوس. اگر گیر افتادیم می‌گوییم به ما ربطی ندارد. اگر هم به سلامت به مقصد رسیدیم کارتون را می‌بریم.

از حاج آقا می پرسم که ته ماجرا چه شد، گیر افتادید؟ با لبخندی می گوید که بحمدالله بدون مشکل به مقصد رسیدیم و کارتون اعلامیه ها و نوارها را بردیم توزیع کردیم.

این صدای انقلاب است

از وی می خواهیم روایتی از 22 بهمن برایمان بگوید. کمی درنگ می کند و ادامه می دهد: بهمن ماه سال 57 انقلاب به روزهای اوج خود رسیده بود. هر روز تظاهرات و اعتراضات مردمی گسترده تر می شود و همه اقشار در تظاهرات حاضر بودند. وحدت مردم در سایه رهبری امام روز به روز مستحکم تر می شد به طوریکه حکومت نظامی هم نتوانسته بود بر اراده مردم تاثیر بگذارد.

حجت الاسلام میرعمادی به اجتماع فیضیه قم در روز 21 بهمن ماه اشاره می کند و ادامه می دهد: بعد از سخنرانی یکی از روحانیون قرار شد اجتماع دیگری در روز 22 بهمن ماه در مدرسه فیضیه قم برقرار شد. شب و روز منتهی به 22 بهمن سرشار از شور و امید بود و مردم همه انتظار فجر صادق را می کشیدند. بسیاری از مردم در شب 22 بهمن بیدار بودند و تعدادی از نیروهای نظامی و شهربانی نیز به مردم پیوستند و وفاداری خود را به امام اعلام کردند.

وی ادامه حرفهایش را اینگونه به اوج می برد: در روز 22 بهمن در میدان آستانه قم جلوی درب مدرسه فیضیه اجتماع کرده بودیم و هر لحظه انتظار پیروزی انقلاب را می کشیدیم در حالیکه رادیو روشن بود و یک بلندگوی کوچک که بر بالای درخت نصب شده بود. ناگهان رادیو اعلام کرد "این صدای انقلاب است"...این صدا آنچنان هیجان و شوری و شعفی ایجاد کرد که گویا همه مردم به آرزوهای خود رسیده بودند. صحنه تبریک و روبوسی مردم با یکدیگر تصویر زیبایی از پایان ظلمت ها و آغاز نور و روشنایی ترسیم کرد بود.

مسیر مثل همان روزهای نخست انقلاب همچنان سخت است

اینجای حرفهایش که می رسد بازهم با تاملی عمیق جملاتش را اینگونه می بندد: از سال 56 ما همواره با کلام و سخن امام آشنا بودیم و مسیر انقلاب را با پیام امام و هدایت امام دنبال می‌کردیم و همواره منتظر بودیم چه پیام جدیدی از امام صادر شده است؛ سخن جدیدی که بتوانیم هم به دیگران منتقل کنیم و هم انقلاب قوت پیدا کند.

حجت الاسلام میرعمادی می گوید امروز هم باید همچنان مسیر دیروز را دنبال کرد، مسیری که امام آغاز کرد و امروز جلودارش رهبر فرزانه انقلاب است؛ می گوید که مسیر مثل همان روزهای نخست انقلاب، مثل جنگ، مثل شرایط فشار و تحریم و ... سخت است ولی این ملت ایستادگی در مقابل زورگویی ها را خوب یاد گرفته و هر آنچه را در مقابل اراده و عقیده اش قرار بگیرد با سیل خروشان خود خواهد برد.

وی می گوید: در حقیقت 22 بهمن پیروزی دلیرمردانی بود که از دل و جان برای انقلاب اسلامی مایه گذاشتند و خدا را سپاس می گویم که امروز سی و پنجمین سالگرد این نهضت خونین را جشن می گیریم و در سایه ولایت رهبر فرزانه انقلاب راه امام و شهدا را ادامه می دهیم.