به گزارش خبرگزاری مهر، امید صباغ نو از شاعران نوپرداز شعر معاصر پس از دیدن فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳» به منظور تقدیر از عوامل این فیلم سینمایی غزلی را تقدیم به این فیلم سینمایی کرد.
براساس این گزارش متن شعر این شاعر جوان به شرح زیر است:
بنشین تصور کن به قدری درد داری که...
ماندی میان مرز جبر و اختیاری که....
یک روزِ تو اندازه ی یک سال خواهد شد
وقتی عزیزت رفته و چشم انتظاری که...
در اولین فرصت به آغوش تو برگردد
تا قطره قطره گرم آغوشش بباری که... ه.
دنیای بی او مفت هم باشد، نمی ارزد،
نفرین به جنگ و وحشت و شب های تاری که... ه.
ما در جهان سرگرم مرگ و زندگی بودیم!
مادر، جهانش شد صدای یادگاری که ...
شاید نوای یوسف گم گشته ی او را
با خود بیارد سمت کنعان، پای یاری که...
هر ایستگاهی را به دنبال صدایش رفت
انداخت خود را زیر دستِ هر قطاری که...
عمری صبوری کرد، خنده بر لبش خشکید
بُغض خودش را بافت هر شب روی «دار» ی که...
می خواست روزی فرش زیر پای او باشد
می خواست دامادش کند، در روزگاری که... ه.
هرگز نمی دانست بی اندازه بی رحم است
تقدیر این شد تا بچرخد در مداری که...
یک شب خبر دادند پیدایش شده، اما
تنها دو تکه استخوانش در شیاری که...
مادر که باشی قدرشان را خوب می دانی
سی سال می گشتی به دنبال مزاری که...
حالا در آغوشش گرفته کودک خود را
آرام می پرسد: عزیزم غم نداری که!؟
امید صباغ نو متولد آبان ماه سال ۱۳۵۸ در تبریز و فارغ التحصیل رشته کامپیوتر است. این شاعر جوان ۱۹ سال در وادی شعر قلم زده است.
از این شاعر جوان مجموعه غزل هایی چون «می میرم اگر روی دلم پا بگذاری»، «تاریخ بی حضورتو یعنی دروغ محض!»، «مجموعه غزل روایت ۳تم» (برگزیده کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران)، «جنگ میان ما دونفر کشته می دهد»، «مهرابان»، «بعید است» و «خودزنی» منتشر شده است.