خبرگزاری مهر - گروه هنر: هرقدر به جشنواره فیلم فجر نزدیکتر میشویم فیلمهای روی پرده از صدر اخبار فاصله میگیرند ولی این دلیل نمیشود که مخاطبان هم سری به سینما نزنند!
این روزها که فیلم «پرویز» ساخته مجید برزگر با بازی لوون هفتوان در گروه «هنر و تجربه» روی پرده است علاقمندان به سینمای متفاوت استقبال خوبی از آن داشتهاند؛ فیلمی که داستان پیرپسری را روایت میکند که پدرش وقتی میخواهد ازدواج کند او را از خانهاش میراند و این سرآغاز رفتارهای خشونتآمیز پرویز است که رنگ و روی انتقام هم دارد...
چندی پیش میزگردی با حضور مجید برزگر کارگردان، سعید آرمند تهیهکننده و لوون هفتوان بازیگر نقش اصلی فیلم داشتیم که در بخشهای مختلف آن درباره گروه تازه تاسیس «هنر و تجربه»، بیتوجهی مسئولان سینمایی به سینمای هنری و با رویکرد متفاوت با جریان رایج سینما، نکاتی درباره خود فیلم به ویژه در زمینه خشونت هایی که توسط پرویز اتفاق میافتد، ریشههای بروز این رفتارها و ...صحبت کردیم.
در بخش پایانی این نشست هم درباره قاعده فروش در سینمای ایران و نکاتی دیگر درباره «پرویز» صحبت کردیم که میخوانید:
برزگر: در ادامه بحث فروش در سینمای ایران باید بگویم فیلم پرفروش با فیلم سودآور تفاوت دارد. فیلم ها در سینمای مستقل به ارزان ترین شکل تولید میشود و با همین حداقلها به سوددهی میرسد. همانطور که میدانید 35 درصد از فروش بلیت ها به تهیهکننده میرسد و این یعنی اینکه «شهر موشها 2» که 7 میلیارد هزینه ساخت آن شده باید بیش از 20 میلیارد بفروشد تا به سوددهی برسد.
من معتقدم به جای اینکه بودجه های کلان به برخی فیلمسازان بدهند تا فیلم هایی بسازند که خوب نمی فروشد همان پول را به سالن های سینما بدهند تا بتوانند هر فیلمی را اکران کنند و آنوقت هر کسی میداند چه فیلمی را با چه مختصاتی بسازد و فکر فروش آن را هم میکند. با این روش کسانی که فیلم های پرهزینه می سازند و چیزی هم به سینما اضافه نمی کنند تکلیفشان مشخص میشود.
زمانی که آقای کاوش رییس شورای صنفی نمایش بود درباره برخی فیلم ها میگفت مردم آنها را دوست ندارند ولی او اشتباه میکرد که خود را همه مردم میدانست. اتفاقا همین مردم اگر تصمیم بگیرند فیلمی را ببینند آن را به سوددهی میرسانند.
و اما گروه «هنر و تجربه» هم به دلیل تجربه آقای ایوبی از زندگی در فرانسه ایجاد شده و او با بودجه یک فیلم معمولی این گروه را راه انداخته و ما هم شرایط او را میفهمیم. بین نمایش ندادن فیلم مان و نمایش آن در این گروه انتخاب کردیم که این اکران را داشته باشیم و امروز هم خیلی خوشحالم که «پرویز» در گروه «هنر و تجربه» به نمایش درآمده زیرا تماشاگر این فیلمها را انتخاب میکند. در جلسهای که پیش از راهاندازی این گروه نزد آقای ایوبی بودیم او میگفت که وظیفه من به عنوان مدیر فرهنگی حمایت از این نوع سینماست زیرا سینمای بدنه ساز و کار خودش را دارد و راهش را پیدا میکند.
واقعا فیلم مهمی چون «شش سال و شش قرن» را کجا غیر از گروه «هنر و تجربه» میشد دید؟ اگر در هر سانس 5 نفر هم این فیلم را ببینند اتفاق مبارکی است زیرا این فیلم خیلی مهم است.
جای گروه «هنر و تجربه» خالی بود و دولت به خوبی این اقدام را انجام داد. «هنر و تجربه» وظیفه دولت بود. از سر ریز فیلم های به ریز و به پاش باید به فیلم های مستقل کمک کرد. وقتی آقای حاتمی کیا میگوید اصطلاح فیلم فاخر متلک شده است راست میگوید. آیا این نوع سینما یک قدم سینما را جلو برده است؟ ما اگر 100 فیلم مطرح سینمای ایران را لیست کنیم باز این فیلم های فاخر در جمع آنها نیست.
* آقای برزگر! رابطه پرویز و پدرش را میتوان نشانهای از رابطه قدرت هم دانست. به ویژه به دلیل آن صحنهای که پرویز جای صندلی همیشگی خودش و پدر را عوض میکند. او قاعده را میشکند و ...
برزگر: سوال سیاسی کردید من جواب نمیدهم! ولی واقعا درست است این فیلم درباره مفهوم قدرت هم هست. صندلی پدر همیشه ثابت است و پرویز آنسوی میز مینشیند. ولی جایی او صندلی را برمیدارد و روی آن مینشیند و میگوید تو میگی یا من بگم. اما نکته مهم این است که در همه جوامع انسانی این اتفاق میافتد. ولی در کشور ما در دورهای شرایط به گونهای شد که جامعه به سمت دو قطبی شدن رفت و ما هم در گروه سازنده فیلم از این شرایط متاثر بودیم.
من شخصا با فیلم های سیاسی با تعریف مرسوم آن موافق نیستم زیرا فکر میکنم به سرعت کمرنگ میشوند. فیلم تاریخ مصرف دار میشود. به همین دلیل در «پرویز» سعی کردیم فیلم را فراتر ببریم و فلسفیدن را پررنگ کنیم. وقتی ما فیلم را در کشورهای مختلف از ژاپن تا نروژ از کانادا تا ارمنستان به نمایش گذاشتیم همه درباره مفهوم انسانی آن حرف میزدند و آن را ویژه یک جغرافیای خاص ندیده بودند. من تعمدا لایههای اجتماعی - سیاسی را کم رنگ کردم گرچه نشانههایی در آن گذاشتم.
در «پرویز» نشان دادیم آدمی که در شرایطی تحت فشار است و نادیده گرفته میشود اگر صاحب قدرت شود ممکن است به غلط لایههای تاریک قدرت را کشف کند و تا کجاها جلو برود. به نوعی میخواستیم نشان دهیم آن خفقان چه نتایجی ممکن است داشته باشد.
آرمند: همان سیاه پوستی که در آمریکا می گوید چرا پلیس به من فشار میآورد و نمیتوانم نفس بکشم این هم نشان از آن است. این روزها میبینیم که برخی افراد از اروپا به گروه تروریستی داعش پیوستهاند حال سوال اینجاست که فرد تحت چه شرایطی زیسته که سر یک انسان دیگر را میبرد؟
فشار پدرسالارانه و یا رفتار از بالا به پایین در هر جایی که باشد باید منتظر چنین خشونت و عصیانی بود و این همه جای جهان صدق میکند.
هفتوان: نکته اینجاست که همه آدم های عادی محصول تاریخ و شرایط خودشان هستند.
توجه داشته باشیم که فیلم «پرویز» فراتر از شرایط یک جامعه می رود و جهان عام تری را میسازد. با وجود احترامی که برای همه فیلم ها قائلم ولی «پرویز» تبدیل به «عصبانی نیستم» نمی شود که یک اعتراض سیاسی مشخص در تاریخی مشخص را نشان میدهد. این فیلم به چیزی فراتر اشاره دارد و حتی عصیان و خشونت را هم نقد میکند. شما اگر فیلم را درست ببینی رفتار پرویز را تایید نمیکنی. این فیلم یک جراحی خونسردانه از موقعیت و شرایط تاریخی است.
آرمند: ما وقتی فیلم را در نروژ نمایش دادیم که به تازگی فردی با حضور در اردوگاه بچهها آنها را به رگبار بسته بود. مخاطبان فیلم میگفتند گویی شما «پرویز» را برای این فرد ساختهاید.
هفتوان: من در گذشته دور عاشق چهگوارا بودم ولی وقتی فیلم سودربرگ را دیدم نظرم عوض شد چون با خودم گفتم کسی که میکشد قاتل است.
ما در فیلم «پرویز» هم نقد قدرت را داریم هم نقد رفتار مقابل قدرت را. فیلم هر دو جنبه را باز میکند. «پرویز» میخواهد بگوید تو هرقدر هم بخواهی اعتراض کنی حق قتل نداری. این انتقام گرفتنها درست نیست.
برزگر: لوون از اصطلاح جراحی استفاده کرد. باید بگویم جراحی درد دارد. ما چارهای جز نشان دادن تاریکی و خشونتی که در پرویز هست، نداشتیم. اگر قرار بود فیلم تأثیرگذار باشد باید پرویز تا ته خط میرفت. اگر پلیس او را میگرفت، خودش پشیمان میشد یا پدرش رفتارش عوض میشد، فیلم نصفه نیمهای در میآمد.
«پرویز» ترویج و توصیه خشونت نیست ولی در ساخت فیلم باید پرویز را رها میکردیم تا هر کاری میخواهد، بکند. قطعا این خشونتها پیشنهاد گروه ما نیست. ما حتی کپشن زدیم که در این فیلم هیچ حیوانی آسیب ندیده چون نمیخواستیم بازتاب خشن داشته باشیم. ما همه حیوانات را به سختی بیهوش کردیم و هیچکدامشان آسیب ندیدند.
اگر پای ما سست میشد که پرویز این کارها را نکند جهان درام و فیلم درست درنمیآمد. ما برای شخصیتپردازی پرویز دور هم جمع شده و بحث و تبادل نظر میکردیم. این خردورزی در روند شخصیتپردازی پرویز وجود داشت. البته «پرویز» اشکالاتی دارد که از خام دستی من است ولی در استراتژیای که دارد تا آخر دنیا از آن دفاع میکنم.
* حتما در نقدهای خارجی خواندهاید که شخصیت پرویز را با والتر وایت سریال «برکینگ بد» مقایسه کردهاند. هر دو جنایت میکنند ولی مخاطب نمیتواند آنها را دوست نداشته باشد.
برزگر: متأسفانه من این سریال را ندیدم ولی خیلی تعریف آن را شنیدهام.
هفتوان: من دیدم، خیلی عالی است. اتفاقا این مطلب که شما میگویید هم خواندهام.
* ریشه رفتارهای خشن پرویز را میتوان در سرکوبهای جنسی هم یافت. شما درباره این بخش از تجربه زیستی پرویز اشاراتی خیلی پنهان دارید. آیا وجود برخی محدودیت ها دلیل این رویکرد بود یا پرداختن بیشتر از آن در جهان فیلم جایی نداشت؟
برزگر: شاید بخشی از آن ناخواسته بوده است. شما از اول که متنی را مینویسی می دانی به یک جاهایی نباید وارد شوی ولی دلیل من بیشتر این بود که میخواستم در یک فیلم شخصیتمحور همراه پرویز باشیم. من خیلی به اشاره به این بخش هم ورود پیدا کردم. مثلا در سکانسی شما پرویز و آذر را می بینید که درباره مختصات نور و زمان حرف می زنند. اینجا برای اولین بار با بخش دیگری از وجود پرویز در مواجهه با جنس مخالف رو به رو میشویم.
* پرویز در فیلم سه بار مواجهه با جنس مخالف یا تجسمی از آن را دارد.
برزگر: بله. راستش را بخواهید خیلی حسرت ندارم که کاش شرایط دیگری بود تا بخشی از عقده ها یا ویژگی های جنسی پرویز را هم اشاره کنم. اگر شرایط دیگری بود باز هم «پرویز» را با همین مختصات میساختم.
آرمند: فیلم چیزی کم ندارد ولی شاید می توانست پر تر باشد.
هفتوان: فیلم درباره سرکوب جنسی این شخصیت نیست. این مساله جزوی از شخصیتش شده ولی رفتارش نشات گرفته از عقدههای جنسیاش نیست. به اعتقاد من آن صحنهای که دستهایش را میشوید یکی از بهترین صحنههای فیلم است.
برزگر: آن سکانسی که پرویز نزد مادر اشکان رفته و میبینیم که مادر عصبی از اتاقی بیرون میآید و به او میگوید به اشکان چیزی نگو و پرویز با گل سر بازی میکند؛ این صحنهای است که در هر شرایط دیگری هم بودم همین را میساختم.
* درباره اشکان که او را میتوان نمایندهای از دو نسل بعد از پرویز دانست، سوالم این است که به اعتقاد شما اگر این نسل در موقعیت پرویز باشد چگونه رفتار میکند؟ آیا او هم بعد از 50 سال دست به عصیان می زند و یا...؟
برزگر: درباره این نسل خیلی با احتیاط حرف می زنم. تفاوت من با نسل قبلم آنقدر نیست که تفاوت این نسل با ما است.
نوجوانی پدر من تقریبا با نوجوانی من شبیه به هم است اما نسل بعد ما مطلقا شبیه ما نیست. اشکان نماینده نسل جدیدی است که من با آن را نمی فهمم. ما میبینیم که او سرش را زیر میاندازد و وارد خانه پرویز میشود و میگوید از اینجا خانه ما را دید می زنی اگر میخواهی مادرم را دید بزنی الان خانه نیست و پرویز دست و پایش را گم می کند.
این رفتار را ما از اشکان میبینیم تا جایی که تکلیف پرویز مشخص می شود و یقه او را میگیرد که از خانه بیرونش کند و بغض اشکان میشکند.
اشکان نماینده نسلی است که من نگرانم که کجا می رود. شاید ادامه پرویز است و شاید در ۵۰ سالگی شبیه پرویز شود.
* پس خودتان هم خیلی نمی دانید.
برزگر: اشکان را نشانه از نسلی گرفتم ولی خیلی تحلیلی از او ندارم. اشکان نماینده نسل نوجوانی است که نمی دانم چه می شود.
هفتوان: با در نظر گرفتن اقبالی که از سوی نسل جوان به فیلم شده نگرانم که عکس العمل نسل جدید عکسالعمل پرویز خواهد بود.
آرمند: این نسل به راحتی درباره چیزهایی حرف می زنند که برای ما عجیب است. مجید برزگر بدون هیچ قضاوتی یکی از آنها را نشان می دهد و می گوید برخی از بچه های این نسل اینگونه اند.
* در آن بخش داستان که پرویز کالسکه بچه را می دزدد، آیا از اول هم قرار بر کشتن نوزاد نبود؟
هفتوان: من اصرار کردم ولی گفتند او را نکش. (می خندد)
برزگر: دقیقا همین بود. پرویز در حال پرسه زدن در شهرک بوده که یک دفعه کالسکه ای را می بیند که مادرش آن را رها کرده است. تصمیم می گیرد آن را با خودش ببرد. این سکانس در مسیر ناامن کردن شهرک گرفته شد. پرویز می خواهد نشان دهد که شهرک بدون او ناامن است. سمی کردن غذای سگ ها، ایجاد دعوا در شهرک، دنبال کردن پسربچه و دزدیدن یک خردسال؛ همه این کارها را انجام می دهد که نشان دهد شهرک بدون او ناامن است.
بعد از گریه های بچه عصبی می شود، دستش را روی دهان بچه می گذارد تا ساکتش کند اما ناگهان می ترسد که مبادا خفه اش کرده باشد حتی یک بغضی هم در چهره اش دیده می شود.
* بیشتر ترس است.
برزگر: بله ترس هم هست.
هفتوان: خیلی صحنه سختی بود.
برزگر: در شرایط سختی هم گرفته شد. اجرایش واقعا سخت بود. مادر بچه هم نگران بود.
* چرا قرار نبود نوزاد را بکشد، مگر این قتل با بقیه قتل ها چه فرقی دارد؟
برزگر: حداقل برای پرویز که باهوش است فرق دارد. پرویز نقشه هایی می کشد که نشان می دهد کودن نیست. او هوشمندانه نقشه می کشد. آدمی که هوشمند است حتما می فهمد که با پدر و اهالی شهرک می تواند سرشاخ شود یا به مرد صاحب خشکشویی می گوید یک عمر به من سرکوفت زدی بس نیست و درنهایت از او هم انتقام می گیرد ولی او می داند بچه در این ماجراها نقشی نداشته است.
قصد ما این بود حالا اگر درنیامده تقصیر من است. پرویز قرار بود بچه را بدزدد و در همان حاشیه اتوبان رها کند تا این ناامنی را تشدید کند ولی آن وسط مشکل گریه پیش می آید که خیلی هم صحنه ناراحت کننده ای شده است.
* ولی همین حس انتقام را شامل حال آذر همسر جدید پدرش می کند که ظاهرا دلیلی برای انتقام گرفتن از او نیست.
برزگر: او در شیبی افتاده که دیگر در پایان داستان برایش فرقی نمی کند چه کسی مقابلش است. آذر که دیگر شریک این بازی است. مگر مرد صاحبخانه چه گناهی کرده که او را در انبار زندانی می کند. فکر می کنم او هنوز هم در آن انبار محبوس است!
* گویا قصدش هم کشتن او نبوده است.
برزگر: به هر حال شما فکر می کنی او چه شد؟ داشت ناله می کرد. البته به قول شما آذر مقصر هم نیست ولی پرویز است دیگر!
یکبار هم سعی می کند با دروغ آذر را از ازدواج منصرف کند و می گوید پدرم ورشکست شده و آذر هم تردید می کند. آذر یک زن ۵۰ ساله هم سن پرویز است که ایده آلش ازدواج با پدر پرویز نیست ولی وقتی به این زندگی تن می دهد یعنی نیاز به یک سرپناه دارد. اگر شرایطش بهتر بود واقعا انتخابش پدر پرویز نبود بلکه کسی همسن پرویز بود.
البته ما هم آنجا که می گوید تو می گی یا من بگم، کات کردیم و آمدیم بیرون و پرویز ماند و پدرش و همسر پدرش.
هفتوان: من با آنها ماندم ولی آنها هنوز زنده اند. آقای بهروز هم رفت آمریکا.
* و جمع بندی گفتگو...
برزگر: من ایام خوبی زمان ساخت این فیلم داشتم. واقعا سرحال بودم. تیم همراه و خوبی داشتم. همه چیزهایی که مدنظر بود دم دستم بود. آقای آرمند به عنوان تهیه کننده تمام تلاشش را کرد تا هر چه می خواهیم در دسترس باشد. هیچ بهانه ای ندارم که بگویم اگر اینها بود فیلم بهتری می ساختم.
ما ۲۲ روزه فیلم را ساختیم که یکی نوشته اینها 2 روزه «پرویز» را ساخته اند. یعنی آنها هیچ تصوری از سینما ندارند.
هفتوان: دستمان انداخته اند.
برزگر: واقعا بیشتر از ۲۲ روز هم نیاز نبود. دوران خیلی خوبی بود.
اگر آقای ایوبی نمی آمد و گروه «هنر و تجربه» طراحی نمی شد «پرویز» هنوز اکران نشده بود ولی من از اینکه درنهایت مخاطبانش را یافت خیلی خوشحالم. ریسک ساخت چنین فیلم هایی برای تهیه کننده بالا است ولی خوشبختانه آقای آرمند، فرد فرهنگی است و خودش نمایش خوانده است و شرایط کار فرهنگی را به خوبی می داند.
* دعا کنید ایشان روز به روز پولدارتر شوند.
برزگر: من به آقای آرمند قول داده ام به شرط اینکه میلیاردر باشد او را میلیونر کنم.
«پرویز» این اقبال را داشت که در نمایش های خارجی و جوایز و نمایش داخلی شرایط خوبی داشته باشد و ما شرمنده آقای آرمند نشویم. من خوشحالی و خوشبختی خودم را ابراز می کنم که در هر سه فیلمی که ساخته ام شرایط ایده آلم را پیدا کرده ام.
گفتگو از نغمه دانش آشتیانی