به گزارش خبرنگار مهر، هفتمین نشست از دیدارهای صبح پنجشنبههای کتابفروشی آینده روز نهم بهمن ماه با حضور استاد محمدرضا باطنی، زبانشناس و نویسنده، در محل این کتابفروشان در تهران برگزار شد.
پرسش اول این نشست درباره زندگی دکتر باطنی بود که وی در شرحی کوتاه چنین پاسخ داد: من در سال ۱۳۱۳ در اصفهان متولد شدم و تحصیلات ابتدایی را در سال ۱۳۲۶ در همین شهر تمام کردم اما به دلیل بیماری پدرم و مشکلات مالی که داشتیم هرگز به دبیرستان نرفتم و مجبور شدم از همان ۱۳ سالگی در بازار اصفهان پادویی کنم تا آنکه توانستم به آموزشگاه شبانه بروم و در ۱۳۳۱ مدرک سیکل بگیرم و با مدرک سیکل به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمدم و پنج سال در دهات اصفهان معلمی کردم و باز هم به آموزشگاه شبانه رفتم تا سرانجام موفق شدم که در خرداد ۱۳۳۶ دیپلم ادبی بگیرم و راهی تهران شدم و به دانشسرای عالی فتم تا زبان انگلیسی بخوانم و چون شاگرد اول شده بودم، با استفاده از بورسیه شاگرد اولیها در مهر ۱۳۴۰ راهی انگلستان شدم.
وی همچنین یادآور شد: این راه ادامه داشت تا آنکه در خرداد ۱۳۴۶ موفق به دریافت درجه دکترا در زبان شناسی همگانی و زبانهای باستانی از دانشگاه تهران شدم و در مهر ماه همان سال با عنوان استادیار زبان شناسی در گروه زبان شناسی مشغول به کار شدم و در دی ماه ۱۳۶۰ با تقاضای خودم از دانشگاه تهران با رتبه دانشیاری بازنشسته شدم. بعد از بازنشستگی هم به ترجمه روی آوردم و بعد هم از ۱۳۶۴ در مؤسسه فرهنگ معاصر مشغول تدوین فرهنگ دو زبانه انگلیسی ـ فارسی شدم و این همکاری کماکان ادامه دارد.
وی در پاسخ به این پرسش که چه کسی بر وی تأثیر گذاشت، گفت: بیشک اول از همه مادرم. این زن بیسواد در عمل به من آموخت که چشم به مال دنیا ندوزم، به من آموخت که عزت نفس خود را با هیچ چیز معامله نکنم. از دیگر کسانی که بر من تأثیر عمیق داشتهاند، دکتر محمد مقدم، پایهگذار و نخستین مدیر گروه زبانشناسی است. بسیاری از خلقیات مثبت او در من سخت مؤثر بودهاند.
سپس از دکتر باطنی درباره ذهنیت علمی وی سئوال شد که چنین پاسخ داد: از کودکی منطقی بودم و بیشتر کتابهای واقعی میخواندم و در دوران مدرسه هم پول توجیبیهایم را جمع میکردم و کتابهایی با موضوع زندگی گاندی و مسائل علمی کرایه میکردم، البته اشعار کلاسیک و نو را دوست دارم اما شیفته آنها نیستم و قطعاً اگر کتابی علمی و یا شعر را به من پیشنهاد کنند، کتاب علمی را انتخاب میکنم.
این زبانشناس پیشکسوت افزود: البته نکته اینجاست که پایه و نگرش این تفکر را در فرنگ یاد گرفتم، به طوریکه در دوران دانشجویی برای کار کلاسی تصمیم گرفتم، مقالهای با موضوع زبان باستانی فارسی بنویسم، بعد از تحویل کار و دریافت نمره استاد مربوطه در هر پاراگراف مطلبی درباره نقص آن پاراگراف نوشته بود، این اولین تجربه من بود و از آن زمان یاد گرفتم که نمیشود مقالهای تقلبی نوشت، امروزه هم به تحصیلکردگان خارج از کشور دقت میکنم که آیا تنها متدلوژی میدانند و یا تنها به انباشت اطلاعات دست میزنند در حالی که مهمترین مسئله طبقهبندی اطلاعات است.
پرسش دیگر این نشست از سوی علی دهباشی درباره شاخص قرار دادن کلمه و جمله در ترجمه بود که باطنی در پاسخ به این سئوال گفت: به نظر من اگر متنی بر اساس کلمه ترجمه شود خروجی آن ترجمه تحتالفظی است که میتوان به ترجمههای قدیم قرآن اشاره کرد، اما اگر پاراگراف در ترجمه مد نظر قرار بگیرد، مترجم فهم خود از آن را ترجمه میکند که از آن به عنوان ترجمه آزاد یاد میشود که در دوره مشروطه ترجمهها از این دست بودند.
وی همچنین یادآور شد: معتقدم که برای ترجمه مناسب باید جمله را شاخص ترجمه قرار داد، البته این هم به آن معنی نیست که مترجم نمیتواند هیچ جملهای را بشکند بلکه میتواند با شکستن جمله آنها را با افعال ربطی به یکدیگر پیوند بزند و البته سعی کند تا اطلاعات جمله تلف و از بین نرود.
در ادامه این نشست سئوالی از باطنی مبنی بر ترجمه شعر به زبانهای دیگر مطرح شد که وی، ترجمه در ادبیات را متمایز از سایر رشتهها مانند فیزیک دانست و ادامه داد: هیچ شعری را نمیتوان به طور قطع ترجمه کرد، ترجمه شعر به اطلاعات مترجم نیز بستگی دارد که این موضوع میتواند ترجمه ای را مناسب و یا ناقص کند.
«واژههایی در دنیا مطرح است و موجی از آن نیز وارد زبان ما میشود و در سالهای اخیر نیز معادلسازی برای آنها در حال انجام است با آن موافقید؟» این سوال یکی از حاضران بود که دکتر باطنی با تایید انجام معادلسازی برای واژهها گفت: با معادلسازی موافقم زیرا اگر این کار انجام نشود زبان به حال خودش رها میشود، البته تلاش برای معادلسازی برای کلماتی مانند تلویزیون و هلیکوپتر که در میان مردم جا خوش کرده است، کاری عبث است.
باطنی افزود: در این میان باید به کلمات زبان انگلیسی اشاره کنم که همه با هم همخانواده هستند، انگلیسیها ابتدا فعل میسازند و بعد از فعل مشتق میسازند و به همین ترتیب از یک کلمه سی لغت تهیه میکنند، اما در زبان فارسی فعلها در حال از بین رفتن است مثلا «گریستن» که فعلی است که میتوان از آن مشتق ساخت، به «گریه کردن» تبدیل شده است، کلمهای که دیگر نمیتوان از آن لغت دیگری ساخت.
در ادامه هفتمین دیدار و گفتگو در کتابفروشی آینده، علی دهباشی به مقاله استاد باطنی که سی سال پیش نگاشته شده و وی در آن از زبان فارسی به عنوان بیدی یاد کرده است که به هر بادی نمیلرزد، اشاره کرد و از باطنی پرسید که آیا هنوز بر آن عقیده است؟ و وی نیز در پاسخ اظهار کرد: بهطور قطع هنوز بر آن باور و عقیده هستم. زبان فارسی راه خودش را میرود، کلماتی به آن وارد و کلمات و عباراتی از آن خارج میشود مانند «عملی کردن» که امروزه میگویند «عملیاتی کردن» و یا «رسانهای کردن» و امثال اینها.
وی همچنین گفت: باید این را هم بگویم که زبان بر دو اساس فونولوژی و دستور زبان استوار است. یک روز خواهد رسید که برای حافظ و شاهنامه زیرنویس خواهند نوشت، البته برخی مدعی هستند که زبان شاهنامه را میفهمند اولًا این موضوع چندان صادق نیست و دوم اینکه نشان میدهد جامعه ما متحول نشده است.
در بخش دیگری از این نشست، سئوالی درباره ارتباط اصالت زبان فارسی و ظهور ادبا و فرهیختگان مطرح شد که دکتر باطنی اینگونه پاسخ داد: هر موضوعی با دقت و عمق درباره آنها معنا پیدا میکند، برایتان مثالی میزنم، ما که نجار نیستیم و ارهها و تفاوت آنها هم برایمان چندان فرقی نمیکند اما برای یک نجار ارهها متفاوت است از اره مویی تا اره خشکبُر. دقت و عمق در زبان فارسی نیز بحث واژگان را روشن میسازد به عبارتی حجم واژگان با غنای فرهنگی در ارتباط است.
یکی از حاضران در پرسشی نوشتن زیرنویس برای شاهنامه را به لحاظ تکنیکی مناسب ارزیابی کرد و در ادامه این سئوال را مطرح کرد که فراموشی هویت و عدم اطلاع از مصلا و باغ رکناباد در هنگام خواندن غزل حافظ، نشان از بیهویتی است میتواند مطلوب باشد یا نه؟ که باطنی در پاسخ گفت: این مسائلی که در زبان پیش میآید، جبر زمانی است که با تحول در زبان و تلاطمی که در آن وجود دارد، ارتباط دارد.
واژه گزینی از سوی احمد کسروی، داریوش آشوری و غلامحسین مصاحب و نظر باطنی درباره آنها، مضمون سئوال دیگری بود که دکتر باطنی در این باره گفت: کسروی بهطور افراطی علاقه داشت که هیچ کلمه عربی در نوشتهها نباشد، گاهی برای برخی کلمات به دنبال جایگزین بود مانند احساس که مینوشت «سحش». مصاحب، هم قدری لجباز بود در دایره المعارف فارسی که با هم کار میکردیم، در نوشتن «استالین» اصرار داشت که باید «ستالین» نوشته شود، حالا هر کس درباره کلمه «استالین» به مجموعهای که او گردآوری کرده، مراجعه کند، باید در بخش «س» به دنبال «ستالین» باشد. درباره داریوش آشوری هم باید بگویم، فردی باهوش است اما در انتخاب برخی کلمات چندان خوش سلیقه عمل نمیکند.
دکتر باطنی علاوه بر کار در عرصه زبانشناسی و تهیه فرهنگ لغت مطالعاتی درباره عملکرد مغز داشته است که همین موضوع دستمایه سئوالی در این باره از وی شد. دکتر باطنی در پاسخ به این سئوال گفت: در نوزده سالگی، در یکی از روستاهای اطراف اصفهان، معلمی میکردم در آنجا مطبی بود که به علت تنهایی گاهی با پزشک آن مطب با هم ناهار میخوردیم. یک روز این پزشک قرص والیوم را که امروزه به آن دیازپام میگویند، به من داد و من بعد از خوردن به خواب راحتی فرو رفتم، یعد از این ماجرا بود که این موضوع برایم جالب شد که یک ماده شیمیایی چگونه میتواند بر سیستم مغز اثر مثبت گذاشته و کاستیهای آن را برطرف کند، از همان زمان مطالعه درباره کارکردهای مغز را آغاز کردم و چندین کتاب مانند «ساخت و کار ذهن»، «فیزیولوژی خواب»، «مغز و رفتار» را نوشتم و هم اکنون نیز یکی از طرفدران نشستهای نوروساینس هستم.
در این نشست که با حضور دانشجویان زبان شناسی برگزار شد، دکتر ایرج پارسینژاد، مریم تقدیسی، صفدر تقیزاده و دکتر سرمد قباد نیز حضور داشتند.