محمدرضا سنگری در مراسم نکوداشتش با اشاره به اهمیت انقلاب اسلامی و ادبیات آن گفت: ما نسبت به این انقلاب دین داریم و انقلاب اتفاق بزرگی است که هنوز در حجاب معاصرت با آن قرار داریم و قدرش را نمی دانیم.

به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا سنگری در این برنامه گفت:  وقتی که دوستان در این برنامه صحبت می کردند به یاد این بیت امام خمینی افتادم که "نیستم نیست که هستی همه در نیستی است..." و جمله مولا علی(ع) به ذهنم رسید که در خطبه ۱۸۴ نهج البلاغه در توصیف متقین می فرماید وقتی درباره آنها صحبت می شود در یک زمزمه درونی می گویند خدایا آنچه را که تو از من دیدی و این مردم ندیدند بر من ببخش و آنچه بر من دیده اند برترش را برای من قرار بده. آنچه دوستان در این برنامه گفتند ستودن خودشان بود وگرنه من چیزی برای عرضه ندارم.

وی افزود: در طول سالهای فعالیتم در دو ساحت یکی عاشورا و دیگری ادبیات بویژه انقلاب و دفاع مقدس کار کردم. خواستگاه این کارکردنم نیز دو انگیزه بود. قرآنی که معمولا بر پیشانی محافل ما قرائت می شود و می‌گوید انسانها در بحر لجّی هستند یعنی عمق ناپیدایی که غرق در ظلمات است. می دانید که ما گرفتار سه نوع ظلمات هستیم؛ ظلمات در بینش، منش و کنش. دریا کشتی می خواهد و ظلمت چراغ؛ و حسین(ع) هم کشتی است و هم چراغ. ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه. حتی برای چراغ هایی که در تاریکی گم کرده ایم نیازمند چراغ هستیم و حسین(ع) مصباح است.

این شاعر عاشورایی گفت: ما خودمان را گم کرده ایم و راهبر و راهنمایمان در پرتو مصباح امام حسین پیدا می شود. شب تاریک و بیم موج و گردابی ... و مگر حسین(ع) سفینه نجاه نیست؟ در یمین عرش خدا نام حسین(ع) نوشته شد و یمین عرش، جلوه جمال الهی و عاشورا جلوه جلال حسینی است پس مبادا که بی حسین باشیم این بود که مرا به حسین(ع) رساند. من در سایه فضل و رحمت حسینم که آغوش برایم باز کرده و هر چه دارم از این است. بیش از این مسئله را باز نمی کنم.

سنگری در ادامه گفت: نکته دوم گره خوردگی ام با ادبیات انقلاب است. دلیل ورودم به این حوزه اتفاقی بود که یک بار در دفتر کارم در دفتر سابق شهید رجایی اتفاق افتاد. دوستی به نام رنجبر داشتم که مداح اهل بیت است. یک روز با حالی منقلب وارد اتاق شد سر به میز گذاشت و بلند بلند گریه کرد. وقتی علت را از او پرسیدم گفتم دیشب خواب دیدم که در جماران هستم. همه سعی می کردند به امام خمینی نزدیک شوند من هم تلاش می کردم اما امام از من رو بر می گرداند. وقتی علت را جویا شدم این بیت را برای من خواندند «صاحب نظران شرح فضا را ننوشتند/ اندوه دل امت ما را ننوشتند». من احساس کردم دینی نسبت به این انقلاب داریم؛ اتفاق بزرگی که هنوز در حجاب مهاجرت با آن هستیم. بنابراین ادامه این بیت را هم سرودم.

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: ۱۲۴ هزار بزرگمرد در انتظار انقلاب اسلامی بودند و امروز ما داریم در این عصر زندگی می کنیم، روزگاری  که سرمان را بلند کردیم و خودمان را یافتیم. هنگام مرور این افکار سوره والعصر در نظرم متجلی می شود. این مسائل هم انگیزه ای شد تا در این زمینه قلم بزنم.

سنگری در پایان سخنانش گفت: باید در این دو عرصه کار کنیم. در مورد عاشورا؛ عاشورا تمام نمی شود چون یک ظرفیت بی پایان است و قرار است آخرین اتفاق جهان از جنس عاشورا باشد پس باید به عاشورا بپردازیم.

وی با اشاره به ادبیات انقلاب گفت: در این روزگار ادبیاتی را رقم زدیم که از ادبیات گذشته ما در بسیاری از شاخه ها بویژه آئینی بارورتر شده است. امیدوارم در کنار این تکریم و تجلیل ها مجالی فراهم شود تا بکاویم، فکر کنیم و تراویده اندیشه مان را عرضه کنیم. به قول علامه طباطبایی خدا را به شما می سپارم.