در اقتصادهای بازار آزاد، اکثر تصمیم‌های مربوط به تخصیص منابع از طریق سیستم قیمت انجام می‌گیرند اما رابطه میان قیمت و تخصیص منابع در عرصه فرهنگ و رسانه تا حدودی غیرمعمول است.

به گزارش خبرگزاری مهر، در بخش نخست این نوشتار به تبیین نسبت اقتصاد و فرهنگ و نحوه ترکیبشان پرداخته شد که در این میان ترکیب اقتصاد فرهنگ با این تعریف که اقتصاد فرهنگ «به بررسی چگونگی تأمین خواسته‌ها و نیازهای مصرف‌کنندگان کالاهای فرهنگی، تماشاگران، تبلیغ‌کنندگان و جامعه توسط فعالان فرهنگ با استفاده از منابع موجود می‌پردازد»، حائز اهمیت بیشتری است و اشاره کردیم که اقتصاد فرهنگ به دوشاخه اصلی اقتصاد صنایع فرهنگی و اقتصاد فرهنگ به‌عنوان یک کالای عمومی تقسیم می‌شود.

در ادامه به بررسی ابعاد و ویژگی‌های اقتصاد فرهنگ و نقش دولت در آن و تفاوت اقتصاد فرهنگ با ادبیات رایج اقتصادی پرداخته می شود.

بازار و قیمت‌گذاری محصولات در اقتصاد فرهنگ

تعیین ارزش مبادلاتی (و نه ارزش مصرفی) دغدغه همه فعالان فرهنگ است و باید باشد، اقتصاد فرهنگی خود را داعیه‌دار تعیین ارزش مصرفی در هیچ عرصه‌ای نمی‌داند، لذا فعالان فرهنگی نباید نگران ورود اقتصاد و ارزش‌های اقتصادی در این مجال باشند اما ارزش‌های مبادلاتی برای فعالان بخش خصوصی یا مدیران دولتی عرصه فرهنگ که در این زمینه هزینه می‌کنند، همیشه سؤال است.

تعیین دقیق قیمت در بازار محصولات و خدمات فرهنگی در بسیاری از مواقع ضامن تداوم حضور هنرمند یا فرهنگ‌ساز است به‌ویژه اینکه برخی کالاهای فرهنگی به دلیل فقدان بازار مرسوم نیازمند تعیین قیمت‌های سایه‌ای هستند که فقط از عهده اقتصاددانان فرهنگ برمی‌آید.

در اقتصادهای بازار آزاد، اکثر تصمیم‌های مربوط به تخصیص منابع از طریق سیستم قیمت انجام می‌گیرند اما رابطه میان قیمت و تخصیص منابع در عرصه فرهنگ و رسانه تا حدودی غیرمعمول است.

این حالت به‌ویژه در پخش رادیویی و تلویزیونی نمود بیشتری پیدا می‌کند چراکه در این حوزه (علیرغم رشد کانال‌های اشتراکی) بسیاری از ارائه‌دهندگان خدمات، پرداخت مستقیمی ‌از مصرف‌کنندگان دریافت نمی‌کنند، اگر قیمت به‌عنوان پیوندی مستقیم میان مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان وجود نداشته باشد، روش‌های معمول انطباق ترجیحات مصرف‌کننده با عرضه‌کنندگان با شکست مواجه خواهند شد.

ویژگی بازارهای فرهنگی

کالاهای فرهنگی گاه به‌عنوان کالایی لوکس فرض می‌شوند و لذا تقاضای آن‌ها کشش (حساسیت) قیمتی بالایی دارند و همین امر تبعات منفی را برای فعالان در پی دارد و نیازمند حمایت ویژه سیاست‌گذاران است.

  1. بازارهای فرهنگی از مسئله کپی غیرقانونی محصول هنری، مشکل سواری مجانی، امکان بازتولید و تکثیر با هزینه نهایی قریب به صفر، رنج می‌برد.
  2. بازار فرهنگی اغلب بازاری دوپایه و دوگانه است، جمیع بازارهای هنری و رسانه‌ای این ویژگی رادارند که همزمان محصول خود را به مشتری بفروشند و مشتری خود و ویژگی‌ها، سلایق یا امکان دسترسی به آن را به دیگری بفروشند، یا همراه با فروش مضمون و قالب خود سایر مضامین یا قالب‌ها را نیز بازاریابی کنند.
  3. بازار در محصولات فرهنگی– هنری اغلب نقطه‌ای است و لذا مشمول حراجی یا قرارداد است و نه چارچوب عرضه و تقاضای متعارف. فضای بازار نیز به گالری‌ها، تغییر می‌کند، لذا دانش طراحی حراجی‌ها، آشنایی با انواع آن‌ها و مدیریت یک حراجی از اهم واجبات اقتصاددان فرهنگ است.
  4. پدیده اتفاقی «محصول شاهکار»، پدیده امحاء آثار فروش نرفته، از ویژگی‌های بازارهای فرهنگی- هنری بوده و آثار خاص خود را بر بازار دارند.

۵.محصولات فرهنگی- هنری، ماهیتاً غیر همگن و نامتجانس‌اند لذا مشکل سنجه‌های ارزش‌گذاری و تعیین قیمت دارند.

نقش دولت در اقتصاد فرهنگ

مهم‌ترین مسئولیت دولت مقررات گذاری و ایجاد محیط‌های اقتصادی، حقوقی و نیز نظام‌های انگیزشی است که در آن پیگیری اهداف اقتصادی فردی با حداکثر سازی رفاه اقتصادی کل (که به‌ طورکلی معادل است با حداکثر سازی تولید ناخالص داخلی) مترادف و همسو شود.

به‌عنوان‌مثال، اگر بنگاهی بتواند با استفاده از یک فناوری ارزان اما آلوده‌کننده، سود خود را افزایش دهد، آنگاه نمی‌توان این حداکثر سازی سود را مترادف با حداکثر سازی سود جامعه دانست، مگر اینکه آن بنگاه هزینه‌های این آلایندگی را به جامعه پرداخت نماید.

زمانی که بین حداکثر سازی سود فردی و حداکثر سازی سود اجتماعی کل، همسویی نباشد از مفهوم «خطا در ترکیب» استفاده می‌کنیم، زمانی که در اثر سیاست‌های دولت این واگرایی محقق می‌گردد، در اغلب موارد قطعاً، شاهد تخصیص نادرست منابع اقتصادی کمیاب خواهیم بود.

ازجمله مصادیق خطا در ترکیب در صنایع فرهنگی، مبحث مضامین رسانه‌ای مبین خشونت و سکس است، بسیاری از تولیدات سینمایی و برنامه‌های تلویزیونی موفق اقتصادی (سود‌آور یا گیشه‌ای) خشونت محور بوده و در آن‌ها به میزان قابل‌ملاحظه‌ای از نماهای خشونت‌بار و تحریک‌آمیز استفاده می‌شود.

منتقدین با تکیه‌بر مستندات قابل‌ملاحظه‌ای که پژوهش‌های علوم اجتماعی در اختیار قرار می‌دهد، معتقدند که هرچند بنگاه‌های رسانه‌ای با این شکل از مضامین، ظرفیت سودآوری خود را افزایش می‌دهند اما چنین مضامینی می‌تواند تبعات اجتماعی نامطلوبی نظیر بروز رفتارهای ضداجتماعی در مخاطبین داشته باشد؛ تایم وارنر فقط زمانی حاضر شد دست از رابطه خود با مراسم‌های موسیقی «گانگاستا رپ» بکشد که با اعتراض مستقیم «فعالان» در سال ۱۹۹۵ روبرو شد، استقبال از فناوری‌هایی نظیر تی‌وو تااندازه‌ای پاسخ به این دغدغه‌ها به شمار می‌رود.

دولت‌ها با اعطای یارانه به صنایع و مضامین فرهنگی مطلوب به‌عنوان یک کالای عمومی نقش مهمی را در بازتولید فرهنگ عمومی و مصرف محصولات فرهنگی مطلوب ایفا می‌کنند، سیاست‌های مالیاتی، تعرفه‌ای، قیمت‌گذاری، سرمایه‌گذاری و خرید دولتی، از دیگر سیاست‌های مستقیم دولتی در حوزه اقتصاد فرهنگ محسوب می‌شود.

تفاوت اقتصاد فرهنگ و ادبیات رایج عمومی اقتصاد

کاربرد نظریه اقتصادی و چشم‌اندازهای اقتصادی در عرصه فرهنگ، هنر و رسانه، مجموعه متنوعی از چالش‌ها را مطرح می‌کند، این نکته را باید مدیران و سیاست‌گذاران فرهنگی در استفاده از اقتصاددانان کشور موردتوجه داشته باشند، برخی از این تفاوت‌ها عبارت است از:

  1. محصول فرهنگی فرض کمیابی را که همه قوانین علم اقتصاد بر آن مبتنی هستند را به چالش می‌کشد لذا بنیان جمیع نظریه‌های اقتصادی در باب فرهنگ دچار اشکال می‌شود، به‌طور مثال هر چه فیلم، آهنگ یا اخبار بیشتری مصرف شوند، به اتمام نمی‌رسند.
  2. در عرصه اقتصاد فرهنگ با گونه‌ای واحد از کالا مواجه نیستیم و مجموعه‌ای از کالاهای عمومی، شبه عمومی، کالاهای باشگاهی و حتی کالاهای مشترک مطرح هستند!
  3. کالاهای فرهنگی به دلیل ماهیت خاص خود اغلب در چارچوب عرضه-تقاضا قابل‌بحث نیستند چراکه در برخی موارد عرضه‌های نقطه‌ای دارند و مبادلاتی چون حراجی در مورد آن‌ها صدق می‌کند.
  4. محصولات فرهنگی کالای استاندارد نیستند، قانون بازدهی نزولی یا فرض تقعر تابع تولید در مورد آن‌ها صدق نمی‌کند و لذا نمی‌توان از ادبیات رایج اقتصاد خرد مانند بیشینه کردن توابع استفاده کرد. در مواردی هم مطلب را نه در ریاضیات جبر بلکه در نظریه بازی‌ها باید جست.
  5. برخی محصولات فرهنگی یا هنری، حتی همگن نیز نیستند. حتی معنای کالای مکمل و جانشین در حوزه فرهنگ مفهومی بسیار سیال و پویا بوده و طی زمان قابل فرض نخواهند بود.

۶.ساختار ترجیحاتی مصرف‌کنندگان در خصوص کالاهای فرهنگی متفاوت از کالاهای فیزیکی است چراکه کالاهای فرهنگی با مصرف بیشتر، ترجیح بیشتری پیدا می‌کنند. (مسئله سلیقه، مزه و عادت)

  • کالاهای فرهنگی متضمن محتوا و پیام‌های سمبلیک هستند و افراد از مصرف آن‌ها در پی اهداف ارتباطاتی‌اند و نه الزاماً مطلوبیت و لذت.
  • کالاهای فرهنگی مشتمل بر ارزش‌های ذهنی هستند که اولاً قابل ارزش‌گذاری‌های پولی نمی‌شوند و ثانیاً قابل‌تحلیل مقایسه‌ای نیستند.
  1. صرفه‌های خارجی زیاد، بادوام بودن، منحصربه‌فرد بودن محصول اصل که بازار دوگانه اصل‌وفرع (کپی) را راه می‌اندازد، صفر بودن هزینه نهایی، ‌مسئله مالکیت معنوی، تفاوت در اهداف بنگاه‌ها و دوپایه بودن بازار در محصولات فرهنگی (و به‌طور عام محصولاتی که به حوزه مجازی و نرم‌افزاری مرتبط‌اند) از دیگر ویژگی‌های خاص کالاهای فرهنگی هستند.
  2. در ادبیات سه دهه اخیر ثابت‌شده که فروض اقتصاد نئوکلاسیک در حوزه کالاهای فرهنگی چندان صادق نیستند، مفروضات مزبور عبارت‌اند از
    • فقدان هزینه‌های مبادلاتی/ تعاملاتی
    • فقدان هزینه‌های جستجو
    • فقدان شکست‌های تعاملاتی
    • فقدان نوآوری و خلاقیت
    • ذاتی بودن تعادل و کارایی در بازار
    • ماکزیمم کننده ارزش‌های مصرفی یا مبادله‌ای
    • بخشی از ادبیات اقتصاد فرهنگ به موضوعاتی می‌پردازد که در ادبیات رایج نئوکلاسیک چندان موردتوجه نیستند مانند تصمیم‌گیری در زنجیره‌های عمودی یا افقی که از شبکه‌ها و ترتیبات نهادی اتخاذ می‌شود. به‌عبارت‌دیگر اقتصاد فرهنگ برخلاف اقتصاد مرسوم، اقتصادی غیرمتمرکز است.
    • این نکات ازجمله فهرستی هستند که عرصه محصولات فرهنگی را با سایر کالاهای اقتصادی غیر همگن می‌کند و لذا در استفاده از ادبیات مرسوم دانش اقتصاد در اقتصاد فرهنگ با تأمل و دقت بیشتری باید عمل کرد.

      راه‌های پیش رو

      لازم است در اقدامی عاجل نسبت به راه‌اندازی دوره‌ها و مقاطع تکمیلی که سرمایه انسانی لازم برای کشور را در موارد سه‌گانه تعاملات بین اقتصاد و فرهنگ، چیستی اقتصاد فرهنگ و وجوه تمایز اقتصاد فرهنگ از ادبیات رایج اقتصادی؛ تأمین کنند، طراحی و عمل شود.

    • نسبت به انتقال تجارب و ادبیات مفید و همسو از کشورهای پیشرو در موارد سه‌گانه تعاملات بین اقتصاد و فرهنگ، چیستی اقتصاد فرهنگ و وجوه تمایز اقتصاد فرهنگ از ادبیات رایج اقتصادی؛ اقدام دامنه‌دار و کافی به عمل آید.
    • بدنه کارشناسی و تصمیم‌ساز و تصمیم گیر فرهنگ و اقتصاد کشور به ادبیات اقتصاد فرهنگ مجهز شده و نسبت به حضور کارشناس مربوطه در نهادهای سیاست‌گذار کشور و ترمیم بدنه کارشناسی آن‌ها در گستره مزبور، اقدام شود.
    • زدودن واهمه اقتصادی از فعالان فرهنگی، منوط به این است که اولاً ورود صحیح و بخش متناسب ادبیات اقتصادی به عرصه فرهنگ تبیین و تعریف شود و ثانیاً با پالایشی هوشمند از ادبیات اقتصاد فرهنگ متناسب با فضای بومی و ارزشی و اقتضائات فرهنگی کشور، اقتصاد فرهنگ بومی و اسلامی پایه‌گذاری و اشاعه شود و باهدف مرجعیت علمی ایران اسلامی، مشارکتی مؤثر در نظریه‌پردازی و الگوسازی این عرصه برای جهان اسلام به عمل آید.
    • به همین نحو نسبت به پایه‌گذاری ادبیات تخصصی در عرصه‌های اقتصاد فرهنگی و فرهنگ اقتصادی اقدام شود. لازم است سند تربیت اقتصادی و فرهنگ اقتصادی ج.ا.ایران نگاشته شود و استراتژی توسعه و پیشرفت فرهنگ مدار مبتنی بر بخش خدمات فرهنگی در اولویت برنامه‌های دهه عدالت و پیشرفت قرار بگیرد.
    • ۶. الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در موارد سه‌گانه فوق نگاشته شود و علاوه بر آن نسبت به ورود موارد سه‌گانه تعاملات بین اقتصاد و فرهنگ، چیستی اقتصاد فرهنگ و وجوه تمایز اقتصاد فرهنگ از ادبیات رایج اقتصادی؛ در اسناد بالادستی مربوطه اقدام شود.

 

*نویسنده: دکتر عادل پیغامی، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)