خبرگزاری فارس نوشت: یکی دیگر از مناقشات بین ایران و عربستان در دوره پهلوی اول، مسئله بحرین بود. دولت ایران که در دوره قاجار و اوایل پهلوی تقریبا تبعیت بحرین از انگلستان را پذیرفته بود، به ناگاه گویا به یاد این منطقه افتاد و سعی کرد آن را دوباره به ایران ضمیمه کند.
به این منظور در سال ۱۳۳۶ه.ش مجلس شورای ملی، طرح الحاق بحرین به کشور به عنوان استان چهاردم را تصویب کرد [۱] و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره تاکید کرد.
در همان زمان در ایران شایعهای قوت گرفت که در آن دولت عربستان در صدد تاسیس اتحادیهای است که در آن بحرین نیز به عنوان کشوری مستقل شرکت دارد.
نخستوزیر وقت ایران منوچهر اقبال در جواب یکی از نمایندگان مجلس درباره این شایعه گفت: «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی میکند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم کرد. چه گونه اقدامات را روشی خصمانه نسبت به خود شناخته و تجاوزی علیه حق حاکمیت خویش میدانیم و تا آخرین قطره خون خود با آن مبارزه خواهیم کرد.[۲]» البته به نظر میرسد این گفتارها و مطالب از حد شعار خارج نشد؛ زیرا در همان سال دولت عربستان با حاکم بحرین موافقتنامهای را در مورد اکتشاف و بهره برداری از منابع نفت خلیج فارس امضاء کرد.
وزیر امورخارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند؛[۳] ولی هیچگاه این اعتراضات و شعارها به قطع رابطه با عربستان منجر نشد.
همچنین در سال ۱۳۴۷ه.ش پادشاه عربستان از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا شاه پهلوی در اعتراض به این استقبال، سفر خود را به عربستان سعودی لغو کرد؛[۴] ولی این اعتراض نیز به جایی نرسید و پس از طی مذاکراتی که به امضای موافقتنامه نیز انجامید، شاه ایران در آبان همان سال به طور رسمی از عربستان سعودی دیدن کرد[۵].
به هر صورت دولت ایران پس از مدتی به خاطر ترس از آمریکا و انگلیس و یا آماده کردن کشورهای عرب از جمله عربستان برای پذیرش معامله بحرین با جزایر سه گانه تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی[۶] و یا علل دیگر، ادعای خود را راجع به مالکیت بحرین مسکوت گذاشت و شاه ایران در توجیه کار خود گفت: «اکثریت ساکنان آن جزیره عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند. به لحاظ اقتصادی مجمع الجزایر بحرین دیگر اهمیت ندارند. زیرا نفت آنجا تمام شده و صید مروارید نیز صرفه اقتصادی ندارد. از نظر اهمیت استراتژیکی و سوق الجیشی با وجود تسلط ایران بر تنگه هرمز، آن جزایر ارزشی ندارند. از جهت امنیتی هم حفظ آن سرزمین پرهزینه و مستلزم استقرار یکی دو لشکر در آنجاست[۷].»
پس از مدتی نماینده ایران در سازمان ملل متحد نیز بر گزارش سازمان ملل متحد مبنی بر استقلال بحرین صحه گذاشت و از آن حمایت کرد و بحرین به طور رسمی از ایران جدا شد[۸].
[۱] . دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص ۴۱۱
[۲] . گزیده اسناد خلیج فارس، ج۳ ، ص۱۷۴، سند شماره ۴۵ و ص۱۸۰، سند شماره ۴۷ و ص ۱۸۴، سند شماره ۴۷ و ص ۱۸۰، سند شماره ۴۷
[۳] . گزیده اسناد خلیج فارس، ج۳، ص ۱۹۵، سند شماره ۵۴
[۴] . زندفر، فریدون، ایران و جهانی پرتلاطم خاطراتی از دوران خدمت در وزارت امور خارجه، تهران، نشر شیرازه، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۶۳
[۵] . زندفر، فریدون، پیشین، ص ۶۵
[۶] . احمدی، حمید، روابط ایران و عربستان در سده بیستم، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۸۶، ص۲۴۳ و اخوان کاظمی، بهرام، مروری بر روابط ایران و عربستان در دو دهه اخیر، قم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص۱۵
[۷] . گفتگو با مشاهیر ایرانی مهدی آذر امیرخسرو افشار صادق امیرعزیزی علی ایزدی، تدوین دانشگاه هاروارد،بی جا، بی تا، مصاحبه با امیرخسرو افشار، بخش سوم، ص ۱۸و ۱۹
[۸] . علم، اسدالله، گفتگوهای من با شاه خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم، تهران، نشر طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۹، ج۱، ص ۲۳۷