درروزهاي گذشته بيشتر مقامات عراق طي اظهارنظرهاي متوالي دولت سوريه را به سهل انگاري در كنترل مرزها و تسامح اين كشوربا عاملان انتحاري متهم كرده اند.هوشيار زيباري وزيرامور خارجه، موفق الربيعي مشاورامنيت ملي و سعدون دليمي وزير دفاع عراق از جمله شخصيتهايي بوده اند كه موج انتقادات را عليه مقامات سوري روانه كرده اند .
در آخرين اظهار نظر، هوشيار زيباري وزير خارجه عراق در روز چهارشنبه دوم آذر به حكومت سوريه درباره دچار شدن به سرنوشت صدام هشدار داده بود . وي خطاب به دمشق گفته است : « اتحاد جماهير شوروي ديگر هيچ وجود خارجي ندارد و جهان به شكل بنيادين تغيير يافته است . وضعيت امروز سوريه به آنچه كه براي رژيم سابق عراق اتفاق افتاد ، شباهت دارد . و اگر مقامات اين كشور با دورانديشي و هوشياري رفتار نكنند ، چه بسا وضعيت بسيار بدتر شود .»
اين ايرادات درحالي مطرح مي شود كه درمرحله نخست مقامات واشنگتن دست به چنين انتقاداتي زده بودند. موضع گيري محوري با انتقادات واشنگتن از طرف مقامات عراقي با دستاويز قراردادن قطعنامه 1618 كه در 13 مردادماه به تصويب شوراي امنيت رسيد، صورت مي گيرد .
در اين قطعنامه شوراي امنيت از همسايگان عراق مي خواهد كه از ورود و خروج تروريستها به اين كشورجلوگيري كنند . همين قطعنامه در مقطع كنوني فرصتي براي برخي از مقامات عراق قرار گرفته تا عقده هاي تاريخي شان را بر روي سوريه خالي كنند . تندترين لفظ انتقاد از جانب سعدون دليمي وزير دفاع عراق مطرح شده كه در آن رسما سوريه به انجام خرابكاريهاي با برنامه در عراق متهم شده است .
اگر چه در هدفمند بودن اين موج انتقادي و مهره بودن مقامات عراقي در تامين سياستهاي واشنگتن نمي توان به صراحت قضاوت كرد ، اما آنچه كه معلوم است اينكه تبليغات گسترده بر اوضاع نابسامان منطقه و اعراب و بخصوص دمشق كه بعد از واقعه ترور حريري تحت فشار قدرتهاي بزرگ قرار گرفته است چندان خوشايند نباشد .
سخنان اخير بشار اسد با درك اين نگراني ها قابل تفسير است . بشار اسد در حالي كه با بحران مداخله در امور داخلي لبنان دست و پنجه نرم مي كند ، فريادهاي برخواسته از عراق را مكمل سياستهاي هدفمند واشنگتن مي داند و از همين رو در سخنانش كه در دانشگاه دمشق ايراد نمود ، سعي داشت با دعوت مقامات عراق به گفتگو، كانالهاي ارتباطي دمشق را از حالت تنگنا خارج كند .
آنچه كه از عملكرد عراقي ها بر مي آيد اينكه دولتمردان جديد اين كشور نوعي سوداي پيشگامي در برقراري حكومت دموكراتيك در منطقه مي پرورانند . اين سودا در دو حالت عملكرد دستوري از جانب آمريكا و يا ريشه در ابعاد روانشناختي قابل تفسير است .
در مورد عملكرد دستوري در حالي كه نظاميان آمريكايي در اين كشور به سر مي برند و مقامات كنوني عراق در طي برنامه ريزيهاي آمريكا در اين كشور صاحب قدرت شده اند بديهي است كه كاخ سفيد از اين عوامل جهت فشار بر دولت سوريه استفاده كند. علاوه بر اين ديدگاه اشغال سرزمين عراق و عدم توان داخلي در ايجاد تحولات دروني كه منجر به تسلط بيگانگان شد ، نوعي تحقير غرور ملي به همراه داشته و اكنون مقامات اين كشور از ارثيه بدست آمده از سايه اشغال آمريكا سعي دارند در جهت احقاق غرور ملي استفاده كنند .
اگر سران عراق پاي بر عربيت خود بگذارند و حمايتهاي دمشق در دوران رژيم بعث را ناديده بگيرند و دست به يك اتحاد محوري با واشنگتن بزنند در آنصورت حلقه ارتباط سياسي سوريه تقريبا با تمامي كشورهاي همجوار بسته خواهد شد و دمشق بيش از پيش در محاصره سياستهاي قدرتهاي بزرگ و انزواي سياسي قرار خواهد گرفت كه اين امر ممكن است به تضعيف موقعيت سوريه در مقابل كشور معاندي چون اسرائيل و تحميل طرحهاي آمريكا در منطقه منتهي شود .