به گزارش خبرنگار تئاتر "مهر"، رومن رولان در سال 1866 در شهر كوچك كلامسي در كشور فرانسه در خانوادهاي چشم به جهان گشود كه از نظر مالي به طبقه متوسط جامعه تعلق داشت. در كالج كلامسي تحصيلات مقدماتي خود را سپري كرد و پدرش براي ادامه تحصيلات رومن به پاريس نقل مكان كرد. اين نويسنده از طبيعت زيبا و گردش در باغها و تاكستانهاي كلامسي خاطرات بسياري در ذهن داشت و اين شرايط به شدت روي او تاثيرگذار بود و روح حساسش را براي آينده سرشار از شعف ميكرد.
رولان در دوره دبيرستان به تقليد از پير كورني نمايشنامهاي با عنوان "جشنهاي آتيلا" نوشت كه بعدها به جز نگهداري قطعهاي بقيه اثر را سوزاند. او علاقه زيادي به موسيقي نشان ميداد و در زمان حضورش در پاريس به وسيله دوشيزه ژوزفين مارتن به نواختن پيانو همت گماشت. در دوره دبيرستان به آثار اسپينوزا علاقه خاصي نشان داد و به خاطر توجه اين نويسنده به انسانها و سوق دادن آنها به سمت نيكي و برادري توجه زيادي به آثار اسپينوزا داشت. زماني كه 17 سال داشت در گذر از منطقه ويلنووا با ويكتور هوگو ملاقات كرد كه اين ديدار او را به شدت هيجانزده كرد.
در سال 1889 به كشور ايتاليا سفر كرد و در برابر سرزميني جديد قرار گرفت كه آثار هنري، تابلوها و مجسمههاي مختلف اين كشور او را به وجد آورد. پس از دو سال به پاريس باز گشت و در سال 1892 با دختر ميشل برال ازدواج كرد كه از زبانشناسان مشهور دوره خود بود. البته اين ازدواج پس از 9 سال به جدايي منجر شد. او در سال 1901 به اصرار ميشل برال براي گذراندن دوره دكتراي خود دوباره به كشور ايتاليا سفر كرد و به مطالعه در زمينه شعر، موسيقي و اپرا پرداخت. دكتراي خود را در رشته ادبيات و هنر را در سن 29 سالگي دريافت كرد و تاريخ موسيقي و هنر را به عنوان رشته تخصصياش برگزيد. او رساله دكتراي خود را درباره ريشهها و منابع تئاتري جديد به نگارش درآورد و پس از دريافت مدرك در همان رشته در دانشگاه مشغول تدريس شد.
وي پس از مطالعه در زمينه تاريخ و آثار تاريخي دوران روم و يونان به تحقيق در آثار گوگول و تولستوي دست زد و پس از آن وقايع انقلاب كبير فرانسه را مورد مطالعه قرار داد.
او كار نگارش نمايشنامه را از سالهاي پاياني قرن 19 آغاز كرد و به انتخاب مضاميني درباره فداكاري و از خودگذشتگي پرداخت و قهرمانان آثار خود را از شخصيتهاي واقعي دوره خود انتخاب كرد. او به ارتباط آثارش با توده مردم اهميت زيادي مي داد و تلاش داشت تا آثارش را به گونه اي ارايه كند كه جايگزين تئاترهاي مبتذل دوره خود شود. او در فاصله سالهاي 1897 تا 1899 تريلوژي "تراژدي ايمان" را به نگارش درآورد كه شامل سه نمايشنامه مجزاي "سن لويي"، "آئرت" و "پيروزي عقل" است. او در آثار به نمايش سه نوع ايمان مذهبي، وطنپرستانه و انقلابي پرداخت. رولان انقلاب كبير فرانسه را منشا تغييرات گسترده در فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي ميدانست و به همين خاطر در بين سالهاي 1901 تا 1928 دست به نگارش چند نمايشنامه در اين زمينه زد. "دانتون"، "چهاردهم ژوئيه"، "گرگها"، "بازي عشق و مرگ"، "يكشنبه مقدس"، "لئونيدها" و "روبسپير" از جمله عناوين آثاري هستند كه طي اين سالها از خود جاي به گذاشت. "دانتون" يكي از آثار شاخص اين دوره نگارش اين نويسنده است كه به بيان اختلافهاي ناگوار ميان دانتون و روبسپير ميپردازد كه از رهبران انقلاب فرانسه بودند.
رومن رولان به زندگي بزرگان عرصه هنر جهان علاقه زيادي نشان ميداد به همين خاطر در بين سال هاي 1905 تا 1926 به نگارش شرح حال بتهوون، ميكل آنژ، تولستوي، مهاتما گاندي و گوته پرداخت. وي يك دوره كتابهاي ارزشمند درباره موسيقي بين سال هاي 1908 تا 1920 نگاشت كه نوازندگان پيشين، نوازندگان امروز، هندل و سفر موزيكال به كشورهاي گذشته از جمله عناوين اين كتابها هستند. وي داستان بلند "ژان كريستف" را طي سالهاي 1904 تا 1912 در 10 جلد نوشت. اين داستان ماجراي پرحادثهاي از زندگي يك موسيقيدان را از لحظه تولد تا مرگ را روايت ميكند. او به اين وسيله قصد داشت تا به بازآفريني بتهوون قرن بيستم بپردازد.
وي در سال 1910 با اتومبيل تصادف كرد و به اجبار در خانه پدري مستقر شد. در اين زمان او خبر مرگ تولستوي را شنيد و به نگارش شرح زندگي او اقدام كرد. رولان در سال 1912 از دانشگاه سوربن فرانسه استعفا داد و پس از مدتي نگارش يك رمان بلند به نام "كولارنيون" را آغاز كرد كه داستان زندگي مرد منبتكار سرزندهاي است. اين كتاب بازتاب انديشههاي نگارنده درباره سرچشمه هنر مردمي است. پس از جنگ نيز داستان "كلامبو" را نوشت كه شرح زندگي شاعري است كه از جنگ حمايت ميكند و به تبليغ آن ميپردازد. اما پس از اينكه پسرش در جنگ كشته ميشود، او از افكار خود پشيمان ميشود و به صورت جدي تبليغ صلح را آغاز ميكند.
رومن رولان در سال 1910 مفتخر به دريافت نشان لژيون دونور (بالاترين مدال افتخار فرانسه) شد و در سال 1913 جايزه بزرگ آكادمي فرانسه را به دست آورد. در سال 1916 نيز جايزه ادبي نوبل را به دست آورد. او در سال 1919 مادرش را از دست داد كه به شدت او را متاثر كرد. مدتي به سوييس رفت و به مسايلي همانند مبارزه اجتماعي در فرانسه، آينده خلقها و وظيفه نويسندگان و هنرمندان در شرايط حاد و پيچيده جهاني انديشيد و با صاحبان انديشه در جهان ارتباط برقرار كرد. ماكسيم گوركي، رابيندرانات تاگور و استفان تسوايك از جمله افرادي بودند كه با آنها تماس گرفت. او مدتي را به جستجو در سرگذشت گاني پرداخت و مطالعاتي درباره هند و نحوه تحولات جديد در اين سرزمين انجام داد. نگارش "راما كريشنا" و "يوه كانندا" بين سالهاي 1923 تا 1930 و نگارش رمان "جان شيفته" طي سالهاي 1922 تا 1933 حاصل همين دوران است.
در سال 1933 از سوي دولت آلمان به دريافت مدال گوته مفتخر شد. اما با بيان اينكه براي مردم و فرهنگ كشور آلمان احترام زيادي قايل است حاضر به دريافت مدال از غاصبان آزادي و خون آشامان فاشسيتي نشد. مدتي بعد تعدادي از آثار او در لنينگراد به همت زني به نام ماريا چاپ شد و در سال 1935 با همين زن ازدواج و سفري به شوروي سابق كرد. در سال 1939 تعدادي از آثار خود را به مناسبت يكصد و پنجاهمين سالگرد انقلاب فرانسه منتشر كرد. وي در سالهاي پاياني عمر خود نمايشنامههاي "بالاتر از جنگ"، "وداع با گذشته" و "آن زمان فرا خواهد رسيد" را نوشت و شرح زندگي خود را به منظور آگاهي آيندگان از شرايط دشوار زندگياش نوشت.
رومن رولان در 30 دسامبر ( 9 دي ) 1944 چشم از جهان فروبست.
تاریخ انتشار: ۹ دی ۱۳۸۴ - ۱۰:۲۹
رومن رولان كه معتبرترين جوايز عرصه ادبيات را به خود اختصاص داده، در آثار خود علاقه زيادي به توده مردم و شرقيها نشان ميداد.