به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر ، كودك وقتي به يك سالگي مي رسد ياد مي گيرد كه شما و اطرافيان احساس داريد و نيازهايي نيز داريد. او حالا آماده است كه بياموزد نيازهاي او با شما فرق دارد و اين همان الفباي اخلاقيات است.
كارشناسان امور تربيتي معتقدند: فرد بايد قلبا به مواردي متقاعد شود تا تمايلات دروني به آن پيدا كند. به بيان ديگر عادت به انجام كارهاي صحيح پيدا كند چه كسي او را در حال انجام آنها ببيند و چه نبيند. به تدريج اين فرد به انساني تبديل خواهد شد كه با اختيار خود راست گويي را انتخاب مي كند حتي اگر به ضررش باشد يا به خاطر آن تنبيه شود. انساني كه علاوه بر نيازهاي خود به احتياجات ديگران نيز توجه دارد . بدين ترتيب او ياد مي گيرد كه در كنار ديگران زندگي كند و زندگي اجتماعي را به خوبي پيش ببرد.
والدين مي توانند با ارتباط دادن ارزشها با مفاهيم معنوي اين اراده را در وي تقويت نمايند اما اگر مفاهيمي كه مطرح مي كنند در رفتار و اعمال روزمره قابل لمس نباشد تبديل به پند و موعظه شده و تاثيري نخواهد داشت. از اين رو شيوه رفتار و گفتار والدين در شيوه زندگي فرزندتان اهميت بسزايي دارد .
كودك نياز دارد بداند آنقدر خوب و با ارزش است كه شما او را دوست بداريد حتي اگر آب ميوه را روي زمين ريخته يا نتوانسته توپش را به خوبي شوت كند. يا اگر گاهي بد اخلاقي كرده ، ابراز علاقه شما براي كودك حياتي است.
نخستين گام براي احترام به ديگران ارزش قائل بودن براي خود است. وقتي او مي پذيرد كه مهم است درك مي كند كه اعمال و رفتارش بر ديگران تاثير دارد . در غير اينصورت او مي پندارد وقتي خودش با ارزش نيست پس رفتار خوب يا بدش نيز تاثيري ندارد و مهم نيست. بدين ترتيب مسئوليت رفتارش را نيز نمي پذيرد.
در مورد كودك رفتارهاي اشتباه در برخي شرايط امري عادي است اما با قرار دادن برخي محدوديتها ياد مي گيرند كه رفتار خود را كنترل نمايند. البته نياز به تنبيه شديد در هنگام گذشتن از اين مرزها نيست اما بايد قوانين روشني وجود داشته باشد كه عمل نكردن به آن عواقبي را در پي داشته باشد. براي مثال محروميت از تماشاي تلويزيون يا نرفتن به پارك و زمين بازي مي تواند عواقب اين قانون شكني محسوب شود.