بردند به انجام ، سرآغازترين را
بال و پر ما ريخت ، همان دم كه گشودند
بال وپر معراجي پروازترين را
درجنگلي از سرو ، خدايا تبر مرگ
انداخته از پاي ، سرافرازترين را
اي چشم ! تو را جرات آن بود كه بيني
بسته است اجل ، چشم نظر بازترين را ؟
اي دل تو نگفتي زچه در گل بگذاريم
از جمله گلهاي جهان ، نازترين را
افسوس كه دمساز، سكوت است و سكوت است
با حنجره عشق ، هم آوازترين را
از جمله غم هاي جهان داغ تو اي مرد
داده است به من ، خانه براندازترين را
يادت نرود شعر كه خالي بگذاري
در محفل خود جاي غزلسازترين را
صد شكر كه صد پنجره با ياد تو باز است
بستند گر از پنجره ها بازترين را
* عباسعلي مهدي