کارگردان «تنها میان طالبان» بیان کرد که اگرچه موقعیت شرکت در عملیاتی که طالبان در نظر داشتند مهیا بود اما نمی‌خواستم دوربین من باعث کشته‌شدن کسی شود.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نمایش، نقد و بررسی فیلم مستند «تنها میان طالبان» با حضور محسن اسلام زاده کارگردان، جلیل اکبری صحت منتقد، عوامل فیلم، اهالی رسانه و علاقمندان به سینمای مستند در محل خبرگزاری مهر برگزار شد.

جلیل اکبری صحت در ابتدای نشست با اشاره به اینکه برگزاری نمایش و جلسه نقد فیلم در خبرگزاری مهر سابقه دارد اظهار کرد: برگزاری نمایش و نشست در خبرگزاری مهر به یک سنت خوب در سینما تبدیل شده و جای تشکر دارد. این سنت بخشی از سینمای مستقل را حمایت می کند و باعث می شود برای سینمای حرفه ای مخاطبان تازه ای تعریف شود و گردش اطلاعات حرفه ای سینما را به جریان بی اندازد.

این منتقد پس از تماشای مستند «تنها میان طالبان» گفت: این اثر به نوعی کنجکاوی در نقطه ای است که پیرامون آن اتفاقات زیادی رخ داده است. علی رغم اینکه سازندگان اثر از خطه خراسان با ادبیاتی غنی برخاسته اند اما ادبیات روایت فیلم صرفا بیان یک سری اطلاعات است که انگار صحنه را در کلام تکرار می کند و هیچ کمکی به ترغیب بیننده برای دیدن صحنه های بعدی ندارد. نریشن یا روایت باعث می شود اجزای تشکیل دهنده یک مستند هماهنگی بیشتری پیدا کنند و در این بین استفاده از صنایع ادبی می توانست به غنی تر شدن بیان بی افزاید.

وی افزود: از نکات دیگری که می توان به آن اشاره کرد موقعیت طلایی‌ای بود که طالبان در اختیار کارگردان قرار داد اما انگار مولف از آن استفاده نکرد. البته ما در موقعیت امن فعلی نمی توانیم در این باره قضاوت کنیم و قطعا شرایط آن لحظه خیلی از نقدها را توجیه می کند اما زمانی که طالبان برای عملیات می رفت کارگردان می توانست با آنها همراه شود و همین موضوع بر جذابیت اثر اضافه کند.

اکبری صحت با اشاره به اینکه دیدن مستندهای بیشتر می توانست در تولید این فیلم موثرتر باشد، گفت: برخی بخش های این مستند به دلیل اینکه به پیشینه ها اشاره نکرده نتوانسته وقایع را آنطور که هست عنوان کند. مثلا در بخشی که کودکان در مکتب خانه قرآن می خوانند حرکات شان در نظر اول خیلی منطقی به نظر نمی آید و ممکن است حتی خنده دار تصور شود در صورتی که این نوع تکان خوردن بر اساس هجی کردن و در واقع نوعی روش تدریس سنتی است که در فرهنگ ما هم وجود داشت اما مدت زیادی است که از آن فاصله گرفتیم ولی چون در پس زمینه اطلاعاتی نمی بینیم آنطور که باید متوجه اصل ماجرا نمی شویم.

اطلاعاتی که برای ما تازگی دارد

وی ادامه داد: موقعیت هایی که مستندساز به آن‌ها پرداخته اگرچه بکر نیست اما برای ما تازگی دارد. نوع پرداخت به همراه توجه به برخی جزییات هم می توانست بر درام کار بی افزاید. در تعریف مستند می گوییم مستند اگرچه از جامعه الگو می گیرد اما مثل سرودن یک شعر نو می تواند از بطن اثر یک روایت درونی خلق کند و خلاقیت هایش را در تاثیرگذاری بیشتر به نمایش بگذارد. برخی صحنه ها مثل جایی که از ماه استفاده کرده می خواهیم شاعرانگی را در اثر ببینیم اما کافی نیست. ضمن اینکه جابجایی برخی پلان ها می توانست صجنه های دلهره آور را تاثرگذارتر نشان دهد و به استرس درونی کمک کند. به طور کل آنچه در بخش های مختلف می بینیم این است که به اندازه ای که فیلمساز زجر کشیده در مستند نمایان نشده است. به خصوص که بخش های اول فیلم تاثیری در پیام اثر ندارد و اگر حذف می شد فیلم را ناقص نمی کرد.

محسن اسلام زاده در تایید این سخنان با ذکر اینکه نقد منصفانه ای به مستند وارد شد، گفت: این فیلم به نوعی داستان نوجوانی خودم است. آن زمان در مشهد طالبان را به خاطر مانورهای پی در پی شناختم و یکی از اقوام خبرنگارم گفت ممکن است جنگ در ایران هم شروع شود. ۱۳ سال بعد از طرف روایت فتح پیشنهاد شد مستندی در این باره ساخته شود. در این باره هم مد نظر داشتند تنها بازمانده دیپلمات را پیدا کنیم. با رایزنی های فراوان سفری به افغانستان شکل گرفت که می توانم بگویم ناموفق بود.

وی افزود: بعد از آن شرایط به گونه ای شد که برای این سفر تلاش را آغاز کردم. از دی‌ماه ۹۲ تا خردادماه ۹۳ منتظر جواب طالبان ماندم و در نتیجه قرار شد تنها بروم. تا زمانی هم که برگشتم به غیر از تهیه کننده و همسرم کسی از این سفر مطلع نبود. چون اگر وزارت اطلاعات در جریان قرار می گرفت قطعا مانع این اتفاق می شد و به نوعی ریسک کردم.

این کارگردان اظهار کرد: من برای رسیدن به پاسخ چالش هایی که در ذهنم داشتم به این سفر رفتم. قبل از انجام کار به خاطر تجربه ناموفقی که قبلا داشتم برایم مهم بود این بار بتوانم به جریان های محکم تر و مسئولان بالارتبه تر طالبان وصل شوم. جالب اینکه آخر سفر فهمیدم کسی که سفر را هماهنگ کرده بود، ملا نعیم رییس کمیسیون نظامی یا همان وزیردفاع شان بود.

اعتماد طالبان را جلب کردم

وی ادامه داد: قبل از سفر من یک فیلم ارزشمند دیده بودم که ارسال آن به دست طالبان اعتمادشان را جلب کرد. سال ۱۹۹۶ رضا برجی مستندساز توانست با ملا اختر محمد مصاحبه ای بگیرد. بعد از دیدن این مصاحبه من با اجازه برجی فیلم را فرستادم و برای شان گفتم که در انقلاب لیبی حضور داشتم و اگرچه از اهل سنت نیستم اما نگاهم به ایشان مثبت و قابل احترام است، همه اینها باعث شد این تجربه نسبت به دفعه اول موثرتر باشد.

اکبری صحت در ادامه این مبحث اشاره کرد: اینکه مستند پیش روی ما قضاوت نمی کند ویژگی «تنها میان طالبان» محسوب می شود. در طول نمایش بیننده حس بدی از این گروه نمی گیرد و می تواند بدون برداشت های خاص به تماشای فیلم اکتفا کند.

کارگردان درباره این نکته منتقد گفت: شاید ترسیدم. کاملا در طول سفر مشخص بود که طالبان می خواست از دوربین من برای خود فیلم تبلیغاتی بسازد و از این طریق خودش را معرفی کند. به همین خاطر هرجا که من را می بردند دقیق و حساب شده بود و اگرچه گاهی با آنها شوخی می کردم اما دربار برخی مسایل خیلی عصبانی می شدند.

وی درباره نقدهایی که به اثر وارد شد توضیح داد: سختی سفر و بی تجربگی من در این مورد بی تاثیر نبود. یک سری اتفاقات در سفر افتاد که متاسفانه امکان ضبط تصویر نبود و این باعث شد در بخش نویسندگی تکالیف بیشتری احساس شود. من آنجا هرشب همه اتفاقات را می نوشتم و در صدد بودم که کتاب این سفر را چاپ کنم. بعد از بازگشت با نویسنده یک ماه زمان گذاشتیم تا هم تصایر را ببینیم هم نگارش کتاب را به سرانجام برسانیم که در نهایت کتابی با ۶۰ هزار کلمه نتیجه کار بود و بعد از آن به تنظیم نریشن پرداختیم.

علی پیرهادی نویسنده این مستند در ادامه نشست گفت: چندبار خواستیم به سمت نوشتار ادبی برویم و بیشتر از دیالوگ های کوتاه و پر تعلیق استفاده کنیم. بر این اساس برای ۲۰ ساعت راشی که در اختیار داشتیم تلاش کردیم اول پتانسیل ها را شناسایی کنیم. ما با این پیش فرض که با مستندی دگم روبرو هستیم جلو رفتیم که این کار را سخت می کرد. در متن کتاب اطلاعاتی وجود دارد که تصاویری از آن نیست و برای انتقال اطلاعات یا روایت مستند باید نگارشی را مد نظر می گرفتیم تا خط داستانی به هم نخورد به همین خاطر خیلی دست مان برای استفاده از صنایع ادبی باز نبود.

وی افزود: با اینکه این فیلم هیچ قضاوتی نداشت اما برخی معتقدند ما از طالبان حمایت کردیم در صورتی که «تنها میان طالبان» سنگ بنای گفتگویی است برای یک جنبش فکری. سعی کردیم این مستند را گزارشی از حال و هوای کارگردان نشان دهیم که به دنبال کنجکاوی های خود به هر سو پرسه می زند و هر سوالی به ذهنش می آید مطرح می کند. من هم معتقدم اگر راش ها دوباره بازبینی شوند می توان مستند را بیشتر ارتقا داد.

اسلام زاده بیان کرد: برخی جاها واقعا می ترسیدم. ما ساعت ها در بیابان گم می شدیم چون خودشان هم راه را درست بلد نبودند به خصوص که زبان آنها پشتون بود و مترجمی که من را همراهی می کرد فارسی را خوب نمی دانست. به همین خاطر زمانی که می خواستم از سوژه ها سوال بپرسد خیلی وقت من را می گرفت و کلی زمان می برد برایش توضیح دهم که چه می خواهم.

وی در پاسخ به اینکه چرا در عملیات شرکت نکرد گفت: اتفاقا فضای رفتن مهیا بود. من یکبار در روبرو شدن با داعش در فاصله ۱۰۰ متری، ۱۵ ترکش خوردم و در این سفر هم دلم نمی خواست به خاطر دوربین من جنگ راه بیفتد. اینها می‌خواستند به مناطق دیگر بروند و همین موضوع روزها وقت می گرفت و چون شرایط سفر راحت نبود نگران بودم همین راش هایی که دارم را از دست بدهم. با توجه به تجربه هایی که مستندسازانی چون رضا برجی و حسین جعفریان داشتند، نمی خواستم داشته هایم را از دست بدهم و مهمتر از آن در کشتن کسی سهیم باشم.

چه کسی قرآن را برای طالبان تفسیر می کند؟

اسلام زاده توضیح داد: درباره مکتب خانه هم می خواستم اشاره کنم که اینها اگرچه قرآن در دست دارند اما در کل آن منطقه هیچ کدام از قرآن ها ترجمه نداشت و معلوم نیست اسلام را چه کسی برای شان تفسیر می کند. انتقاد من به نگرش و تفسیرشان از قرآن بود البته در پاسخ به نقدهای دیگر بگویم که راش های زیادی داشتیم که می شد جواب بدهد اما به خاطر زمان محدود، کوتاه شان کردیم. خودم هم در آخر فیلم از طالبان می پرسم بعد از ۴۰ سال جنگ تکلیف افغانستان چیست؟

وی گفت: در سکانس قبرستان هم که تصاویری با عنوان شهدای طالبان می بینیم اشاره کنم که من دنبال چالش نبودم و می خواستم بگویم بعد از ۲ دهه حضور، چرا هنوز طالبان هستند. زنانی هم که آخر فیلم می بینیم در تایید سخنان ملا گل‌آقا عضو شورای رهبری طالبان و رئیس کمیسیون اقتصادی طالبان نبود چون در آن منطقه طالبان هیچ اختیاری نداشتند و هدف من نمایش تناقضی بود که بین سخنان ملا گل‌آقا با آنچه در واقعیت است وجود دارد.

مسلم رسولی هم درباره موسیقی فیلم «تنها میان طالبان» با اشاره به زمان محدودی که در اختیار داشت، گفت: سعی نکردم موسیقی ایرانی را در مستند لحاظ کنم و بیشتر توجهم به موسیقی افغانستانی در موقعیت جهانی بود به همین خاطر از موسیقی پشتون ها و تلفیق با موسیقی غربی بیشتر استفاده کردم.

منتقد این جلسه در پایان گفت: فیلم هایی مشهور و محبوب شدند که فیلمساز با اثرش نزدیک است اما در این نشست متوجه شدم ذهنیات کارگردان با آنچه در خروجی کار گرفته فاصله دارد و بوی سفارشی بودن می دهد. خلاقیت کارگردان می توانست بیش از اینها دخیل باشد و کار مطبوع تر به نظر برسد.