خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : داستان " خاطرات يك گاو جنون زده " تك گويي بلند و سرگذشت گاوي است كه با لحني هجوآلود ، وقايع و رويدادهاي وارد آمده بر خود را با زباني روايت گونه ( نريشن وار ) و نيازمند تصوير بازگو كرده است .

به عقيده تحليلگر كتاب مهر،  داستان با ضعف و دستاويزي انتقاد آميز شروع مي شود  : " من يك گاوم . يك گاو معمولي ، مثل همه گاوها . ولي مدتيه يه حرف هايي درباره خودم شنيدم كه اي كاش نمي شنيدم..."

بايد گفت : حتي در داستان و روايت طنز و فانتزي گونه و حتي روايتي نريشن وار همجون اين كتاب ، كه بيش از هر چيز به متن يك فيلم كارتون اما بدون تصوير شباهت دارد نيز چنين توصيفي براي آغاز ماجرا حاوي اشكال و ناشي از ناپختگي روايي و در نتيجه مايه شعف منتقد براي قرارگيري در جدالي يك طرفه با نتيجه اي از پيش معين به شمار مي رود.

اين ضعف از آنجا ناشي مي شود كه راوي با معرفي خود به عنوان موجود يا حيواني معمولي، دست خود را براي روايتي كه سرتاسر غيرمعمول خواهد بود مي بندد و مجبور است كه معمولي و عادي رفتار كند؛ ضمن اين كه حرف و حديث هاي پيرامون او منافاتي با عادي بودنش ندارد كه آن همه بر آن تاكيد مي كند .( يك بار ديگر سطر بالا را بخوانيد تا بر اضافه بودن لفظ " ولي " و يا " يك گاو معمولي " صحه بگذاريد . )

گاو در اين داستان ، از شخصيت پردازي لازم برخوردار نيست و جنس كلامش ، در ذهن مخاطب يادآور ويژگي هاي يك گاو نمي تواند باشد . از اين رو به نظر مي رسد هر حيوان و جانور ديگري نيز مي توانست  چنين وقايع و تك گويي را بازگو كند . در واقع پرداختن به سوژه اي از اين دست - حتي در نهايت تخيلي و طنزوارگي اش - نيازمند  توصيف چهره و شخصيتي دقيق از راوي - به خصوص راوي اول شخص - است .

زماني كه نويسنده از منظر راوي اقدام به داستان پردازي مي كند ، مي بايست تمام گفته ها، نكته ها، حركات و رفتارهاي او را نيز مطابق شناسنامه و خصائل ويژه اي كه براي آن شخصيت يا تيپ در نظر گرفته ، به شرح و وصف درآورد .

ناتاشا اميري وقتي در قصه " هولاهولا " يكي از جذاب ترين و خلاق ترين نقاط ديد و شخصيت پردازي ازحيوان و غيرانسان را پيش كشيد ، بخش عمده موفقيتش را مرهون طرح نوع نگاه " اسب وار " و خلق رفتارهاي بديعي بود كه به هر شكل از " اسب بودگي " راوي نشات مي گرفت .

بنابراين چنين رواياتي نيازمند بكارگيري عناصر و خلق جهاني متفاوت است كه تفاوت در جنس و زبان اثر را نيز پديدآورنده باشد . اين عمل و كنش داستاني بايد به گونه اي پديدار شود كه اگر هر شخصيت و تيپ ديگري جايگزين آن شد ازبكار بردن عبارات و الحاني مشابه با او ناتوان باشد . عبارت ذيل كه به قصد فرافكني در خصوص نحوه پردازش شخصيت گاو عنوان شده، گوياي عقب ماندن يا دست شستن از اين تكنيك است :

" ... البته ممكنه بعضي از خلق و خوهاي من كمتر به گاوها رفته باشه و مثلا بيشتر به آدم ها رفته باشه كه اين ديگه تقصير من نيست. نه تنها تقصير من نيست كه در حق من ظلم هم شده. چون به خاطر نوع نژادي كه داشتم از همون زمان بچگي درست بعد از دوران شيرخوارگيم منو از مادرم جدا كردن و به يه كشور ديگه بردن ..." (ص 8)


اين قسم روايتگري حاكي از جبري ناگزير در تشريح و توضيحات بي پايان از سوي راوي در مورد خودش است تا به هر ترتيب ممكن، جنسيت، رفتار، ويژگي هاي ظاهري و در يك كلام، گاو بودن خود را به توضيح و تفصيل بياورد. در چنين شرايطي، نويسنده فارغ از تصويرسازي، موقعيت آفريني و پديدارشناسي مخلوق خود، سهل و ساده ترين و سطحي ترين روش ممكن را برمي گزيند و و معرفي او را به زبان تك گويه وار خود راوي وا مي گذارد. بديهي است با اين سبك روايت، مجال وسيعي براي قصه آفريني طنز مهيا شده و راوي بدون احساس محدوديت زباني يا موضوعي، مي تواند به هر سوراخي سرك بكشد و از هر دري فارغ از پيچيدگي و بداعتي خاص سخن براند.

اما عاملي كه پيشروي عنصر طنز را در داستان با مشكل مواجه كرده اين است كه گاو داستان در ايجاد ارتباط با انسان و طبيعت نيز مشكل چنداني ندارد و نكاتي كه نويسنده مي توانست با گماردن آنها، به محدوديت ها و گره هاي داستاني نوآورانه و جذابيت هايي موضوعي و غيرمتعارف دست يابد مورد غفلت واقع مي شوند.

مي توان گفت راوي ماجرا تنها به لحاظ شكلي و موقعيتي دستخوش تغيير شده است؛ تا جايي كه به آدمي مي ماند كه مدتي است در جلد گاو فرو رفته و البته بدون تناقض هاي رفتاري و هويتي، انسان وار، تجربه گاو بودنش را توصيف مي كند. نمونه اي از گفتار گاو اين ادعا را تائيد مي كند كه اگر خواننده بي اطلاع از هويت حيواني راوي با بخش هاي مختلف داستان مواجه شود، محال است نشانه ها و علائمي را مبني بر گاو بودن راوي دريافت كند و از اين رو وقع چنداني نيز به ماهيت واقعي راوي نمي گذارد. در واقع نگاه معمولي نويسنده به هويت متفاوت راوي، خواننده را به نقطه اي مي رساند كه هيچ مشخصه شخصيتي بارزي در گاو مشاهده نكرده و اين پندار در او تقويت مي شود كه هر كاراكتر و تيپ ديگري هم مي توانست جايگزين گاو باشد :  

" ... مرد شلاق به دست به زبون اونها چيزهايي مي گفت و اونا هم تك تك ما رو نگاه مي كردن. در همين حين يكي از اون مردها نمي دونم چي گفت كه يهو مرد شلاق به دست شلاقشو تو هوا چرخ داد و زد به پشت اولين گاوي كه جلوش خوابيده بود. تازه مي خواستم فكر كنم كه اون گاو بدبخت مگه چكار كرده بود كه ديدم شلاق به پشت و كمر گاوهاي ديگه اي هم كه اون دور و بر خوابيده بودن فرود اومد..."

به عقيده تحليلگر كتاب مهر ، تلاش نويسنده در خلق لحظات نامتعارف و غير قابل باور و طنزناك ، به دليل عدم پرداخت شخصيت و ارائه هويتي حيواني از گاو، ابتر مانده است. به عنوان مثال درك او از شعر و موسيقي و شعارهاي اجتماعي و سياسي با توجه به اين كه فاقد خصائلي ويژه و منحصر به فرد بوده و به سان يك انسان مي فهمد و رفتار مي كند، به هچ عنوان منجر به طنز و لحظه هاي خارق العاده نمي شود.

خواننده كه در اين اثر از رويارويي با زباني تازه و خلاقانه احساس محروميت مي كند و در مواجهه با چالش اصلي قصه - كه ظهور بيماري جنون گاوي است - باز هم در حسرت تحول مضموني و رويكرد فرمي باقي مي ماند. اين عدم دگرگوني از آنجا صورت پررنگ تري به خود مي گيرد كه لحن انتخابي نويسنده در تشريح بيماري و نگراني هاي برآمده از جنون گاوي در سطح گزارش و توصيف آن فاجعه باقي مي ماند .

اين روند با دنباله روي از همان سويه زباني غيرمتفاوت و گزارشي، تا جايي پيش مي رود كه نقد سيستم اقتصادي كشورهاي اروپايي را هم تنها و تنها روايت و گزارش مي كند و خلاقيت خاصي را براي برساختن طنز معنايي ماجرا مصروف نمي دارد. راوي حتي در اين وضعيت مستعد داستاني نيز به شرح و گزارش اين تحول درون متني بسنده كرده و تغييري در رفتار، نگرش و سكنات گاو به عنوان واكنش هاي بيماري جنون زده ايجاد نمي كند.

مشكل اساسي اين روايت را مي توان ضعف در انتخاب و پرداخت شخصيت قلمداد كرد. نگاه شخصيت داستاني به جهان كه بر اساس هويت، داشته ها، ميزان فهم و نوع نگاه و باورهاي او شكل مي گيرد ، در اين ماجراي هجوآلود  فاقد بداعت و تشخص است و به همين دليل از بدو تا پايان با ذهن ، فكر، ديالوگ ها و موضع گيري هايي كاملا سرراست ، غير متفاوت و بي اوج و فرود روايت آفريني مي كند.

" خاطرات يك گاو جنون زده " نوشته اسماعيل همتي از سوي نشر آبرخ در 3100 نسخه عرضه شده است .