خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : شورا يكي از مفاهيم پر سابقه در تفكر ديني و اجتماعي است. گروه دين و انديشه با توجه به اهميت اين مفهوم در صدد است در چندين مقال مجزا به بسط معنا و ارتباط اين مفهوم با مفاهيم مهم ديگر بپردازد. در گام اول البته نگاهي به تاريخچه اين مفهوم خواهيم داشت .

به گزارش خبرنگار "مهر"، انسان موجودي اجتماعي است. آدمي بر اساس روح جمعي خويش نيازمند زندگي در اجتماع است. تشكيل جوامع انساني، بدون حكومت و مديريت امكان تداوم نمي يابد. بر اين اساس، اگر ما تاريخ ملتها و جوامع را بررسي كنيم بآساني مشاهده مي كنيم كه حكومتها بجز در چند دهه اخير در دست كساني بوده است كه نه بر اساس ارتباط با مردم، بلكه بر مبناي منافع خانوادگي و قبيله اي به حكومت رسيده اند. حكومتهاي فردي، خانوادگي، قبيله اي و البته ظالمانه، رايج ترين نوع حكومت در طول تاريخ بشر هستند. عدم رعايت حقوق مردم، همسو نبودن حاكمان با منافع مردم، داشتن روحيه استبدادگري، پروراندن مباني آسماني و حتي خدايي براي حاكميت خويش، بي توجهي به راي و نظر مردم، سركوب شديد انسانهاي آزادي خواه و به طور كلي جدايي حاكميت از مردم، از شاخصه هاي بارز حكومت در طول تاريخ هستند.

نوع حكومتهايي كه در ملتهاي مختلف بروز كرده است به دو گونه اساسي تقسيم مي شود: حكومتهاي متمركز(بسيط) و حكومتهاي غير متمركز (مركب). در حكومتهاي متمركز همه امور جامعه به يك مركز واحد ختم مي شود.

پايتخت واحد، حاكميت فردي و متمركز، قدرت سياسي، اداري و اجرايي متمركز و به طور كلي دولت فردگرايانه و يكدست از ويژگيهاي حكومت متمركز است. بايد در نظر داشت كه تقسيم بندي دوگانه مطرح شده در اينجا بر اساس نوع حاكميت است يعني حاكميت فردي و مستقل از مردم و حاكميت همراه و مرتبط با مردم.

در حكومت غير متمركز اداره جامعه به صورت چندگانه صورت مي گيرد يعني اينكه منابع قدرت و سياست در دست يك نفر متمركز نيست و شهروندان و اعضاي جامعه نيز در حاكميت و سرنوشت خويش موثر هستند عدم تجمع قدرت در يك شخص واحد، نشان دهنده گسترش مشاركت است.

آنچه ما در اين ما قصد مطرح كردن آنرا داريم رابطه حكومت مركزي و حكومتهاي محلي يا به كلامي ديگر سلسله مراتب قدرت است. در فرانسه حكومتهاي محلي يا كمون در دوران انقلاب 1789 مطرح شدند. انقلاب فرانسه كه بر پايه مردم سالاري و آزادي خواهي و البته تحولات اقتصادي صورت گرفت و بحث دخالت مردم در حاكميت را به طور جدي مطرح كرد.

به گزارش "مهر"، حكومت محلي در فرانسه از اهميت خاصي برخوردار بوده است. اين امر با توجه به تداوم حضورو وجود اين نوع حكومت ديده مي شود. لازم به يادآوري است كه سيستم حكومت محلي در فرانسه بيشتر بر مبناي ساختار اداري و اجرائي بنا شده است يعني اينكه سياستهاي كلي به صورت متمركز اتخاذ مي شود و حكومتهاي محلي كاركردي اجرائي و كارگزارانه دارند. البته اقتدار و جايگاه مستحكم حكومتهاي محلي باعث شده است كه فرآيند انعكاس خواست مرم به حكومت مركزي به صورتي فعال و قدرتمند عمل نمايد. اين امر به دو دليل اتفاق افتاده است يكي اينكه شهرداران كه منتخب شوراها و حكومتهاي محلي هستند خود عضو پارلمان فرانسه قلمداد مي شوند و قدرت تاثيرگذاري زيادي دارند و دوم اينكه حكومت مركزي هيچ گاه نخواسته است كه مانع فعاليت و كاركرد حكومت هاي محلي شود.

اما در بريتانيا شوراها يا به نوعي منابع قدرت و حكومت محلي از استقلال بيشتري در تصميم گيري برخوردار است. اين امر در ايالات متحده كه به سبك بريتانيايي است ديده مي شود. توجه به تاريخ و تحولات سياسي هر كشور براي بررسي جايگاه شوراها امري لازم و ضروري است. بررسي جايگاه حكومتهاي محلي در آلمان نيز نشان از استقلال موثر آنها مي دهد. دولت فدرال آلمان با توجه به تاريخ تحولات خويش كه نوع دولت شهر را تجربه كرده است داراي بنياني مستحكم و ريشه اي تاريخي در امر حكومتهاي محلي است.

آنچه در بحث حكومتهاي محلي، شوراها و حاكميت مردم مطرح است مسئله جايگاه ما تاثيرگذاري و استقلال آنها است. به عنوان مثال در سبك فرانسوي، حكومتهاي محلي به نوعي در ساختار اداري مستقل هستند اما از يك فرآيند كلي كه دولت مركزي ترسيم مي كند پيروي مي كنند اما در سبك بريتانيايي استقلال فكري و تصميم گيري شوراها بيشتر ديده مي شود.

اسم مصدر شورا به معني به دست آوردن نظر و راي با يكديگر است.  البته كلمه شور به معناي بيرون آوردن عسل از كندوي زنبور عسل نيز معنا مي دهد كه معناي جالب و مرتبطي است يعني اينكه بيرون كشيدن افكار و انديشه ها از ذهن ديگران مانند بيرون كشيدن عسل شيرين و مفيد است.

ترمينولوژي يا لغت شناسي شورا نشان مي دهد كه تبادل افكار و انديشه ها و داشتن روحيه و اراده جمعي و معناي اصلي اين واژه است.

انسان با اينكه درد كهنه اي به نام خود رايي، استبداد فردي و ظلم را در سطح وسيع از تاريخ حيات خويش تجربه كرده است اما هيچ گاه از طبيعت جمع گرايانه خويش جدا نشده است. حفظ حقوق و جايگاه فردي انسانها در عين داشتن سازمان جمعي و هدفمندي اجتماعي بزرگترين چالش انسان در عرصه سياست و حكومت بوده است. شوراها نيز تلاش انسان براي فرار از حاكميت استبدادي و حركت كردن به سمت اراده و نظرجمعي است. جوامع و ملتهاي مختلف داراي استعدادها و خلقيات متفاوتي در اين عرصه هستند. به همين دليل بعضي جوامع از زمينه بهتري براي ساختن حكومتهاي مركب و چندگانه اما كارا برخوردار هستند و برخي ديگر بايد فرايندي طولاني تر و البته مشقت بار را به سوي كار گروهي و اراده جمعي دنبال مي كنند.