فطرت انسان جمع اضداد است، درون همه ما انسان ها نور و ظلمت، گذشت و انتقام، عشق و نفرت و ... هميشه حضور دارند، حال اينكه كدام را از درون خود بازتاب دهيم، داستان اصلي زندگي يكايك انسان هاست. مجموعه تلويزيوني "زير تيغ" هم حكايت همين زندگي است، حكايت انسان هايي است كه ناخواسته گرفتار مي شوند.
طوق ملكي اين دم اگر گوهر پاكي / رد فلكي اين دم اگر زشت و پليدي
اي عشق ببخشاي تو بر حال ضعيفان / كز خاك همان رست كه در خاك دميدي
به گزارش خبرگزاري "مهر"، مجموعه تلويزيوني "زير تيغ" حكايت زندگي محمد (پرويز پرستويي) و جعفر (آتيلا پسياني) كارگران يك كارخانه يخچال سازي و از دوستان قديمي و بسيار صميمي است كه در آستانه برگزاري مراسم ازدواج فرزندان شان رضا (كوروش تهامي) و مريم (الهام حميدي) قرار دارند، اما با آغاز ماجراهايي غيرمنتظره با هم درگير مي شوند و اين آغاز داستاني پيچيده بين دو خانواده است. اتفاقاتي كه تار دورويي را ميان دو خانواده به خصوص همسران شان طاهره (فاطمه معتمد آريا) و اعظم (فريبا جديكار) بيشتر مي كند.
من نيز براي تهيه گزارشي از فضاي زندگي و برخوردهاي اين دو خانواده ظهر يكي از روزهاي گرم تابستان راهي مجتمع قضايي مي شوم. از قرار دعواي اين دو خانواده به مجتمع قضايي كشيده است. البته عوامل مجموعه به خاطر حضور مراجعه كنندگان در مجتمع قضايي و ايجاد سر و صدا كه كار را براي تصويربرداري و صدابرداري دشوار مي كند، از دبيرستان البرز به عنوان لوكيشن دادگاه استفاده كرده اند.
عقربه هاي ساعت دو ظهر را نشانه گرفته كه وارد كوچه البرز مي شوم. درختان سرسبز اسير در پشت حصارهاي بلند ديوارهاي خاكستري و رنگ و رو رفته اين دبيرستان خودنمايي مي كنند. سكوت فضاي كوچه را در سيطره خود درآورده است و صدايي از شلوغي هاي دانش آموزان دبيرستان شنيده نمي شود. در باز است و جالب اينجاست كه حتي نگهباني هم در اين اطراف پيدا نمي شود و تنها يك صندلي چرمي كه زير نور شديد آفتاب چرمش جمع شده، به چشم مي خورد. به محض ورود به دبيرستان ساختمان هاي قديمي بزرگ و رنگ و رو رفته با پنجره هاي مشبك خودنمايي مي كنند.
غير از كلاغ ها كه صدايشان در فضاي حياط پيچيده، هيچ جنبنده ديگري پيدا نمي شود. به ناچار با تلفن همراه تهيه كننده مجموعه "زير تيغ" تماس مي گيرم تا نشاني محل استقرار گروه را بدهد. با راهنمايي تهيه كننده مجموعه بايد دنبال يك زمين فوتبال بگردم. بعد از گشتن دور چند ساختمان بزرگ زمين فوتبال بزرگ دبيرستان البرز را پيدا مي كنم. سر در ساختماني قديمي تابلو بزرگ سبزرنگ كه روي آن مجمتع قضايي شهيد هاشمي نژاد (دادگاههاي عمومي) حك شده به چشم مي خورد. علاوه بر آن چند پلاكارد هم كه شعارهايي درباره قضاوت را در دل خود دارند، آنجا نصب شده است.
وارد ساختمان مي شوم. چند پيرمرد روي يك نيكمت نشسته و مشغول صحبت هستند. برخي عوامل "زير تيغ" هم روي پله ها ايستاده اند. وقتي از پله هاي مارپيچ رد مي شوم صداي يكي از عوامل شنيده مي شود كه خطاب به بقيه مي گويد ضبط شروع شده، سكوت! به ناچار روي پله ها مي ايستم و ديالوگ هاي رد و بدل شده را مي شنوم تا بعد از ضبط به گروه ملحق شوم. بعد از چند دقيقه صداي داد و فرياد مردي شنيده مي شود كه "چشمت رو بستي و دهنت رو باز كردي و هر چي دلت مي خواد مي گي؟! اون خدا بيامرز حرمت نگه مي داشت. هيچيت به بابات نرفته! خوب شد مرد و تو رو اينطوري نديد. تو چرا حاليت نيست، داري به روح بابات بي احترامي مي كني ..." بعد از چند دقيقه با صداي كات كارگردان ضبط قطع مي شود و من به گروه ملحق مي شوم.
به گزارش "مهر"، هوشنگ توكلي با كت و شلوري مشكي و كلاه شاپويي بر سر در حالي كه عصايي در دست دارد و خيلي هم عصباني است جلو دوربين قرار گرفته. رو به روي او كورش تهامي با لباس مشكي ايستاده است. محمدرضا هنرمند، صدابردار، تصويربردار و مابقي عوامل در راهرو باريك سمت چپ راهرو نشسته اند و شاهد ماجرا هستند. دور تا دور اين راهرو كلاس هاي درس با نيمكت هاي خالي قرار دارد. البته عوامل تابلو كوچكي جلو هر كلاس نصب و نام شعبه را روي آنها نوشته اند.
هواي راهرو دم كرده. بعد از چند دقيقه كه هنرمند نكات لازم را به بازيگران گوشزد مي كند، جلو مانيتور قرار مي گيرد و دود سيگارش از چند طرف مانيتور بلند مي شود. پرستويي هم كنار هنرمند مي نشيند و از مانيتور شاهد ماجرا مي شود. مهدي مجد وزيري پشت دوربين است و صدابردار هم گوشه اي نشسته، اما به كسي اجازه نمي دهد كنارش بنشيند و اشاره مي كند: "مي خوام صحنه رو ببينم". بعد از چند دقيقه ضبط شروع مي شود. من نيز فرصتي پيدا مي كنم تا با محمدعلي اسلامي تهيه كننده و مشكين مهرگان مدير هنري "زير تيغ" در يكي از اتاق هاي انتهاي راهرو گفتگو كنم تا مبادا صدا مزاحم ضبط گروه شود.
اسلامي از پيچيدگي هاي خاص فيلمنامه مجموعه تلويزيوني "زير تيغ" مي گويد كه شخصيت ها در فضايي با جغرافيايي سنتي زندگي مي كنند و گويش و روابط شان ريشه در فرهنگ اصيل دارد، به همين دليل ايجاب مي كرد از كارگرداني توانا و آشنا به آداب و سنن فرهنگي دعوت به عمل آيد كه به همين منظور از محمدرضا هنرمند دعوت به همكاري شده است. وي با اشاره به پيش توليد مجموعه خاطرنشان مي كند كه پيش توليد از آذر 84 و از دي ماه تصويربرداري شروع شد و تا آخر تيرماه سال 85 ادامه دارد. او از بازنويسي فيلمنامه اين مجموعه مي گويد كه هنرمند اين كار را انجام داده و بازيگران را با وسواس زيادي انتخاب كرده است.
مهرگان درباره پذيرش مديريت هنري پروژه "زير تيغ" به خبرنگار "مهر" مي گويد: "درام و قصه بخشي از علاقه من براي همكاري با اين پروژه بود، اما بخشي ديگر به شناخت من از محمدرضا هنرمند برمي گشت، چون بيش از اين در مجموعه تلويزيوني "كاكتوس" طراح صحنه لباس و دكور بودم، به واسطه اين شناخت و اطمينان به هنرمند بود كه وقتي سر هر كاري كه مي رود، غناي خاصي را به كار مي بخشد، به همين دليل پروژه را پذيرفتم. وقتي هم وارد كار شدم، معمولاً هر مدير هنري، تئوري ذهني در رابطه با پروژه دارد و من بر اساس اين تئوري يك نگاه نئورئاليستي را انتخاب كردم و همه چيز را بر اساس اين نگاه چيدم."
وي ادامه مي دهد: "طبيعي است هر طراحي با توجه به فضايي كه قصد دارد كار كند، متناسب با قصه و درام ترجيح مي دهد ايده آل هاي ذهني خود را در لوكيشن پياده كند. در لوكيشن هاي دولتي معمولاً سخت مي توانيد تمام ايده آل ذهني تان را پياده كنيد و اين مساله كار را سخت مي كند."
بعد از گفتگو با مهرگان سري به اتاق گريم مي زنم. پرويز پرستويي روي صندلي نشسته و گريمورها قصد دارند او را گريم كنند. قبل از گريم در پاسخ به درخواست من براي انجام مصاحبه مي گويد: "قربان! من اهل مصاحبه نيستم، نه با شما و نه با شخص ديگري!" تهيه كننده هم به من گوشزد مي كند كه هنرمند با هيچ خبرنگاري گفتگو نمي كند. من هم در حالي كه گروه همچنان مشغول ضبط هستند، لوكيشن "زير تيغ" را ترك مي كنم.