عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی با بیان اینکه فلسفه سیاسی آمده تا آنارشیسم را کنار بگذارد و فلسفه سیاسی عاریتی هم نمی‌تواند عمل سیاسی را تحرک دهد، گفت: فلسفه سیاسی شیعه امامت است.

به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام دکتر داوود مهدوی زادگان در چهل و دومین جلسه گروه علمی فلسفه سیاسی که در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد، با موضوع «امام خمینی(ره) و فلسفه سیاسی انتظار» به ایراد سخنرانی پرداخت.

وی در ابتدای این نشست گفت: در ابتدا چند مقدمه را باید مدنظر قرار داد: اول اینکه ما وضع موجود را یا می‌خواهیم حفظ کنیم که منطبق با حکومت مطلوب است و یا باید تغییر کند چون منطبق با حکومت مطلوب نیست. دوم اینکه هر عمل سیاسی باید مبتنی بر یک فلسفه سیاسی باشد و اگر مبتنی نباشد باید به دو شکل اتفاق بیفتد؛ یا متکی بر نگاه آثارشیستی باشد و یا اینکه از فلسفه‌های سیاسی عاریتی استفاده کند که البته هر دو شکل باطل است، چون فلسفه سیاسی آمده تا آنار شیسم را کنار بگذارد و فلسفه سیاسی عاریتی هم نمی‌تواند عمل سیاسی را تحرک دهد. باید توجه داشت عمل سیاسی در هیچ مقطعی نمی‌تواند بدون فلسفه سیاسی باشد، فلسفه سیاسی برای تمام زمان‌هاست.

وی افزود: سومین مقدمه این است که بر اساس مبانی سیاسی تشیع زمین هرگز خالی از حجت حق نمی‌باشد و فلسفه سیاسی شیعه امامت است. چهارم اینکه تشیع آموزه انتظار و غیبت را دارد و آموزه غیبت جزء ارکان فکری شیعه است. با توجه به مقدمات فوق سوالی که مطرح می شود این است که فلسفه سیاسی امامت آیا امتداد دارد یا با دوگانه حضور و غیبت امتداد خود را از دست می‌دهد؟ آیا عصر غیبت را شامل می‌شود یا خیر؟ چگونه می‌توانیم فلسفه سیاسی امامت را در عصر غیبت تسری دهیم؟

وی در پاسخ به سوالات طرح شده گفت: در این زمینه دیدگاه های مختلفی وجود دارد که به دلیل اهمیت مساله به سه مورد از آنها اشاره می شود: الف) اساساً آموزه غیبت و انتظار فرج با فلسفه سیاسی انطباق ندارد. بلکه تشیع یا باید فلسفه سیاسی امامت را انتخاب کند یا انتظار فرج را. جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی و خدمت و خیانت روشنفکران به این اشاره دارد. وی می‌گوید شیعیان فلسفه سیاسی امامت را قبول دارند و انتظار فرج را کنار گذاشته‌اند. پذیرش فلسفه سیاسی امامت یعنی پذیرش حق تشکیل حکومت. ب) برخی دیگر ضمن پذیرش تعارض بین فلسفه سیاسی امامت و آموزه غیبت و انتظار فرج اینگونه استدلال می‌کنند که ویژگی عصر حضور که عصمت امام باشد در دوره غیبت نیست، لذا جانشینی برای امام معصوم نداریم که معصوم باشد و چون عصمت نیست پس فلسفه سیاسی امامت از کار می‌افتد. لذا سیره فقهای امامیه از عصر غیبت را بررسی و گفته‌اند سیره فقهای امامیه دو بخش است: اول اینکه از زمان شروع غیبت تا مشروطه که علما جایگزینی برای فلسفه امامت انتخاب کردند و آن عبارت از نظام سلطانی و سلطنت می باشد. ۲- از مشروطه تاکنون که میل پیدا کردند نظام سلطانی را کنار بگذارند و نظام‌های جدید را انتخاب کنند و به مرحوم نایینی اشاره دارند.

مهدوی زادگان درباره سومین دیدگاه در این باره گفت: ج) برخی می‌گویند اساساً مفهوم ولایت و امامت دو شقه دارد؛ ۱- ولایت معنوی، ۲- ولایت سیاسی، که هر دو ولایت در زمان امام معصوم در امام معصوم جمع بوده و با شروع غیبت فقط امامت معنوی باقی مانده و امامت سیاسی دیگر باقی نمی‌ماند. این دیدگاه به دیدگاه دوم نزدیک است، گرچه دیدگاه دوم می‌گوید عصمت نیست و دیدگاه سوم می گوید چون ولایت سیاسی نیست باید نظام‌های جایگزین و مدرن را پیدا کرد. هر دو دیدگاه دوم و سوم به نظام سیاسی جایگزین و مدرن می رسند. به هر روی، راه حلی که هر سه دیدگاه – به ویژه دیدگاه دوم و سوم - پیشنهاد می‌کنند عبارت از سکولار و عرفی شدن است.

وی خاطر نشان کرد: با بررسی این سه دیدگاه مشخص می‌شود که بحث غیبت و انتظار، خیلی مهم است. لذا از ابتدای عصر غیبت بحث غیبت مورد توجه علمای امامیه بوده است، زیرا بحث غیبت باعث طعنه‌هایی از سوی اهل سنت و غیر مسلمانان به شیعه می شده است که امام غایب چگونه می‌تواند مدیریت و امامت کند. بسیاری از علما، کتاب‌هایی در مورد غیبت دارند مثل شیخ مفید، شیخ طوسی و ... .

دیدگاه امام خمینی در این خصوص(ره):

وی افزود: برای امام خمینی(ره) غیبت و پاسخ به شبهات آن مهم بوده است. امام در کتاب کشف اسرار در نقد علمی کتابچه اسرار هزار ساله به این بحث می پردازد چرا که علي اکبر حَکَمي زاده در کتاب اسرار هزار ساله یکی از ایرادهایی که مطرح می‌کند این است که آیا در عصر غیبت، امامت می‌تواند نظریه سیاسی باشد یا خیر؟ امام خمینی نه تنها در زمان در تشکیل حکومت اسلامی بلکه پیش از سال ۴۲ نیز به این مساله التفات داشتند.

مهدوی زادگان در ادامه گفت: امام فلسفه سیاسی ولایت فقیه را ذیل فلسفه سیاسی امامت تفسیر می‌کند، بنابراین امامت جریان پیدا می‌کند و غیبت‌ تا هر زمانی که طول بکشد، امامت استمرار دارد. همین قضیه را امام بعد از تشکیل حکومت به آن می‌پردازد و نسبت به فلسفه سیاسی امامت راسخ‌تر می‌شود. به عقیده امام خمینی امامیه اساساً با هرگونه تفکر آنارشیستی (بی‌حکومتی و هرج و مرج‌طلبی) مخالف است و از فلسفه سیاسی امامت دفاع می‌کند.

وی با بیان اینکه امام معتقد است آموزه غیبت هیچ تأثیری بر فلسفه سیاسی ندارد و فلسفه سیاسی امامت مختص به زمان خاصی نیست، گفت: فلسفه سیاسی امامت اختصاص به دوره حضور معصوم(ع) ندارد بلکه شامل دوره غیبت هم می‌شود. مشروعیت ولایت فقیه در دوره غیبت از فلسفه سیاسی امامت ناشی می شود. ولایت فقیه برمبنای اصل امامت، فلسفه سیاسی انتظار است. در دوران انتظار فلسفه سیاسی ما فلسفه انتظار است و یک دولت انتظار و دولت آماده باید شکل گیرد بنابراین، ولایت فقیه، «دولت انتظار» در دوره غیبت است که شکل گیری جمهوری اسلامی بر همین اساس است. تلقی امام خمینی و مقام معظم رهبری هم همین است که دولت جمهوری اسلامی دولت انتظار است که باید حکومت را تحویل امام زمان(عج) دهد.