محمد صادق دهنادی، دانشجوی دکتری مدیریت دانشگاه تهران در یادداشتی فرصت شکست و ضرورت باز تعریف عملیاتی شعار و برنامه های اصولگرایان را مورد بررسی قرار داده است.

اشاره: در ایام نوروز ۱۳۹۵، سلسله یادداشت های کوتاهی با عنوان " فرصت شکست " در تحلیل دلایل ناکامی بخش بزرگی از اصولگرایان برای جذب مجدد اعتماد مردمی در انتخابات اخیر در چند بخش به رشته تحریر در آمد.
این سلسله یادداشت ها گرچه در زمان نگارش با استقبال خوب اهالی نظر روبرو شده بود  از سوی برخی ، قضاوت زودهنگام درباره ی نتایج نهایی انتخابات تلقی شد.
با پایان مرحله دوم و مشخص شدن نتایجی که برای افراد جریان شناس دور از انتظار هم نبود مشخص شد که کمتر از ۲۶ درصد نمایندگان سابق مجلس شانس تکیه زدن بر روی صندلی پارلمان را یافته اند و بیش از ۷۰ درصد صندلی ها به مستقل ها و فهرست امید اختصاص یافته است.
شاید خوش بین ترین تحلیل گران سیاسی رقبای اصولگرایان و خود اصول گراها هم چنین پیش بینی نداشتند اما واقعیت آن است که  یکی از مهمترین اتفاقات سیاسی سال نود و چهار انتخابات هفتم اسفند بود که در آن سرشناسان جبهه اصولگرایی که از تهران نامزد انتخابات شده بودند ، به نحو غیر قابل باوری رای نیاوردند .
البته این اتفاق می تواند برای جناح اصولگرا وجوه مبارکی نیز داشته باشد.
مبارک بودن این واقعه از نظری بیشتر به دلیل فراهم آمدن فرصت تامل و اندیشیدن برای این جناح دلسوز انقلاب اسلامی است.
واقعیت آن است که گرفتاری های کار اجرایی و جاری در مجالس هفتم ، هشتم و نهم مجال کمتری برای این جناح برای بازسازی فکری و پژوهشی ایجاد کرد.
نشانه ی این فضا و نقیصه نیز در نبود طرح های کارا و تاریخ ساز بخصوص در مجالس هشتم و نهم دیده شد.
یعنی اگر چه جناح مقابل اصولگرایان در مجلس ششم طرح هایی مانند اصلاح قانون مطبوعات و جرم سیاسی و ... را درتاریخ به عنوان جای پا باقی گذاشت ، به جز طرح تثبیت قیمت ها که در زمان خود متاسفانه توسط چهره های عمدتا غیراقتصادی اصولگرا ارائه شد و تاریخ نشان داد که باعث خسارت های زیادی هم گردید به دلایلی از جمله فقدان ایده و پژوهش ، یادگاری های ماندگاری در حوزه سیاست داخلی برای این مجالس  قابل ارائه نیست.
به عبارتی گرچه این روزها انتقاد از دولت پیشین ورد زبان اصلاح طلب و اصولگراست بسیاری از موضوعات مربوط به اداره کشور در ده ساله اخیر دست پخت مجلسی بوده که امروز اقبال خود را تا حد زیادی از دست داده است و گرچه به بیان رهبر معظم انقلاب کارنامه خوبی در عرصه روابط خارجی دارد ، به نحو مناسبی از پس مطالبات داخلی برنیامده است.
بنابر این باید بازنشستگی اجباری بسیاری از چهر ه های اصولگرایی در انتخابات اخیر را بعنوان فرصتی برای بازیابی ایده و مسئله مبارک ارزیابی کرد.
در این بخش ها سعی شده مهمترین پرسش هایی که جناح اصولگرا برای انتخابات آینده مانند سال ۱۳۹۶ و مجلس یازدهم به روند پر شتاب جامعه باید پاسخ مناسب ، روشن و غیر شعاری بدهد و شاید کلید شکست و پیروزی این جناح نیز در این سوال ها بود، پرداخته شود.

الف) اقتصاد مقاومتی
عنوان اقتصاد مقاومتی دکترین اقتصادی مقام معظم رهبری مدظله العالی است که سال هاست بر آن پافشاری می کنند.
شرایط سخت تحریم و بی اعتمادی به غربی ها در شرایط پسابرجام از سویی و ذات شعار استقلال در بنیاد انقلاب_اسلامی توجه به این شعار را در بین جناح های سیاسی کشور حتی به ظاهر هم شده زیاد نموده است.
با این حال در عرصه عمل همان طوری که ایشان بارها اشاره نموده اند در دولت قبلی و کنونی حرکت های جریانی صورت نگرفته است.
شاید جعبه سیاه این بی توفیقی چه از سوی طرفداران این گفتمان و چه از سوی دیگران در این عرصه این باشد که اکثر مسوولین ما _اعم از راست و چپ _درک عملیاتی دقیقی از این دکترین ندارند.
بنابر این اقدامات اقتصادی ما هم قابلیت تحلیل دکترینال را ندارند.
این یک واقعیت تلخ است که بخش عمده ای از مدیران کلان و میانی ما به اندازه یک انشا نوشتن درباره اقتصاد مقاومتی اطلاع ندارند.
یکی از مهم ترین مسائلی که در میان حزب_اللهی ها و اصولگرایان باید بررسی شود مطالعه عملیاتی این عرصه است.اقتصاد مقاومتی باید از یک تئوری به یک طرح عملیاتی تبدیل شود.پیش زمینه های این طرح عملیاتی مطالعه دقیق بر روی پارامترهای ذیل است:
۱- تبیین تئوریک
تفاوت ها و شباهت های این تئوری و مقارنات آن مانند مدیریت جهادی با طرح واره های مصطلح علمی محافل آکادمیک که نیروهای انسانی در دانشگاه ها بر اساس آن تربیت می شوند، چیست؟
چه عواملی در حوزه هستی شناسی، انسان_شناسی و روش_شناسی باعث افتراق تئوری های متداول عرصه اقتصاد و این تئوری شده؟ضرورت بهره گیری از این تئوری چیست؟
۲- تبیین راهبردی
منابع لازم برای تحقق این پارادایم چیست؟اولویت های نخست بر اساس منابع موجود در چه عرصه هایی است؟
برای تحقق این اقتصاد برنامه عمل دانشگاه ها چیست؟الزامات رسانه ای برای توسعه گفتمانی پارادایم کدام است؟
نقشه عملیات اقتصاد مقاومتی ترسیم و بر اساس اولویت بندی جبهه مقاومت اقتصادی مورد اطلاع رسانی قرار گیرد.مشخص شود نقش ساختار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ،اقتصادی در این عملیات کدام است؟
و در آخر ملاک های سخت گیرانه ای برای ارزیابی ارائه و توسط ستاد فرماندهی اقتصاد مقاومتی تدوین و اعمال گردد.
قاعدتا خارج از این قواعد پلاکارد پراکنی و سخنرانی در این زمینه ها از سوی هر جناحی و هر نهادی بی فایده است.
تجربه کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته هم موید این موضوع است که بدون تمرکز و عزم کافی و عمومی برنامه های توسعه ای محکوم به نابودی است.
جناح اصولگرا که شاید  بیشتر از سایر جناح ها داعیه حرکت در مسیر شعارهای اصیل انقلاب و مطالبات رهبری معظم را دارد ، هنوز جز بیانیه و تشکر و سخنرانی چیزی برای ارائه در این عرصه نداشته است.
بی شک در مباحثی که به مجلس مربوط است جامعه منتظر یک دیدگاه روشن و عملی از سوی قوای قانونگذاری برای کلیت مسائل اقتصادی و یک برنامه غیر شعاری در حوزه اقتصاد مقاومتی است.

ب) دیدگاه سیاست خارجی مبهم
تصور کنید استاد و دانشجویانی در فرصتی که برایشان ایجاد شده در حال گپ زدن درباره ی نقش روسیه در تحولات جاری بین الملل هستند .
گروهی طرفدار و شیفته روسیه و آقای پوتین هستند و اعتقاد دارند نام وی مانند سید_حسن_نصرالله و حوثي ها بعنوان سران جبهه_مقاومت درج شود و گروهی دیگر به نظرشان پوتین سیاستمدار مورد اعتمادی نیست.
به نظر طرفداران روسیه مطابق تحلیل برخی رسانه های عربستان_سعودي باید پوتین را یک شیعه دانست و اعتقاد دارند در راستای سیاست های اخیر پوتین باید آماده درگیری احتمالی روسیه با منافع اسرائيل و حکام سعودی بود آن ها حتی پیشنهاد می کنند اتحاد ایران و روسیه در سوریه تبدیل به یک اتحادیه راهبردی اقتصادی شود و از این رهگذار روبل جایگزین دلار و یورو در مبادلات خارجی ایران شود.
اما در مقابل منتقدین روسیه اعتقاد دارند پوتین در قصه s۳۰۰ و قطعنامه های هفت گانه شورای امنیت علیه ایران کارنامه خوبی ندارد و حضورش در سوریه علیه داعش دلیل مناسبی برای ارزیابی آن ها نیست.
آن ها همچنین با اشاره به این که روس ها پس از تنش با ترکیه حاضر نشدند ایران را جایگزین ترک ها در بازار میوه روسیه نمایند و یا به لغو روادید متقابل یا محدود بازرگانان در پسابرجام موافقت کنند ، رفتار روس ها را  مرموز می دانند.
تصور کنید وسط همین مباحث یک پیامک خبری به بچه های کلاس می رسد که پوتین در پی مذاکره با امريكا دستور عقب نشینی نیروهایش از سوریه را صادر کرد.گروهی وا می روند و گروهی قیافه حق به جانب به خودشان می گیرند اما هر دو هم اشتباه می کنند.میدان سیاست خارجی شبیه شطرنج است.
جناح های سیاسی باید پاسخ بدهند نقش شان برای حضور عملگرایانه نظام ائیدولوژیک ما در فضای متغیر و معلق بین الملل چیست؟
چگونه ما می توانیم در چند جبهه نسبتمان را با قدرت ها تبیین کنیم تا همزمان جایی در کنارشان و جایی علیه شان بجنگیم اما در ظاهر هم با ایشان تنشی نداشته باشیم؟
در برخورد با یک دولت استبدادی اما ضد امپریالیستی تکلیف کشور چیست؟در مقابل انقلاب های مردمی و تغییرات بنیادی سیاست های کشورهای مشترک المنافع باید چه کنیم؟مرز آرمان گرایی و عملگرایی ما در سیاست خارجی کجاست؟موضع ما در درگیری دو کشور دوست یا دشمن ما از دریچه منافع ملی چیست؟
در تضاد منافعملی و مسوولیت های دینی در عرصه بین الملل تکلیف چیست؟دوستی و دشمنی سیاسی ما بر چه اصولی پایدار است و در چه شرایطی تغییر می کند؟
گروه اصولگرا و حتی دولت ها معمولا برای این سوالات جواب قانع کننده و مشروع و علمی ندارند

پ) اصولگرایان و معماهای جنسیتی جامعه
از اولین سوالاتی که جامعه ایرانی از سیاستمداران در حوزه های اجتماعی می پرسد ، برنامه مجموعه نظام در حوزه مسائل جنسی چیست؟
من نمی خواهم فعلا ایده های خودم را در این باره به اشتراک بگذارم اما همین قدر می دانم که علی رغم حساسیت ویژه ی این موضوع، مجلس شورای اسلامی ، مجموعه دولت و ایضا شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای مشابه نقشه ی خاصی برای این موضوع ارائه نکرده است.
اولین نقطه مبهم اجتماع در این زمینه آن است که محدوده ی حقوقی مسئله مربوط به جنسیت در جامعه تا کجاست؟
حدود دخالت نظام در قصه جنسیت چقدر است و ورود به این تا چه حد قضایی و حقوقی و تا چه حد انتظامی و امنیتی و چقدر رفاهی است؟قوانین کشور ما در این موضوع معجون تلخی از التقاط قوانین اسلامی و پزهای غربی است.
توازن حقوق و تکالیف حکومت در قضیه ازدواج و روابط زن و مرد چیست؟
چرا حکومتی که امکان رسیدگی به زمینه های تشکیل خانواده را ندارد برای خود تصمیم گیری در خصوصی ترین ارتباطات شخصی مردم قائل شده است؟
بر اساس اسلام آیا حضور حکومت در عرصه ی ازدواج و طلاق این قدر لازم و مفید است؟اگر در عرصه ی حقوق خانواده رعایت قوانین اسلامی لازم است پس چرا سایر شرایط و قوانین خانوادگی گرته برداری از قوانین غرب است؟
نگاه اصولگرایان درباره ی ظرفیت ها و تهدیدهای زمینه ای ازدواج_موقت ، تعدد زوجات در شرایط اضطراری چیست؟و فراتر از آن نظریه این جناح درباره ی زمان اضطرار جنسیتی در جامعه چیست؟یعنی بر اساس چه شرایطی و چه اتفاقاتی باید مجموعه نظام درباره مسائل جنسی و جنسیتی جامعه احساس شرایط اضطرار کند و سیاست های اضطراری ما در چنین شرایطی چیست؟
سیاست نظام در برخورد با پدیده های نوظهوری مانند همباشی سیاه(ازدواج_سفید ) و جریان های دیگر فروپاشی خانواده ها چیست؟
فاصله ی بلوغ تا ازدواج به لحاظ سن ازدواج هم اکنون به حدود نیمی از دوره حیات جنسی پسران و دو سوم حیات جنسی زنان رسیده است. سیاست حکومت برای این دوره ی حساس و خطرناک چیست؟
با توجه به نرخ بسیار بالای طلاق ، نقشه ی جامعه برای مادران مجرد و مجردهای قطعی و مردان دارای وضعیت مشابه چیست؟
برنامه های اجتماعی حوزه جنسیت برای بخشی از جامعه که تقیدات مذهبی کافی ندارند برای جلوگیری از فساد و انحراف و بیماری های جنسی چیست؟
اصلاح طلبان با توجه به وابستگی فکری خود به دانش غرب پژوهی جواب های هرچند اشتباهی برای بسیاری از این سوالات دارند اما واقعیت این است که اصولگراها جواب های قانع کننده ای برای این سوالات به حق و مهم کنونی اجتماع ندارند.

ت) اصولگرایان و مسئله شفافیت
از مسائل مناقشه آمیز همه ی حکومت ها که نقش حیاتی برای بقا و سلامت حاکمیت در عرصه های مختلف ایفا می کند ، تصمیم نظام ها برای شفافیت و سیاست آن ها در زمینه محرمانه گی و گردش اطلاعات است.
تحریم اقتصادی بیش از هر عرصه ای از طریق انهدام اخلاق و نابودی شفافیت بنیان یک کشور را نابود می کند تا جنبه های دیگر زیرا هر ضرری در اقتصاد قابل جبران است مگر انهدام اخلاق اقتصادی!!!!
در واقع تحریم گران گرچه به ظاهر قصد فلج کردن تولید و اختلال در بازار های کشورهای هدف را دارند اما ورود بازارهای شفاف به پستوهای محرمانه ی ظاهرا موجه و دینی و میهنی دور زدن تحریمها مهم ترین آسیب ماندگارش به اخلاق و منش کسب وکار است.
تحریم اقتصادی به هر روی روزی تمام خواهد شد اما آثار عادات زشت و درآمدهای تحریم به این سادگی از بین نخواهد رفت و جامعه ای که از تحریم وارد فاز فساد شده باشد بدون تحریم هم محکوم به نابودی است .
جناح های سیاسی پیش از هر برنامه ریزی اقتصادی باید مشخص کنند که برنامه شان برای شفافیت چیست؟
بدون شفافیت هر برنامه اقتصادی کشت و زرع در شوره زار است.البته در حوزه ی شفافیت وظیفه پارلمان و دولت متفاوت است.
بسیاری از قوانین فساد زا و قابل دور زدن است و بسیاری از ساختارها به همین نحو...
مهمترین مشکل ایجاد شفافیت رانت ها و درآمدهای محرمانه گی است که انگیزه را از جناح حاکم در هر نظامی را برای شفافیت از بین می برد.
به نظر می رسد مبارزه برای شفافیت همیشه وظیفه بزرگ احزاب رقیب است و تصميم بزرگی است که باید هر نظامی گرفته و جزئیات آن را بسان یک عملیات تعیین و دنبال نماید

ت) چالش های حوزه زنان
یکی از طفره گاه های سازمان فکری جناح های سیاسی ایران بحث درباره ی زنان است.درست یا غلط در جهان کنونی به این موضوع به نحو ویژه نگریسته می شود . به نظر می رسد که پزهای فمنیسم در دوران ما در برخی موراد  به مراتب از رژیم گذشته در قوانین و سایر مراتب بیشتر است و تشکل های به اصلاح مدافع حقوق زنان یک پای فتنه و فساد جنسیت ها در جامعه ما هستند.
هرگونه برنامه اجتماعی از سوی هر حزب یا گروهی بدون پاسخ به سوالاتی که معمولا درباره جامعه زنان مطرح است ، ناقص تلقی می شود.
یکی از این سوالات که استثنائا و با خطای فاحش برخی، در کشور ما ابعاد امنیتی نیز یافته است ، بحث حجاب است.
در این که حجاب جزو مسلمات اسلامی و قرآنی است هیچ شکی وجود ندارد.درباره ی این که حکومت اسلامی مسئول بسط فضائل اخلاقی و مبارزه با مظاهر فساد در هر سطحی است هم شکی نیست.
اما این سوال یکی از پاشنه آشیل های تاریخی ما ست که در میان واجبات بسیار مهم اسلام مانند نماز و روزه و خمس و زکات و حج و امر به معروف و جهاد و... چرا و چطور حجاب به تنها ملاک ایمانی بودن جامعه معرفی شد و از سوی دیگر در میان منکرات بسیار مهمی مانند دروغ و شراب خواری و دزدی و ارتشا و فحشا و فقر و پارتی بازی و غیبت و هتک آبرو و حرمت و تجسس در زندگی نفوس محترم و مومنین و عملیات بانکی ربوی و ... فقط بی حجابی مشمول برخورد آنی نظارتی و پلیسی کشور گردید؟
بالا بردن موضوع حجاب به عنوان مسئله ای این قدر مهم در حد مسائل امنیت ملی را اگر نتوان خیانت به جمهوری اسلامی نامید قطعا غفلتی بزرگ است که بخشی از انرژی و سرمایه اجتماعی جامعه و حکومت را به درگیری ، لجبازی و برخوردهای غیرضروری انداخت و باعث سو استفاده شدید دشمنان در راستای مطامع نا مشروع آنان شد.
نگاهی به تاریخ انقلاب نشان دهنده ی ورود انسان های مشکوک به این عرصه با اقدامات هزینه آفرین برای درگیر کردن انقلاب به یک دغدغهاجتماعی جدید است.هر جناح یا جریانی که کاندید اداره اجتماع است باید درباره حجاب برنامه داشته باشد.
مهمترین دغدغه درباره حجاب البته بی حجابی یا با حجابی دختران و زنان نیست.چه این که مسئله نامبرده چون همه مسائل فرهنگی فرآیندی و فکری و دراز مدت است بلکه در این عرصه مهم ترین کار خارج کردن پرونده حجاب از فاز پلیسی آن به یک پرونده ی عادی اجتماعی و دینی است.
کشور ما به یک قانون پوشش متناسب با اخلاق و حقوق شهروندی هم برای زنان و هم برای مردان نیاز دارد.
قانونی که نه بر اساس سلایق برخی از قشریون بلکه بر اساس قانون اسلام و سیره ائمه و کاملا انعطاف پذیر تکلیف حجاب سبیان ، توریست ها ، اقلیت های مذهبی ، زنان مسن و ... را روشن نماید و در چارچوب رخصت های دینی کسی حق تعرض به افراد را نداشته باشد. ساماندهی مد و لباس و هم چنین تعیین وظایف نهادها در قبال اجرای این قانون در دیگر بخش هایی است که باید در فضای مفهومی حجاب به آن پرداخته شود. نکته آخر توجه به ملاحظات روانشناختی حجاب است زیرا به نظر می رسد تظاهر به بی حجابی در کشور ما به نحو معناداری با ناهنجاری های روانی و روحی بخشی از اجتماع ارتباط دارد. جمهوری اسلامی با سرمایه گذاری درمانی روی قشر خودنما می تواند بخشی از این قضیه را بجای پایگاه های پلیس در کلینیک های مجهز روانپزشکی حل کند
جناح های سیاسی ما معمولا برنامه ای جز رای گرفتن از جامعه زنان ندارند.
این مطلب البته اصولگرا و اصلاح طلب ندارد.هیچ جناحی سعی نکرده صادقانه درباره زن ایرانی و مسائل ش حرف بزند.تاکید می کنم، رویکرد جناح ها و دولت ها به زنان ایرانی معمولا منافقانه و مزورانه است.
در بیست ساله ی اخیر ، تعداد دانشجویان زن بدون هیچ قاعده ای و بدون هیچ تناسبی با بازار اشتغال و فرصت های اجتماعی از تعداد مردان فراتر رفت و گروهی به نادانی یا تزویر جشن گرفتند که در راستای حقوق زنان و ارتقا جایگاهشان کاری انجام شده است.
حدود هفتاد درصد زنان دانشجو بعد از تحصیل به خانه ها بازگشتند تا نیمی از بودجه آموزش عالی کشور و میلیاردها تومان سرمایه خانواده ها که دانشگاه آزاد و علمی کاربردی و پیام نور و غیرانتفاعی را زنده نگه می داشت به نابودی کشیده شود .
دختران فارغ التحصیل بدلیل همان اشتباه راهبردی با مطالبه ای کمتر از تحصیلات خود به دنبال شغل چرخیدند. پسرهای باز مانده از تحصیل رقابت کسب شغل را با دختران هم طراز خود از دست دادند .
درآمد پسران به نحو قابل ملاحظه ای پائین آمد. انگیزه و توانایی ازدواج از دست رفت و حالا میلیون ها دختر در خطر تجرد قطعی و ناباروری قرار دارند.
از طرفی جناح های سیاسی برای رای گرفتن از این جامعه شعارهای فمنیسم را در ایران مطرح کردند و حتی در میان قوانین ماده تبصره های فمنیستی اضافه کردند تا هم روح فرهنگی و اسلامی قوانین نابود شود و هم دخترانی تربیت شوند که بدون داشتن سرمایه خرید پیکان، مطالبه سوار شدن بر بنز اجتماع را دارد و روز به روز از واقعیت ها و مصالح خودش دور می شود.
فراموش نمی کنم وقتی مقاله رد پای فمنیسم در سالهای پس از انقلاب را در دانشگاه علامه ارائه می کردم استادم پرفسور اسعدی می فرمود بجز استاد خرمشاهی کسی جرات نکرده این حرفها را صریحا به زنان بزند چون آتیه سیاسی اش را خواهد باخت.
زن ایرانی به واقع مظلوم است ولی نه بخاطر این که کماکان گاه مورد آزار و اذیت و تجاوز و سوء استفاده قرار دارد._که امروز این مشکلات برای مردان هم هست_
بلکه بخاطر این مظلوم است که به اشتهای یک گروه سیاستمدار و دولتمرد بی مسوولیت از خانه بیرون آمده اما نمی داند برای چه؟شما در هر ساعت شبانه روز به خیابان بروید گروه زیادی از زنان را حرکت می بینید.فقط حرکت و نه نتیجه!حرکت برای درس خواندن در رشته هایی که هیچ چشم انداز شغلی ندارند.حرکت در بازارهایی که حاصلی جز ویرانی اقتصاد خانواده ندارد.
جامعه ی متهتک مردانه حالا توانسته حتی بدون قول ازدواج و مسوولیت پذیری آن زیباترین دختران آزاد را صاحب شود تا به رایگان و با شعار آزادی با او دوست و همبستر شوند.زنان متقاعد شدند که هزینه های بنگاه های بی کیفیت آموزشی کشور را به بهانه ی آموزش عالی پرداخت کنند. زنان ما را از خانه بیرون آوردند تا پر رونق ترین بازار لوازم آرایشی جهان در کشوری این چنین ضعیف از نظر اقتصادی شکل بگیرد.متاسفانه بسیاری از زنان جامعه ما دوست دارند که با نوازش های کذایی و شعارهای زن سالارانه گروهی از ما مردان سرگرم شان کنیم تا در آستانه پنجاه سالگی یا افتخار بگویند مادر نشده اند.زیر بار ازدواج نرفته اند و ده ها تمایل راستین فطری خودشان را یا سرکوب کرده اند و یا منحرف. به راستی چه زمانی جامعه سیاسی می خواهد یکبار هم شده صادقانه درباره حقایق و مصالح واقعی زنان با زنانی که اکنون در سطح یکی دو معاون رئیس جمهور و چند دانه نماینده ی کم اثر _بروید سابقه زنان نماینده را در مجلس ببنید تا باور کنید _ در مبارزه ای بی حاصل برای کسب سهمیه های بیشتر وقت و عمر و تاریخ شان را تلف می کنند سخن بگوید؟

ج) آزادی
یکی از مفاهیم مناقشه برانگیزی که معمولا جناح اصولگرا بر خلاف رقیب اصلاح طلب درباره ی آن سکوت می کند و برنامه ای ندارد موضوع آزادی است.
در واقع با این جمله که ما آزادی را در چارچوب اسلام قبول داریم برای نیاندیشیدن به جای این که جلوی اسلام عزیز سپر باشیم ، خودمان پشت اسلام پناه می گیریم.
این گونه هم می شود که وقتی جامعه سلیقه ی ما را در مقوله آزادی نمی پسندد ، کج سایقگی ما را پای اسلام می گذارد.
حال آن که آزادی یکی از سه رکن اساسی انقلاب اسلامی است که اتفاقا از دو رکن دیگر به دلایلی مهم تر است .
آزادی اولین جنبه ای از انقلاب است که جامعه آن را می سنجد و بر خلاف استقلال ، پیشرفت یا حتی دموکراسی به ثمر رسیدنش زمانبر نیست.
جامعه و تاریخ درک روشنی از سال های صدر مشروطیت ، سالهای بعد از شهریور بیست ، سال های اول انقلاب اسلامی و دوره دوم خرداد هفتاد و شش دارد.آزادی در این دوره ها حس شد و در عین حال بهایی بسیار سنگین داشت.پژوهش ها و بیانات ما در خصوص آزادی عمدتا سلبی و پیرامون قیدهای آزادی است.
یعنی بعبارتی بیشتر درباره محدودیت است تا آزادی.
این که جامعه به هر دلیل جناح اصولگرا را ضد آزادی ببیند نگران کننده است.
این در حالی است که در نگاه واقع بینانه جناح مقابل با این که بیشترین سود را از شعار آزادی برده به دلیل متدولوژی مدرن و روشنفکری خودش کمترین نسبت را عملا با آزادی دارد .
اصولگرا ها نیاز دارند که بجای آن که مرتبا فریاد بزنند به چه آزادی هایی انتقاد دارند و یا این مغالطه ی بزرگ را مطرح کنند که آزادی یعنی ولنگاری باید به مردم بگویند به چه آزادی ای معتقدند و در زمان اخذ قدرت بدان پایبند می مانند؟در عرصه سیاسی چه آزادی هایی برای مخالف قائل اند؟
در حوزه اجتماعی و اقتصادی چگونه برای گسترش انتخاب مردم تلاش خواهند کرد؟در سپهر عمومی چطور آزادی انتقاد را تامین خواهند کرد؟
راه های پیشنهادی آنان برای تحقق آزادی های مصرح قانون اساسی مانند آزادی تحصیل، آزادی انتخاب شغل ، آزادی اجتماعات و آزادی احزاب چیست؟
برنامه هایشان برای مبارزه ی بهره کشی و استبداد در حوزه انتخاب همسر کودکان در جوامع محلی و بدوی ، استثمار کودکان کار و استبدادهای پیدا و پنهان نظام سرمایه داری که مخالف جریان آزادی اجتماعی چیست؟
بنابر این اگر ما ادعا داریم که اسلام عزیز آمده که زنجیرهای دست و پای بشریت را باز کند باید درباره این زنجیره و راهکارهای آزادی های مشروع و زمینه ساز تمدن و شکوفایی شفاف سخن بگوئیم

چ) اصولگرایان و نظریه پردازی در حوزه رسانه ها
بلافاصله پس از پرداختن به موضوع آزادی از دیدگاه اصولگرایان باید به پاشنه آشیل دیگر این جبهه یعنی رسانه ها پرداخت زیرا هیچ فرد یا گروهی تا دیدگاه و دستورالعمل لازم در مقابل موضوع آزادی نداشته باشد ، نمی تواند رسانه دار موفقی باشد.
جبهه اصولگرایان از این موضوع به شدت رنج می برد.بنابراین تعدد رسانه های اصولگرا هیچگاه به شکل دهی یک طیف بزرگ مخاطبین منجر نشده است .اصولگرایان چاره ی رقابت رسانه ای با حریف را در تولید رسانه های یک شکل می بیند.
حال آن که تا زمانی از رسانه ها صداهای متفاوتی پخش نکند ، تعدد رسانه هیچ فایده ای ندارد.تا زمانی که رسانه های منتسب به جریان ارزشی کار حرفه ای رسانه را یاد نگیرند و نتوانند با ادب و احترام و کرامت از رقیب و مخالف خود یاد کنند ، هیچ چشم انداز رسانه ای برای ایشان متصور نیست.نمی توان با متلک و حرفهای بی منبع وذکر منابع آگاه و تکفیر طرف مقابل انتظار اقبال داشت.
تا هنگامی که مدارا در دل مطبوعات اصولگرا شکل نگیرد و روزنامه هایی نظیر اصولگراها به این نتیجه نرسند که دو سه انتقاد موثر را باید میان ده ها خبر مثبت پوشاند به حدی که جرات کنیم تریبون بدست جناح رقیب و منتقد بدهیم و آن گاه خیلی نرم و استدلالی با او گفتگو کنیم .
تا زمانی که رسانه های واقعی و مجازی ما هویت شان از حالت شب نامه و توپخانه به یک بازیگر شطرنج تغییر پیدا نکرده ، و همچنان رفقا سودای افشاگری دادند ، نمی توان هیچ امیدی به جبهه رسانه ای اصولگرایان داشت.
واقعیت مهمی که باید بدان اذعان کرد این است که مهمترین دروازه ی شکست و پیروزی سیاسی در جهان کنونی رسانه هستند و در این حوزه رقبای اصولگرایان حرفه ای و مسلط تر برخورد می کنند.
این در حالی است که اصولگرایان عملا سالهاست مدیریت رسانه ملی را نیز بر عهده دارند.
اگر به این نکته توجه شود می توان به سادگی نتیجه گرفت که رفقای ارزش مدار ما با این همه امکانات متعدد و متنوع چقدر مسیر مدیریت رسانه را اشتباه رفته و کماکان می روند.
به هر حال اینک که موضوع اصلی رویارویی کشور با دشمن جنگ نرم است و مهمترین مولفه در توفیق انتخابات هژمونی و جریان سازی رسانه ای همه علاقمندان به سرنوشت انقلاب اسلامی باید به فکرتجدید نظر کلی در سیاست های رسانه ای به نحو اخص در رسانه ملی و سایر رسانه های علاقمند به جمهوری اسلامی باشند.

ح) برخورد شعاری با فساد
یکی از مسائلی که معمولا در جریان انتخابات مورد نزاع جناح های سیاسی کشورمان واقع می شود مسئله فساد است
این البته وحشتناک ترین قسمت مبارزات انتخاباتی ایران است. زیرا معمولا در این بخش یک فساد بزرگ رخ می دهد و آن فساد اخلاقی است.
جناح ها معمولا در این فضا یا به تهمت و دروغ روی می آورند یا به بهانه افشاگری حریم عصمت و عفت اجتماع را می درند و قبح فساد را می شکنند.
در کشور ما معمولا اصولگرایان جناح رقیب را به اشرافیت و وابستگی به بیگانگان متهم می کنند و در مقابل اصلاح طلبان رقبایشان را به فسادهای مالی و اخلاقی منتسب می نمایند.
این در حالی است که در جامعه_اسلامی هر دو این اتهامات راست و دروغش باید با مشت آهنین دستگاه قضا روبرو باشد.
با این حال نکته ی مغفول در مبارزات انتخاباتی آن است که جناح ها درباره ی برنامه خود برای مبارزه با فساد سکوت می کنند.
نگاه بدبینانه به این قضیه آن است که چون جناح های ما اکثرا خود را از عناصر مورد دار تزکیه نکرده اند و معمولا در میان تامین کنندگان آنها انواع آغشتگی ها وجود دارد ، عزم واقعی برای برخورد با مفاسد را ندارند.
نگاه خوش بینانه اما تاسف بار هم اینکه جناح های سیاسی ایران اساسا غیر از رسیدن به قدرت به چیز دیگری فکر نمی کنند. که این ام الفساد است
رسانه ها هم از جناح ها نمی پرسند که به نظر شما کدام سیستم ها و قوانین و رویه های جاری زمینه های جدی فساد است؟
چگونه با برخی امور واضحی که مردم را به پنهان کاری و عدم شفافیت وادار می کند به سراغ مبارزه با فساد می روید؟
چطور با این فساد بزرگ که در دوره انتخابات اجازه می دهید با تخریب دیگران و قبلی ها به حکومت برسید با لب و دست این چنین نجسی به تنزیه ملت بپردازید؟
زیرا صلاح و سداد ملت بدست مفسدین نیست.
جناح ها با قبیله گرایی و بی اخلاقی صلاحیت خود را برای مبارزه با فساد از دست می دهند.
هر کس برای انتخابات آماده می شود باید تهذيب کند و پس از آن بر قانون ها و رویه ها و سیستم ها پژوهش کند تا بجای فحاشی به هم، جامعه را در جریان برنامه خود در زمینه ی مبارزه با رویه های فسادبرانگیز بگذارد.
ما در فرهنگی زندگی می کنیم که در آن بزرگترین فساد غافل شدن از خود است

خ) مشکلی به نام محبوبیت
جناح اصولگرا تا کی می خواهد برای انتخابات از چهره های تکراری یا چند بار ناکامی دیده استفاده کند؟
الان کمتر از پانزده ماه به انتخابات ریاست جمهوری بعدی مانده است. تصور کنید چه کسانی می خواهند کاندیدا شوند؟
در انتخابات هفتم_اسفند هم مشابه همین اتفاق تکرار شد.
باید قبول کرد که نهادهایی مانند مجلس_شورای_اسلامی و ریاست_جمهوری هیات امنای مسجد نیست. هر دوره به چهره های جدید و حرف های جدید نیاز دارد.
جبهه ی اصولگرا در یک دوره انتخابات مجلس که به هزار دلیل مشارکت در یک شهر بزرگ؛سخنران مذهبی بانوان _همان خانم جلسه ای  _که بدلیل محبوبیت در جلسات_زنانه می تواند درصدی مشارکت به انتخابات اضافه کند را به جمع لیست اضافه می کنند و بعد هم همان خانم با حدود دویست هزار نفر رای به مجلس می رود.در طول کل مجلس این فرد حتی یکبار در موافقت یا مخالفت با طرحی حرف نزده است.
یک نطق پیش ازدستور مناسب ندارد.نه طرح مناسبی ،نه نقد مناسبی ،بقول جدیدی ها کلا تعطیل و سیاه_لشکر
بچه های خبرگزاری ها دقیقا می دانند در دوره انتخابات تنظیم یک مصاحبه عادی برای این آدم عجب مصیبت عظمایی است.
حال در دوره بعد مشارکت مردمی و رقابت بالاست. هیات عقلای اصولگرایان نمی تواند این بزرگوار را که دیگر تبدیل شده به رجال سیاسی را از لیست خط بزند و یک نویسنده و روشنفکر متدین و سخن آور و طراح که می تواند در مناظره موفق ظاهر شود را جایگزین نماید.قصه کوتاه این که مسئله محبوبیت و مقبولبت یکی از مهمترین درس های انتخابات است.
هر جناح سیاسی باید برای بقا روی ایجاد و جذب این دو مولفه برنامه داشته باشد.در غیر این صورت جناح ها بر بقای چهره ها ظهور و سقوط خواهند داشت.سر و کله کوتوله های سیاسی در شرایطی پیدا می شود که جناح ها از شخصیت های مطمئن و خودساخته خالی می شوند.
یادمان نرود:آنان که از اتفاقات زندگی خود چیزی نمی آموزند،وجدان هستی را مجبور می کنند تا آن اتفاقات را،تا آنجا که نیاز باشد تکرار کند،تا آن چیزی را که آن اتفاقات ناگوار، میخواهند آموزش دهند، یاد گیرند.
آنچه که نفی میکنی تو را شکست میدهد،آنچه که قبول میکنی تو را تغییر میدهد

د) قدرت نرم
یکی از مسائلی که جناح اصولگرا بر خلاف رقیب اصلاح طلبش همواره بر آن پای می فشارد ،بحث جنگ نرم و به تبع آن بحث قدرت نرم است.
با این حال در عرصه ی عمل اصلاح_طلبان بر مولفه های قدرت نرم متمرکز ترند.
در بحث قدرت نرم که مرتبط با ساخت های درونی اجتماع و کشور است، حداقل در ظاهر هم شده آنقدری که سیاست خارجی و مسائل مربوط به ماموریت های بین المللی نظام و انقلاب برای اصولگرایان مهم است و درباره ی همه مسائل خارجی حساس و دارای موضع هستند، درباره عقبه اجتماعی و مسائل داخلی استحکام جامعه کم اهمیت تر هستند.
اصلاح طلبان عقبه روشنفکر ، هنرمند ، دانشگاهی و نخبگانی آماده ای دارند که قابلیت بسیج عمومی در راستای منافع آن ها را دارند.
این افراد در زمان های لازم به رغم همه ی اختلافاتشان به واسطه ی شبکه های اجتماعی به خوبی وارد عمل شده و فیلم می سازند ، کلیپ منتشر می کنند ، کلیه ظرفیت های جامعه مدنی را در خدمت می گیرند و جریان سازی می کنند.
فراموش نکنیم که در انتخاب آقای روحانی دقیقا همین اتفاق افتاد.هفتم اسفند هم چنین اتفاقی مجددا رخ داد.
این یعنی قدرت_نرم
تا زمانی که اصولگرایی مترادف محافظه کاری باشد و ما مرتبا از هم تعریف کنیم و تا زمانی که گفتن معقولانه و منصفانه ی دردهای اجتماع را سیاه نمایی بدانیم .
تا زمانی که دلمان فقط به افراد شرکت کننده در مراسم مذهبی قانع است و نتوانیم در اقشار دیگر مرجع اجتماع یارگیری کنیم ، قطعا مبارزه را باختیم.سال۹۵ سال سرنوشت ساز سیاسی در عرصه ی این نوع وزن کشی است.
سال کاشت قدرت نرم .سال رقابت رسانه ای.سالی که باید در آن به تعریف جدیدی از کلمه مردم ،جامعه و مطالبات آن برسیم.
اصولگراها باید به این سوال بیندیشند که در سی ساله اخیر ، چرا در هیچ انتخابات ریاست جمهوری برنده نشدند   - حتی دکتراحمدی نژاد هم از سبد اصولگرایان رای نگرفت _
اصولگراها چاره ای جز عوض کردن نگاهشان به داخل و مولفه های قدرت نرم در آن ندارند

ذ) برجام و سرگشتگی سیاسی
یکی از مهمترین موضوعات کشور ما در آینده موضوع برجام است.برجام اکنون فارغ از مبارزات انتخابات و سلیقه های جناحی یک معاهده بین المللی بین ایران و جهان محسوب می شود.
بعبارتی حتی اگر در آمریکا ترامپ دیوانه هم سر کار بیاید و امضای آمریکا را از زیر آن پاک کند، برجام بعنوان میثاق بین المللی که هفت قطعنامه تحریمی شورای امنیت سازمان ملل متحد را یکباره لغو کرده از اعتبار خارج نمی کند.
به نظر می رسد، یکی محتمل ترین دلایل شکست بزرگان اصولگرا در انتخابات مجلس تهران و کاندیدهای احتمالی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده نداشتن راهبرد در همین نکته باشد.
برخی معتقدند،اصولگراها موضع مشخصی درباره برجام ندارند و به بهانه ی اطاعت از منویات رهبری به جای آن که سپر معظم له در قضایای هسته ای باشند پشت سر ایشان پناه گرفته اند.
تاریخ ایران نشان داده در مسائل بین المللی جمهوری اسلامی ایران نقض پیمان نمی کند. جناحی که می خواهد کشور را اداره کند چطور می خواهد بر پیمانی بایستد که اولا این همه برای مردم اهمیت روانی دارد و ثانیا اصلا آن را قبول ندارد و ثالثا و از همه مهمتر بدیل و جایگزینی برای آن چه قبل و چه بعد از برجام ارائه نکرده است.
در شب های مذاکرات وین خوب بخاطر دارم که به برخی دوستان به کنایه می گفتم :
مهمترین افرادی که از ته دل آرزو می کنند برجام نهایی شود منتقدان و مخالفان برجام هستند.زیرا بعقیده من نه حاضرند زیر بار مسوولیت آن بروند و نه جایگزینی برای آن دارند.
برنامه ریزی و هدف گذاری ایجابی برای دولت و مجلس آینده بدون پژوهش کافی با فرض پذیرش برجام بی معنی است و این تنها زمانی روی می دهد که اصول گراها از فضای پیش برجامی خارج شوند و سعی کنند بدون متلک پرانی و بحث بر کلیات فضای برجامی مواضع شفاف این جناح در خصوص این اتفاق و تجربه بزرگ ارائه شود.
برجام درست یا غلط برای مردم مهم است.قاعدتا مردم هم دوست دارند درباره ی آن آینده نظر رهبران سیاسی اجتماع و عملکردشان را بدانند.
رئیس جمهور حسن روحانی در چند ماهه اخیر از برجام ۲ سخن گفته است.
او معتقد است همانطوری که با گروه کذا در مسئله ی هسته ای به تفاهم دست یافت می تواند در داخل کشور نیز برای رفع موارد اختلافی به اجماع برسد.او درست می گوید اما اشتباه می رود.
روحانی با کسب تجربه های تلخ هیجده ساله اخیر دریافته برای پیشبرد امور نیاز به توافق ملی دارد.
ما هم می دانیم که در کشوری زندگی می کنیم که هیچ تعریف مشترکی در باره منافع ملی ، امنیت ملی و حتی خدمت و خیانت وجود ندارد.
این وضعیت سرمایه ملی را تباه و از آن پیشتر و بیشتر اخلاق عمومی را نابود کرده است.
سرنوشت تاسف بار دولت ها و روسای آن ها در بیست ساله اخیر تداعی کننده فضایی سر درگم کننده برای عامه جامعه است.
در کدام کشور می توان طیف خوب و بد سیاسی را این چنین سیال تصور کرد که چون کشور ما اینچنین روسای دولت های بیست و چند ساله اخیر کشور توسط بخشی دیگر از حکومت به این سرعت اپوزیسیون به شمار می روند؟
اوضاع به جایی رسیده که بخشی از جناح های سیاسی هم اکنون دولت مستقر را اپوزیسیون نظام می دانند و او را رسما عامل بیگانه تلقی می کنند. این در نظام جهانی بی سابقه است!
از سویی وی اشتباه میرود چون صابون جناح اصلاح_طلب و تکنوکرات های دولت او به تن همه در چند دوره به تن سایرین خورده است.
اصولگرایان می دانند که رقیب اصلاح طلب شان عمدتا در زمان قدرت آنچنان هم مثل دوران اقلیت بودن طرفدار اخلاق و شعار زنده باد مخالف من نیستند.
اصلاح طلبان از همان اتوبوسی برای تعویض مدیران عالی استفاده می کنند که رقیب شان با آن به پاستور و بهارستان اسباب کشی می کنند.
رعایت اخلاق و قواعد_بازی در کشور ما هیچ تضمینی ندارد
و خدا می داند اگر ولایت فقیه در این کشور نبود بی تقوایی و بی اخلاقی با جامعه ما چه می کرد؟
جامعه ما نیاز به یک پیمان اخلاقی دارد.
جناح های سیاسی ما در گام ابتدائی باید برای برون رفت از این فضا باید اگر مسلمان هستند خودشان را به حداقل های احکام رساله ای پایبند کنند.
افشاگری ، فحاشی ، دروغ ، افترا ، اتهام ، تکفیر و تفسیق ، خود حق پنداری ، اباحه گری و بالاخره تحمیق و تحقیر دیگران باید در فضای کلی سیاسی و اجتماعی با برخورد محکم روبرو شود.
تا زمانی که فضای اخلاق سیاسی امنیت و آرامش لازم را نداشته باشد ،هرگروهی حاکم شود ، پیشرفت و توسعه ی کشور آرزویی بیشتر نخواهد بود.
این میثاق ، قانون ، برجام با هر چیز دیگری که اسم بگذاریم؛باید پیش و بیش از هر چیزی بعنوان برنامه و راهبرد و مطالبه عمومی مد نظر قرارگیرد