یک دانشجوی دکترای سیاست گذاری فرهنگی گفت:اروپاییان به این نتیجه رسیدند اگر صرفا بر اساس رشد اقتصادی و افزایش قدرت سیاسی به توسعه فناوری ادامه دهند، تمدنشان توسط محصولاتشان نابود می شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، سید آرش وکیلیان*: وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات می کوشد تا شبکه اینترنت را توسعه دهد و بدین ترتیب بر رشد اقتصادی کشور و به طور خاص درآمد دولت بیفزاید. کسی شکی ندارد که توسعه ضریب نفوذ اینترنت رابطه مستقیم با رشد اقتصادی دارد و یکی از کم هزینه ترین راه های تأمین رشد اقتصادی محسوب می شود.

خصوصا در ایام تحریم كه راههای فیزیكی تبادلات اقتصادی مسدود شده و فضای مجازی بستر مناسبتری برای توسعه ارتباطات اقتصادی با دنیاست. در این صورت چرا برخی نگرانند و مشکل كار کجاست؟ طبعا، فضای مجازی صرفا امری فنی و اقتصادی نیست و ابعاد فرهنگی و اجتماعی نیز دارد که می تواند در تعارض با توسعه فنی و اقتصادی قرار گیرد و این دغدغه مهمی است كه هم در متن قانون و هم برنامه­ های توسعه و اندیشه و منش مسئولان جمهوری اسلامی بوده و هست.

اما پرسش اینجاست که در دولت های قبل هم که رویکردهای دیگری سکان امور این وزارتخانه را در دست داشت، جز تولید مصوبه ها و طرح های ظاهرا فرهنگی نظیر مصوبه شماره ۹۶ کمیسیون تنظیم مقررات و ارتباطات، عملا چه اتفاقی افتاد؟ در واقع، مهمترین تفاوت رویکرد پیشین و فعلی در آن است که آنها چون توان اجرای طرحی عملیاتی و کارآمد نداشتند، شیر اینترنت را بستند و مسئولان فعلی شیر اینترنت را باز کردند.

اما پرسش دیگر این است که مگر از وزارتخانه­ ای که مأموریتش توسعه دسترسی و بهره برداری از فناوری است چه انتظار دیگری باید داشت؟ اصلا مگر ما غیر از توسعه دسترسی و بهره برداری از فناوری کار دیگری هم می توانیم بکنیم؟ آیا دیگران کار دیگری کرده اند؟

لازم نیست خیلی عمیق کاوش کنیم. می توانیم نگاهی به مقررات و اسناد توسعه سایبر اتحادیه اروپا بیندازیم. در سال ۲۰۱۲ شورای اروپا سندی رسمی تحت عنوان «استراتژی اروپا برای اینترنت بهتر برای کودکان » را منتشر کرد. مگر اینترنت بهتر و بدتر دارد!. این استراتژی از ارتقای کیفیت خدمات و محتوای ارائه شده در اینترنت تا ارائه آموزش های ایمنی حضور در اینترنت را شامل می شود.

جالب است که این استراتژی جدید در توسعه استراتژی پیشین «اینترنت ایمن تر» که از اواخر دهه ۱۹۹۰ به اجرا درآمد، تدوین شده است. یعنی اروپایی ها به این نتیجه رسیدند که صرف محدودسازی دسترسی، ایجاد خطوط تماس اضطراری برای اشخاص بزه دیده و ارتقای سواد دیجیتال دانش آموزان کفایت نمی کند.

آیا واقعا، اروپایی ها نسبت به ارزش های اخلاقی کودکانشان دغدغه بیشتری دارند، حال آنکه برهنگی و روابط آزاد جنسی را قانونی می دانند؟! چطور جوامعی که صرفا در قبال «سوء استفاده از کودکان» نگران هستند مجموعه وسیعی از اقدامات از راه اندازی خطوط تماس اضطراری تا طرح های گسترده آموزشی برای ارتقای سواد اینترنتی را طی ۱۵ سال گذشته به اجرا در آورده است، اما جامعه ما كه جامعه ای اخلاقی است و بشدت نگران گسترش فساد و فحشاست، جز یک مسدودسازی فراگیر و غیرهدفمند هیچ کاری نکرده است!

متاسفانه، برخی دوستان دغدغه­ مند پاسخ ساده ای که برخی به این پرسش می دهند، وجود عده ای عوامل توطئه گر است که به شکل پیچیده ای در تمام دولت ها نمی گذارند طرح های فرهنگی اجرا شود! جالب است نتیجه این رویکرد و ناکارآمدی عملی همه دولت ها در خصوص مدیریت جنبه های فرهنگی فناوری آن است که عوامل توطئه گر در همه نهادها و در تمامی دولت ها همیشه هستند.

با این اوصاف، در نهایت بهترین راه حل مسدودسازی تقریبا کامل اینترنت و بلکه فناوری اطلاعات و ارتباطات خواهد بود. اما اگر عینک امنیتی تلقی کردن و برخورد قضایی و انتظامی با همه چیز و همه کس را کنار بگذاریم، شاید مشکل را در جای دیگری بیابیم.

اروپاییان وقتی در سده بیستم با مصائب بزرگ ناشی از توسعه لجام گسیخته علم و تکنولوژی همچون جنگ افزارهای کشتارجمعی و مواد آلوده کننده محیط زیست مواجه شدند، اگر تمرکزشان را بر حذف افراد بداندیش می گذاشتند هرگز موفق به حل مشکل نمی شدند چون اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر منفعت طلبی است. اما آنها به جای جست و جوی این عوامل مشکل ساز، در مبانی توسعه علم و فناوری بازنگریِ انتقادی کردند. آنها به این نتیجه رسیدند که اگر صرفا بر اساس رشد اقتصادی و افزایش قدرت سیاسی به توسعه علم و فناوری ادامه دهند، بزودی تمدنشان توسط محصولاتشان نابود خواهد شد.

لذا، در رویکرد خود به علم و فناوری موضوع «مسئولیت اجتماعی» را طرح کردند و همچنین در نظام آموزشی خود دو موضوع «آثار اجتماعی» و «اخلاقیات» علم و فناوری را وارد کردند. البته نه به عنوان درسی مجزا از درس علوم، نظیر آنچه ما در آموزش درس دینی و معارف اسلامی انجام داده ایم و نه در قالب مطالب فوق برنامه، بلکه در متن اصلی آموزش علم و فناوری. یعنی آموزش همزمان فیزیک و ابعاد اخلاقی و آثار اجتماعی آن. عجب! مگر علم فیزیک هم از این ابعاد دارد!

نتیجه چنین رویکردی این است که نخست وزیر انگلستان می فهمد که برای سلامت اخلاقی فرزندانش لازم است محدودیت هایی بر دسترسی کاملا آزاد به اینترنت از طریق وای فای اعمال شود و شرکت های فناوری و ارائه دهندگان خدمات و محتوا به جهت مسئولیت پذیری اجتماعی بدون اعمال زور متقاعد می شوند تا داوطلبانه بر فعالیت هایشان خودمقررات گذاری کنند و به نفع جامعه از بخشی از سود خود دست بکشند! در چنین جامعه ای لازم نیست کسی مدام داد بزند که طرح های مهم توسعه نیاز به پیوست فرهنگی دارد و بقیه هم دائم چرتکه بیاندازند که این پیوست ها از رشد اقتصادی چقدر می کاهد!

دینی بودن پیشکش، ای کاش ما اندکی مدرن تر بودیم و ادراک ما از تمدن جدید صورتی ناقص و مبتذل از مباحث انتهای سده نوزدهم نبود. شاید اگر قاعده بازی را درست می کردیم، لازم نبود این قدر دنبال افراد خبیث بگردیم.

دانشجوی دکترای سیاست گذاری فرهنگی*