استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي با تأكيد بر اينكه ابن سينا در اوج فلسفه اسلامي قرار دارد، گفت: در سالهاي اخير با عدم اقبال به فلسفه ابن سينا رو به رو هستيم و حتي آراء فلسفي او به مكتب تبديل نشد و پيروان ابن سينايي نيز نديديم.

دكتر قاسم پورحسن استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي، در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص اهميت و جايگاه فلسفه سينوي در گستره فلسفه اسلامي گفت : همه ما مي دانيم كه ابن سينا در اوج فلسفه اسلامي قرار دارد. تقريبا تمامي ابتكاراتي كه در فلسفه و منطق مي بايست صورت مي گرفت در فلسفه و منطق شفا آمده است.

وي افزود: اما پرسش مهم اين است كه چرا ابن سينا با چنين عظمت و بزرگي كه در فلسفه و منطق از آن برخوردار است به جد مورد توجه قرار نگرفته و به عبارتي ما با پيروان سينايي و نو سينايي روبرو نبوديم.

دكتر پورحسن با اشاره به حضور خواجه نصيرالدين طوسي در فلسفه اسلامي كه به جد از فلسفه ابن سينا تأثير پذيرفته است گفت : ما شايد به جز خواجه نصير كسي را نداشته باشيم كه از فلسفه و منطق سينوي تأثير نگرفته باشد. خواجه با تأليف كتاب اساس الاقتباس و تجريد الاعتقاد از منطق و فلسفه ابن سينا سخت تأثير گرفته است. او با تأليف اين كتابها راه نويني را در ارتقاء منطق و فلسفه سيوني گشود اما پس از او اين راه پي گيري نشد.

وي در ادامه به مسئله مهمي در فلسفه اسلامي اشاره كرد كه چرا بعد از فيلسوفان مهم ما شاهد شكل گيري هيچ مكتبي از اين فيلسوفان نيستيم و تنها فردي كه توانست آراء اش مورد توجه قرار گيرد ملاصدرا است كه فلسفه او به مكتب متعاليه تبديل شد. ما در دوران اخير نيز با عدم اقبال به فلسفه ابن سينا روبه رو هستيم. و حتي آراء فلسفي او به مكتب تبديل نشد و پيروان ابن سينايي نيز نديديم.

دكتر پورحسن با اشاره به اين مطلب كه فراموش كردن ابن سينا به نوعي فراموش كردن فارابي، ميرداماد و خوجه نصيرالدين طوسي است گفت : اينان نيز همگي يك گونه سرنوشت داشتند. اما من معتقدم كه ملاصدرا كه تا اين اندازه طي چهارصد سال اخير مورد توجه قرار گرفته به نوعي فيلسوف نوسينايي است.

استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي افزود: در فلسفه اسلامي با گسست فلسفي مواجه هستيم. يعني پس از هر فيسلوفي با گسستي مواجه هستيم كه آراء فلسفي او ادامه پيدا نكرد. با حملاتي كه غزالي به طور مثال به فلسفه ابن سينا كرد فلسفه ابن سينا تا سالها مورد توجه قرار نگرفت و نتوانست پيرواني را بيابد. ما تقريبا در زمان خواجه نصير است كه با فلسفه ابن سينا رو به رو هستيم.

وي افزود: در فلسفه اسلامي يك نظام همبسته فلسفي نداشته ايم كه بتواند فلسفه فيلسوف مورد نظر را در يك نظام سامان دهد. عدم شكل گيري نظام فلسفي سبب شد كه با عدم رشد و پويايي فلسفه رو به رو شويم. اما فلسفه ملاصدرا اين اقبال را داشت كه فلسفه او به صورت يك نظام درآمد و در نظام فلسفي است كه فلسفه شكوفا و پويا مي گردد. ما با نظام فلسفي ابن سينا رو به رو نيستيم. بلكه با شخص ابن سينا رو به رو هستيم.

دكتر پورحسن، ابن سينا را داراي دو رهيافت مشايي و مشرقيه دانست و گفت : ابن سينا در رهيافت مشايي به تشريح آراي ارسطو مي پردازد و در اين وجه نوآوري هايي نيز داشته است. اما در رهيافت مشرقيه او كه در كتاب حكمة المشرقيه نيز آمده است او گرايش مشرقيه را گرايشي نوين در آراء فلسفي شرقي مي داند.