نوع داوري ، راهيابي اشعار سست و ناشيوا و ناپيوستگي اين اشعار با موضوع اصلي جشنواره " ايران " و ... ، از جمله مواردي است كه تا امروز از سوي جمعي از شاعران و ادباي جوان درمحافل فرهنگي و مطبوعات كشور مطرح شده است . عبدالجبار كاكايي و حسن ثابت محمودي ( سهيل محمودي ) از جمله داوران اين جشنواره بوده اند .
همچنين شنيده ها حاكي از آن است كه بيش از بيست شاعر و منتقد ادبي كشور در انتقاد از وجود نابساماني و گروه گرايي در جشنواره هاي ادبي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران ، مشغول نگارش نامه اي خطاب به دكترعلي عسكري رئيس اين سازمان هستند . از ديگر موارد اعتراض شاعران نسبت به عملكرد بنياد نويسندگان و هنرمندان وابسته به سازمان فرهنگي ، هنري شهرداري ، دادن جايزه به يكي از بانوان شاعر بوده كه در جريان حادثه كوي دانشگاه با سرودن اشعاري تحريك آميز ، با اخلالگران همسويي داشته است .
دبير دومين جشنواره ادبي " ايران ما " طي نامه اي به گروه فرهنگ و ادب خبرگزاري مهر ، هرگونه دخالت و نظارت بر داوري و پذيرش آثار را نفي كرده و همكاري خود را با اين جشنواره " نمادين " خوانده است. | |
دكتر كزازي اين نامه را در پي انتقادات مطرح شده در محافل فرهنگي و مطبوعات كشور نوشته است كه تازه ترين آنها مقاله اي با عنوان " داوري شعر يا قرعه كشي بانك " بوده كه روز چهارشنبه بيست و پنجم مرداد ماه در روزنامه " همشهري " به چاپ رسيده است . به گزارش مهر ، دكتر ميرجلال الدين كزازي در ابتدا آورده است : نوشته سخن سنج گرامي آقاي عباس محمدي نوشته اي سنجيده و ستواراست و كاوش و بررسي او در سروده هاي برگزيده در جشنواره " ايران ما " ، پژوهشگرانه و شايسته درنگ . اما آنچه مرا به نگارش اين يادداشت برانگيخت ، واپسين جمله درآن نوشتار است كه نويسنده در آن از من گلايه كرده است كه دبيرجشنواره بوده ام اما نتوانسته ام پاياني خوش را براي آن رقم بزنم . پايان ناخوش جشنواره نيزآن است كه سخنوران و سروده هايي برگزيده شده اند كه شايستگي نداشته اند ؛ سروده هايي ناسخته و ناشيوا كه پيشنيه آنها نيزپيوندي با زمينه جشنواره كه " ايران " است نمي توانند داشت . آنچه من در اين يادداشت باز خواهم نمود همان است كه درسخنراني خويش در بزم و آيين جشنواره نيز گفته ام : پيوند و همكاري من با جشنواره همكاري و پيوندي نمادين بوده است و من به هيچ روي ، در گزينش سروده ها ، نقش و كاركردي نداشته ام ؛ نيز اگربراي نخستين باردبيري جشنواره اي را پذيرفته ام كه بي گمان واپسين بار نيز خواهد بود ، به پاس آن بوده است كه اين جشنواره با نام سپند و گرامي ايران برگزار مي شده است. اگر سروده اي سست و ناتندرست به زيان ايران و درستيز و دشمني با آن در جايي به چاپ رسيده است ، من يكسره ازآن نا آگاهم و ازپلشتي و آلايش دامان درمي كشم و به خشم و خروش ، بانگ برمي كشم كه : دشمن ايران ، هركه باشد ، ديوخويي است پتياره ، ازديگر سوي ، دشمن ايران به هيچ روي يار و دوستدار ادب نيز نمي تواند بود ؛ ايران سرزمين سپند سخن است و بهشت برين شيوا سخني و شكرشكني در پهنه گيتي . از آن است كه دشمن ايران به ناچار دشمن سخن و ادب نيزهست ، واپسين نكته اين است : دشمن ايران ، اين سرزمين فر و فرهنگ و فرهيختگي ، جزاهرمن نمي تواند بود . * دكتر ميرجلال الدين كزازي |