خبرگزاری مهر، گروه بین الملل- وحید پورتجریشی: همانطور که می دانیم، درگیری لفظی آمریکا و روسیه طی سالهای اخیر، از زمان بحران اوکراین و جنگ های خاورمیانه مانند جنگ داخلی عراق و سوریه به شدت افزایش یافته است.
اما این درگیری از زمان اقدام ناتو در راستای استقرار سپر موشکی خود در اروپای شرقی به فاز جدیدی کشیده شده و همچنین روابط رقابت آمیز میان دو کشور را نیز تنها می توان به دوران جنگ سرد تشبیه کرد. تشبیهی که مقام های آمریکا و روسیه دست کم در ظاهر اعتقادی به آن ندارند.
در میان این درگیری به نظر می رسد ناتو به سرکردگی آمریکا، نه تنها در پی کاهش تنش ها نیست بلکه مشتاقانه از افزوده شدن به میزان درگیری های لفظی و شاید هم ایجاد درگیری فیزیکی استقبال می کند.
از سوی دیگر، مقام های روسیه نیز طی ماه های اخیر به شدت به تحرکات ناتو در شرق اروپا و نزدیکی مرزهای کشورشان واکنش نشان داده و به صورت مرتب این سازمان را تهدید به انجام اقدامات سخت تلافی جویانه کرده اند. همانطور که می دانیم روسیه جزو معدود کشورهای جهان است که دست کم طی چند قرن گذشته هیچ قدرتی نتوانسته به قلب این کشور راه یافته و آن را به تسخیر خود درآورد. اما یکی از مهمترین عوامل ناکامی دشمنان روسیه، ژئوپولیتیک این کشور است. گذشتن از میان یخ های قطبی، رشته کوه های صعب العبور و اقلیم منحصر به فرد روسیه در برابر غربی هایی که به ندرت با چنین موقعیت های جغرافیایی دشوار و نا شناخته ای برخورد کرده اند، بسیار مشکل است.
اما سوال اینجاست که روسیه چگونه و از چه راه هایی می تواند در برابر حمله احتمالی نظامی ناتو بایستد؟ ژئوپولیتیک این کشور چه کمکی به حفظ مرزهای روسیه خواهد کرد؟ آیا در صورت بروز حمله احتمالی از سوی ناتو، این کشور همچنان قادر به حفظ خاک خود در برابر غرب خواهد بود؟
در ادامه به بررسی ژئوپولیتیکی مرزهای روسیه و فرصت های این کشور در نفوذ به اردوگاه ناتو در کشورهای حوزه دریای بالتیک خواهیم پرداخت:
سن پترزبورگ
بندر سن پترزبورگ یا همان لنین گراد سابق، یکی از نقاط مهم استراتژیک در جغرافیای سیاسی روسیه به حساب می آید. این بندر به عنوان شاهراه ارتباطی این کشور با دریای بالتیک و کشورهای حوزه بالتیک است که می توان هم از فرصت های تجاری آن استفاده کرد و هم پتانسیل استراتژیک آن را در بعد نظامی به کار گرفت.
پایگاه نیروی دریایی لنینگراد در سال ۱۹۱۹ شکل گرفت و وظیفه آن حفاظت از مرزهای آبی و کشتی های تجاری این بندر بود. در جریان جنگ جهانی دوم نیز جنگ لنینگراد یکی از نبردهای سنگین و معروف به حساب می آید.
در سال ۱۹۸۸ پایگاه نظامی لنینگراد در ناوگان دریایی بالتیک شوروی ادغام شد تا به حفاظت از مرزهای اتحاد جماهیر شوروی بپردازد. اما طی سالهای اخیر و با ادامه تحرکات جدید ناتو در دریای بالتیک، بر حجم نیروها و ادوات نظامی روسیه در سن پترزبورگ افزوده شده است. به عنوان مثال در هفته های گذشته روسیه بزرگترین کشتی هسته ای جهان را در همین بندر به آب انداخت. اما به لحاظ استراتژیک و با رعایت موازین حقوقی در خصوص آبراه های بین المللی، روسیه می تواند از راه همین بندر به دریای بالتیک راه یافته و راه نفوذ دریایی نیروهای ناتو به روسیه از طریق این دریا را نیز ببندد.
از سوی دیگر دو کشور فنلاند و استونی که یکی همسو با سیاست های ناتو و دیگری عضو این سازمان است در پوشش کامل چتر کشتی های جنگی مجهز به تسلیحات هسته ای روسیه هستند. البته این همه ماجرا نیست. اگر کشتی ها و زیر دریایی های روسیه همین مسیر مستقیم را پیش بگیرند راهی مرکز دریای بالتیک خواهند شد و این یعنی دسترسی مستقیم به خاک سوئد، لتونی، لیتوانی، لهستان و آلمان و در حقیقت قلب ناتو. اما جالب اینجاست که اگر کشتی ها و زیر دریایی های روسیه همه این مسیر را هم طی کنند به هیچ عنوان به مرز کشورهای نام برده تعدی نکرده و طبق قانون آبراه های بین المللی، پس از خروج از آب خود بلا فاصله وارد کریدور شرقی بالتیک شده و بعد هم مرکز این دریا. پس حتی نیاز به نزدیک شدن به مرز آبی هیچ یک از این کشورها را ندارد. اما نکته این ماجرا کجاست؟ مساله دقیقا این است که اگر روسیه به آب های مرزی کشورهاتی عضو ناتو تعدی نکند، از طریق همان آبهای بین المللی نیز می تواند کشتی های جنگی خود را عبور داده و پشت مرزهای آبی و منتهی به خشکی هر یک از این کشورها صف بکشند بدون اینکه اعتراض هر یک از این کشورها به این اقدام روسیه وارد باشد. این یعنی همان سیاستی که در حال حاضر ناتو در برابر روسیه در پیش گرفته است.
کالینگراد
منطقه کالینگراد از جمله نقاط استراتژیک خاک روسیه است که حد فاصل جنوب غرب لتونی و شمال شرق لهستان واقع شده است. این منطقه بندری، جزو معدود نقاط جهان است که خاک کشوری به حساب می آید که خود کیلومترها از آن دور است. روسیه از سال ۲۰۰۸ به این سو و در پی افزایش خطر حضور ناتو در اروپای شرقی، تمرکز فراوانی بر نظامی کردن این منطقه که اکنون به عنوان منطقه آزاد تجاری نیز از آن استفاده می شود، کرده است.
نخستین بار در سال ۲۰۰۱، ارتش روسیه اقدام به نصب رادار «ورونژ» که قادر به تشخیص موشک های احتمالی پرتاب شده به سمت خاک این کشور از فاصله ۶۰۰۰ کیلومتری است، کرد. اما این تنها بخش امکانات نظامی این منطقه بندری نیست. گفته می شود بین سالهای ۱۹۶۷-۱۹۶۴ حدود ۳۰ فروند جنگنده سوخو ۲۷، در پایگاه نظامی «چاکالووسک» واقع در کالینگراد حضور داشته اند. اما تجهیز کالینگراد همواره تا به امروز نیز ادامه دارد. تنها در سال ۱۹۹۹، منطقه دفاعی کالینگراد میزبان ۸۵۰ تانک، ۵۵۰ موشک انداز چند منظوره، ۳۵۰ توپخانه، ۹۹ کشتی در انواع مختلف شامل ۶ زیر دریایی و ۲۵۰۰۰ نیروی نظامی به همراه ۱۸۰ فروند هواپیمای لجستیک و جنگنده از سوی روسیه شد.
در سال ۲۰۰۸، با افزایش تهدید های ناتو علیه روسیه، تقویت تجهیزات نظامی کالینگراد بار دیگر افزایش یافت و همچنین سامانه دفاعی S-۳۰۰ نیز در این منطقه نصب شد. با این حساب کالینگراد یکی از نظامی ترین مناطق روسیه و البته حوزه بالتیک به حساب می آید. روسیه از طریق این منطقه بندری به راحتی می تواند به خاک دو کشور لتونی و لهستان دست پیدا کند.
به نظر می رسد سامانه های دفاعی مستقر این کشور در کالینگراد همچون S-۳۰۰ نیز برای خنثی کردن شلیک های سپر دفاع موشکی آمریکا در لهستان کافی باشد. از آنجا که دو کشور لهستان و لتونی، به جز بخش کالینگراد، با بلاروس به عنوان متحد مهم روسیه نیز مرز خاکی مشترک دارند، پس روسیه از دو طرف می تواند حملات زمینی خود را به داخل این کشورها ترتیب دهد. در ادامه بیشتر در مورد اهمیت بلاروس بحث خواهیم کرد. اما نکته جالب توجه این است که روسیه با استفاده از قوانین مربوط به آبراه های بین المللی می تواند بدون مزاحمت کشورهای همسایه و البته نسبتا متخاصم به کالینگراد دسترسی داشته و انواع تسلیحات سبک، سنگین و نیروی نظامی انسانی خود را از این طریق به کالینگراد برساند.
بلاروس
همانطور که می دانیم بلاروس از معدود متحدین روسیه به حساب می آید که از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تا کنون نیز اتحاد خود با این کشور را حفظ کرده است. همسایگی بلاروس با روسیه نکته ای مثبت در تامین امنیت مرزهای خاکی روسیه به حساب می آید. از سوی دیگر، همسایگی بلاروس به عنوان متحد روسیه با کشورهای لهستان، لتونی و لیتوانی، می تواند مقابل ناتو عامل موازنه باشد. اما چگونه؟
روسیه، در بلاروس دارای سه پایگاه حساس و استراتژیک است که بیشتر شبیه یک چتر دفاعی در برابر حملات احتمالی ناتو عمل می کنند. پایگاه راداری «هانتساویچی» که تقریبا در مرکز بلاروس واقع شده از سال ۱۹۹۵، در اختیار نیروهای دفاعی هوا فضای روسیه قرار دارد. این رادار از نوع «ولگا» بوده و قادر به تشخیص موشک های شلیک شده از فاصله ۲۰۰۰ کیلومتری است. مشابه این رادار نیز در سواستوپل واقع در شبه جزیره کریمه نصب شده است.
از دیگر امکانات نظامی روسیه در خاک بلاروس می توان به مرکز مخابراتی پایگاه چهل و سوم ناوگان دریایی روسیه در «ویلیکا» اشاره کرد. این پایگاه در سال ۲۰۰۰ و در پی آغاز فصلی نو در تنش های فی ما بین روسیه و ناتو به اجاره روسیه درآمد و تا کنون نیز به کار خود ادامه می دهد. اما پایگاه نظامی هوایی «باراندوویچی» در شمال غرب بلاروس شاید مهمترین پایگاه نظامی روسیه در این کشور باشد. این پایگاه تحت فرماندهی ناوگان هوایی شصت و یکم نیروی هوایی روسیه قرار داشته و مسئول حفاظت دفاع هوایی در مقابل حملات احتمالی غرب به آسمان روسیه و البته بلاروس است. روسیه در مجموع ۱۵۰۰ نیروی نظامی در خاک بلاروس دارد که همگی در پایگاه های نظامی نامبرده این کشور در بلاروس مستقر هستند.
نتیجه گیری
به رغم تشدید تهدیدهای غیر مستقیم و البته گسترده ناتو که در قالب بیانیه، پیام، هشدار و مانورهای نظامی در نزدیکی مرزهای شرقی روسیه انجام می شود، به نظر می رسد روسیه به دلیل برخورداری از پایگاه های نظامی مناسب و شرایط منحصر به فرد ژئوپولیتیکی خود، توان رویارویی با ناتو را داشته باشد. راه آبی نفوذ ناتو در بالتیک به روسیه کاملا تحت محاصره و پوشش کامل نیروهای روسی قرار دارند.
همانطور که می دانیم تنها دو کشور متحد و دوست ناتو یعنی استونی و فنلاند از راه آب بالتیک به روسیه دسترسی دارند که البته نباید این نکته را فراموش کرد که فنلاند تنها در برخی موارد مانند انجام مانور یا تمرین های نظامی با ناتو همکاری می کند و عضو این سازمان نیست. پس ناتو به هیچ وجه نمی تواند در صورت وقوع درگیری احتمالی با روسیه روی کمک قطعی فنلاند حساب باز کند.
از سوی دیگر باید به این نکته توجه داشت که هنگام سخن گفتن از ارتش روسیه، در حقیقت روی بحثمان با نیروهای نظامی یک کشور مستقل و یکپارچه است. اما نمی توان چنین ادعایی را در مورد ناتو نیز داشت. ناتو متشکل از ۲۸ کشور مختلف با سیاست های مختلف است که بروز اختلاف در جبهه این کشورها امری کاملا بدیهی است. از این دست می توان به اختلافات آلمان با ناتو بر سر مانورهای انجام شده اخیر در مرز روسیه و یا حمایت های ضمنی اخیر فرانسه از روسیه در مقبال تحریم های اعمال شده از سوی اتحادیه اروپا بر علیه روس ها اشاره کرد. طبیعی است که در صورت ناهمگونی سیاست های جنگ طلبانه ناتو به سرکردگی آمریکا با سیاست خارجی و منافع ملی هر یک از اعضای این سازمان منجر به عدم قبول ادامه همکاری این کشورها با جبهه ناتو خواهد شد.
از سوی دیگر، دست کم قدرت های اروپایی یعنی آلمان، فرانسه و بریتانیا از تک قطبی شدن جهان و کار کردن زیر چتر آمریکا به عنوان تنها ابر قدرت نظام بین الملل دل خوشی ندارند. تنها همگونی نسبی در سیاست خارجی و وجود تهدید مشترک بسیاری از این کشورها را در کنار آمریکا قرا داده است. به عنوان مثال می توان به سخنان چند ماه پیش «فرانسوا اولاند»، رئیس جمهوری فرانسه در مورد مناقشه لیبی اشاره کرد که گفته بود اروپا باید به صورت مستقل تصمیم بگیرد نه اینکه منتظر سیاست های ابلاغی از سوی آمریکا بنشیند. بنابراین هیچ ضمانتی وجود ندارد که در صورت اتخاذ تصمیم آمریکا مبنی بر آغاز جنگ با روسیه، اروپایی های عضو ناتو نیز وارد این جنگ شده و پشت ایالات متحده را خالی نکنند.