به گزارش خبرگزاري مهر ، روز 14 شهريور (5 سپتامبر) واشنگتن طرح جديدي را براي مبارزه با تروريسم در 23 صفحه توسط رئيس جمهور آمريكا ارائه داد كه در آن از ايران و سوريه به عنوان دولتهاي تهديد كننده امنيت ملي آمريكا ياد شده و خشم مسلمانان از سياستهاي جنگ طلبانه آمريكا در منطقه خاورميانه به ويژه در عراق و افغانستان و انزجار عمومي از جنگ افروزي رژيم صهيونيستي در لبنان و مناطق فلسطيني را كم اهميت جلوه مي دهد.
دراين طرح بنيادين دولت آمريكا، ايران را بزرگترين حامي تروريسم بين المللي خوانده و آنرا نگراني جامعه جهاني توصيف كرده است. دولت آمريكا در گزارش "استراتژي ملي مبارزه با تروريسم"، دو موضوع تروريسم وسلاح هاي كشتار جمعي ايران را نگران كننده ترين تهديد براي ايالات متحده برشمرده است. آمريكا مشخصا مدعي شده است كه دو نهاد عمليات هاي تروريستي ايران را برنامه ريزي مي كنند. دراين گزارش سوريه نيز يكي ازحاميان اصلي تروريسم دردنيا معرفي شده است.
اين طرح در حالي مطرح گرديد كه افكارعمومي آمريكا بر اساس نظرسنجي كه توسط گروه ارتباطات مارتيلا و به سفارش مؤسسه امنيت و صلح در ژانويه 2005 و با حضور 1600 شهروند آمريكايي، طراحي و اجرا شده است با رد استراتژي پيشگيرانه واشنگتن، به طور قابل توجهي بر سياست چند جانبه گرايي و همكاري با ساير كشورها اصرار مي ورزند، حتي اگر اين پافشاري به بهاي چشم پوشي كوتاه مدت از منافع ملي ايالات متحده باشد .
ديدگاه مذكور درحالي مطرح شده كه بسياري از مردم آمريكا معتقدند، پس از به قدرت رسيدن جورج بوش، جايگاه بين المللي آمريكا به شدت تضعيف شده است و اعتبار اين كشور در پي ناكامي در كشف تسليحات كشتار جمعي درعراق در سطح بين المللي با بحران جدي روبرو شده است .همچنين اكثريت مردم آمريكا بر اين باورند كه تضاد تمدنها ميان ايالات متحده و اسلام ، امري محتوم نمي باشد و منازعات نظامي آمريكا و كشورهاي اسلامي در آينده قابل پيشگيري است و مسلمانان در آمريكا و سراسر جهان، از شبكه تروريستي القاعده و اقدامات تروريستي حمايت نمي كنند .
درحالي كه افكار عمومي آمريكا بر نظرات اين چنيني تاكيد مي ورزند تدوين استراتژي با محوريت سوژه مهمي چون تروريسم كه كاخ سفيد ساليانه براي برپاداشتن اين موضوع درافكار عمومي ازهيچ ترفندي فرو گذار نكرده ، محل سوال است . پاسخ اين مسئله را درمي توان تاحدود زيادي درگرفتاريهاي آمريكا در پيشبرد اهدافش در عراق و يا لبنان جستجو كرد .
با طولاني تر شدن جنگ درعراق نه تنها دمكراسي مورد نظر آمريكا در اين كشور مستقر نشد، بلكه صدوردمكراسي و پروژه خاورميانه بزرگ در كليت آن زيرسوال رفته است ودربسياري موارد نيز پروژه دموكراتيزسيون خاورميانه به اهداف ازپيش تعيين شده خود نائل نشده است. آمريكايي ها كه به دنبال توجيه عملكرد خود درعراق و اشتباهات استراتژيك خود هستند، به دنبال مقصري براي اين وضعيت مي گردند تا افكار عمومي جامعه خود را كه در طي ساليان اخير به سبب طولاني شدن جنگ و كشته شدن سربازان بسيار وتلفات فراوان به شدت جريحه دار شده است و سبب كاهش محبوبيت بوش رئيس جمهورشده است بهبود بخشند .
در چنين حالتي همچنانكه پس ازحادثه 11سپتامبر نيز نومحافظه كاران عمل كردند، اينك سران كاخ سفيد درآستانه شروع مراحل مقدماتي انتخابات آينده در اين كشورمي كوشند با امنيتي جلوه دادن فضاي بين المللي بار ديگر به حربه تروريسم توسل جسته و با ايجاد دشمنان نمادين همچنان سعي دارند به سياست هژمون محوري خود ادامه دهند .
با اين اوصاف نمي توان از استراتژي جديد به عنوان موفقيتي در جنگ عليه تروريسم ياد كرد.همانطور كه استراتژيهاي گذشته همانند "نظم نوين جهاني" و "استراتژي امنيت ملي ايالات متحده امريكا" در سال 2002 ناموفق بودند ، اين استراتژي نيز بسان گذشته به دليل ناديده گرفتن واقعيتها ره به جايي نخواهد برد .
اين ناكامي بيشتر بدان علت است كه آمريكا خود را درگير مبارزات برتري طلبانه يعني تفوق تفكر نئوليبراليسم نموده است و با زير پا نهادن ارزشهاي سايرملل، تنها فرهنگ و اقتدار آمريكايي را يگانه حاكم جهان مي داند.نفس اين رويكرد خود به خود تنش زا است زيرا هيچ ملتي حاضر نيست خود را در مقام تحقير در مقابل ملل ديگر قرار دهد .
نكته ديگر اينكه سياستمداران آمريكا با كتمان مسئله مقاومت و اختلاط آن با تروريسم سعي در سرپوش گذاشتن به واقعيتهاي موجود در بين ملت هاي مختلف را دارند . اگر چه اين امر ممكن است پيش افكار عمومي داخلي كارساز باشد، ولي براي كانونهاي مقاومت كه در بطن معادلات وتحولات مناطق گوناگون جهان قرار دارند امري بديهي و قابل پذيرش نيست و نتيجه چنين رويكردي مبارزه با سياستهاي آمريكا و شكست استراتژيهاي واشنگتن را رقم خواهد زد .