گرگان- معاون وزیر راه و شهرسازی گفت: سیاست «باز آفرینی شهری» دنبال ارتقای کیفیت زندگی جامعه با مشارکت شهروندان است ولی تا مسئولان به این هدف باور نداشته باشند اجرای آن دشوار است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- محمد چراغعلی: با توسعه شهرنشینی در کشور و افزایش مهاجرت به شهرها که البته عوامل گسترده‌ای همچون خشکسالی و بیکاری در آن تأثیرگذار بوده، شاهد رونق حاشیه‌نشینی و افزایش سکونتگاه‌های غیر رسمی در شهرها بوده‌ایم. مسئله‌ای که در پس خود آسیب‌های اجتماعی را تشدید کرده و کار را به جایی رسانده که بسیاری معتقدند شهرهای ما به دلایل متعدد، دیگر محل امن و راحتی برای زندگی نیستند.

جستجو برای حل این چالش‌ها، کارشناسان را بر آن داشت تا ضمن برنامه‌ریزی برای کاهش آسیب‌های اجتماعی و تبدیل شهرها به محلی برای زندگی، هویت از دست‌رفته جامعه امروز، که تحت تأثیر عوامل مختلفی همچون زندگی‌های غربی قرار گرفته، را دوباره زنده کنند و بتوانند شهرها را محل مناسبی برای یک زندگی با الگوبرداری از سبک زندگی بومی منطقه بسازد. شهرهایی که پاسخگوی نیازهای امروزی جوامع هم باشد.

در همین رابطه، کارشناسان و متخصصین حرفه و نظر در حوزه شهری، رویکرد «بازآفرینی شهری» را با الگوگیری از روش‌های اخیر مرمت شهری در دنیا، مبنا قرار داده، ساختارهای مورد نیاز برای اجرای آن را در کشور پایه‌ریزی کرده و در حال انجام آن هستند.

به همین دلیل، ستادی تحت عنوان ستاد بازآفرینی شهری در استان گلستان همانند سایرهای استان‌های کشور ایجاد شده است. با این حال به نظر می رسد علی‌رغم تشکیل این ستاد و اجرای فعالیت‌ها، هنوز مفهوم بازآفرینی شهری به درستی در بین نهادهای متولی تبیین نشده است.

برای اطلاع از جزئیات بیشتر به سراغ محمدسعید ایزدی، معاون وزیر راه و شهرسازی و مدیر عامل شرکت عمران و بهسازی شهری ایران رفتیم تا با او گفتگویی در این رابطه داشته باشیم.

* بازآفرینی شهری از کجا شکل گرفت؟

سیاست بازآفرینی شهری معادل با عبارت Urban Regeneration است. این سیاست جدید نیست و از دهه ۸۰ بخصوص در انگلستان و سایر کشورهای اروپای شرقی به کار گرفته شده؛ بر اساس این سیاست، کشورها سعی داشته‌اند تا بحث‌های نوسازی شهری را تحت مفهوم «بازآفرینی شهری» پیش ببرند.

بارمعنایی Regeneration و تفاوت آن با معنای نوسازی این بود که به جای نگاه صرف کالبدی یا صرف اقتصادی که در دهه ۸۰ رواج یافته بود، سیاستی مطرح شد که توانایی نگاه توأمان به موضوعات شهری، از زوایای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، محیط زیستی و کالبدی را داشته باشد و این یعنی یک سیاست جامع‌تر نسبت به دوره‌های پیشین.

از اوایل رایج‌شدن این سیاست، بهانه‌های مختلفی مطرح شد تا بازآفرینی تکامل بیشتری پیدا کند. امروزه بازآفرینی شهری با تلقی یک نگاه یکپارچه از بازآفرینی مطرح می‌شود که همه وجوه بازآفرینی را با نگاهی جامع، دربرمی‌گیرد.

* آیا در برنامه‌های پیشین نوسازی ایران هم، بازآفرینی با تعریف جدید اشاره شده، وجود داشت؟

رویکرد جدید، با برنامه‌های پیشین متفاوت است و ما در حال حاضر از ارزیابی نتایج برنامه‌های نوسازی شهری به جمع‌بندی رسیده‌ایم که این راه را دنبال کنیم.

اگر به ۲۰ سال گذشته برگردیم متوجه می‌شویم برنامه‌های نوسازی، کالبدمحور بوده و در آن‌ها عمدتاً به پیرایش کالبدی توجه می‌شده‌است؛ به طور مثال بیشتر شامل بهسازی و نوسازی جداول و آسفالت خیابان‌ها بوده‌اند. در دوره‌های بعدتر، این طرح‌ها به سمت پروژه‌های اقتصادی پیش رفت. هشت سال گذشته برنامه‌های نوسازی ما پروژه‌محور شدند و آن هم پروژه‌های اقتصادی چون «طرح آفتاب» که طی آن، در عمل پاساژسازی به اسم نوسازی انجام شد. این‌ها اکثراً پروژه‌هایی بودند که توسط بخش خصوصی یا دولت سرمایه‌گذاری عظیمی بر آن صورت می‌گرفت و به واسطه اجرای آن‌ها، مردم ساکن، از منطقه بیرون رانده می‌شدند.

* آیا امکان دارد بازآفرینی هم به مسیر طرح‌های قبلی برگردد؟

امروز بازآفرینی دیگر این تلقی را ندارد. ما مخالف با سودآوری و پروژه‌های سودآور نیستیم ولی هرکدام جایگاه و مقام خاص خود را دارند. امروز معتقدیم محور برنامه‌های نوسازی باید بر مبنای مشارکت تمامی ذی‌نفعان باشد.

* تفاوت بازآفرینی با طرح‌های قبلی چیست؟

تفاوت اول بازآفرینی این است که اولاً فاقد نگاه صرف کالبدی است و همه‌جانبه می‌نگرد. تفاوت دوم این که به کیفیت‌هایی چون هویت، امنیت و ایمنی که لازمه ارتقای شهر است و در برنامه‌های سال‌های پیشین به آن‌ها بی‌توجهی شده، توجه دارد. متأسفانه طی سال‌های گذشته در برنامه‌های توسعه و نوسازی ما، امنیت جایی نداشت. تفاوت سوم هم در مشارکت مردمی است. محور برنامه‌های بازآفرینی باید بر مبنای خواست مردم و نیازهای مردم باشد. به خاطر همین برنامه‌ریزی آن، از پایین به بالا است نه از بالا به پایین. برنامه‌های اقتدارگرایی که از بالا به پایین برای مردم تعیین‌تکلیف می‌کنند و مردم را از محل زندگی خود بیرون می‌کنند، کنار گذاشته می‌شود. در این رویکرد، با مردم و برای مردم، برنامه‌ریزی می‌شود.

* چگونه می‌خواهید نظر مردم هر منطقه را در برنامه‌ریزی‌ها موردتوجه قرار دهید؟

در رویکرد جدید، دفاتر خدماتی در بین مردم مستقر شده و مفهوم «تسهیلگر» معنا پیدا می‌کند و به موجب آن، برنامه‌ریزی متفاوتی انجام می‌گیرد. تسهیلگر یک نهاد است که برای تحقق سیاست مشارکت با مردم، اقداماتی را انجام می‌دهد. بدین‌ترتیب که در مکانی مستقر شده و تلاش می‌کند با مردم وارد مذاکره شود تا متوجه شود که چه نیازی دارند. سپس آن نیاز را امکان‌سنجی و اولویت‌سنجی کرده و با همکاری سایر دستگاه‌ها، راهکارهایی را در راستای برطرف کردن نیازها، اجرایی می‌کند.

* آیا دستگاه‌های موجود توانایی این کار را ندارند که می‌خواهید با نهادی جدید به سراغ مردم بروید؟

مشکل اینجاست که مردم به ما اعتماد ندارند. مردم به نهادی که بتواند از خودشان باشد و با آن‌ها گفتگو کند اعتماد دارند. قصد ما این است که این نهاد برای محله، برنامه توسعه تهیه کند.

طی این سال‌ها تجربیاتی را برای ایجاد این تشکل‌ها پشت سر گذاشته‌ایم. اولین تجربه اجرایی، با بانک جهانی و در خصوص حاشیه‌نشینی بود. بعد از آن، تجربه همکاری سازمان نوسازی شهر تهران پیش آمد که طی آن، مهندسین مشاور تهیه‌کننده طرح برای هر محله را به نهاد تسهیلگر تبدیل کردند اما بعد به این نتیجه رسیدند که تسهیلگر با مشاور تفاوت‌هایی دارد که باید موردتوجه قرار گیرد؛ تسهیلگر به حوزه اجتماعی  و مشارکت ذی‌نفعان توجه بیشتری دارد.

* آیا به مدل اجرایی از نهاد تسهیلگر رسیده‌اید؟

در حال حاضر تسهیلگری به عنوان یک مدل جامع، در چند شهر در حال اجرا است. به‌عنوان مثال در شهر بیرجند به شکل واقعی اجرا می‌شود؛ گروه‌هایی با تخصص علوم اجتماعی با مردم وارد مذاکره و گفتگو می‌شوند و به مردم اطلاعات و آموزش می‌دهند و این فرایند به معنای تسهیلگری است نه طراحی. از این‌روست که شرح خدمات این مفهوم، تدوین شده و در شهرهایی که شهرداری آمادگی داشته باشد، می‌توانیم نهاد تسهیلگر را مستقر کنیم.

نهاد دیگری که در حال راه‌اندازی آن هستیم، نهاد توسعه‌گر است. این نهاد نماینده بخش خصوصی است که تأمین‌کننده منابع مالی، طرح و برنامه است و به اجرای طرح‌ها می‌پردازد. در حقیقت یک نهاد خصوصی است که امور اجرایی پروژه های بهسازی نوسازی را بر عهده دارد.

* آیا تفاوت بازآفرینی به همین چهار نکته ختم می شود؟

خیر. نکته چهارم به مکان اجرایی پروژه‌ها برمی‌گردد. به‌عنوان مثال در بسیاری از شهرها و همچنین گرگان، محله‌ها و محدوده‌های هدف بازآفرینی، در سه بخش بافت تاریخی، بافت فرسوده وسکونتگاه غیر رسمی تعریف‌شده‌اند.

* آیا طرح‌های باز آفرینی به همین محل‌ها محدود می‌شوند؟

خیر. طرح‌های بازآفرینی، تمامی عرصه‌های شهر که نیازمند ارتقای کیفیت باشند را شامل می‌شود. تمامی رودخانه‌ها و بستر آن‌ها که از شهر عبور می‌کنند، قابلیت بازآفرینی دارند. حتی ایستگاه‌های راه‌آهن هم می‌توانند مشمول طرح‌های بازآفرینی شوند.

شهرداری باید در عرصه بازآفرینی ورود پیدا کند و مهم‌تر از همه اینکه باید به نتایج اجرای پروژه‌های بازآفرینی، باور داشته باشداراضی رهاشده شهری یا اراضی با کاربری‌های خاص مانند پادگان، زندان، مراکز صنعتی واقع در محدوده‌های مرکزی و میانی شهرها همگی قابلیت بازآفرینی شهری دارند. شهرداری باید در این عرصه ورود پیدا کند و مهم‌تر از همه اینکه باید به نتایج اجرای پروژه‌های بازآفرینی، باور داشته باشد. شهرداری تهران، کشتارگاه را به فرهنگسرای بهمن تبدیل کرد. کارخانه جوراب‌بافی را به موزه حیات وحش، پادگان ایرانشهر به خانه هنرمندان و زندان قصر هم به باغ‌موزه قصر تبدیل شده است.

اگر بخواهیم، می‌توان تمام اراضی ناهمگون را تغییر کاربری و رونق داد و در گرگان هم شمار زیادی از این نوع اراضی، وجود دارد. این موارد را هم در برنامه‌های بازآفرینی دنبال می‌کنیم.

*لطفا درباره منابع مالی که مدنظر دارید بیشتر توضیح دهید.

اعتقاد داریم باید یک نظام برنامه‌ریزی اهرمی ایجاد کرد. زیرا نه تنها شرایط اقتصادی کشور ایجاب می‌کند بلکه این نظام یک روش کارآمد در دنیا است. این نظام معتقد است که شما باید منابع لازم برای اجرای پروژه‌ها را از طریق مشارکت بین گروه‌های مختلف تأمین کنید و تمام منابع مالی یک پروژه از طریق یک نهاد یا یک منبع مالی صرف تأمین نشود. به خاطر همین  منابع متفاوتی را در نظر گرفته‌ایم.

نخستین منبع، ردیف منابع دولتی است که از محل اعتبارات عمرانی تأمین می‌شود. تلاش ما در دو سال گذشته، به اینجا رسید که از تخصیص صرف ۳۶ میلیارد توسط دولت، امروز نزدیک به هزار میلیارد در کل کشور منبع اعتباری در ردیف‌های بودجه‌ای مشخص داریم. یک ردیف بودجه، مربوط به ساماندهی حاشیه‌های شهرهای ایران با پروژه‌های مشخص و شامل ۱۸۰ میلیارد تومان است. به طور مثال مشهد ۹۰ میلیارد تومان ردیف مستقل دارد ولی گلستان ردیف مستقل ندارد.

سر فصل دیگر، منابع بخش خصوصی است که توسط نهاد توسعه‌گر تأمین می‌شود.

منبع سوم هم منابع بانکی و چهارم، منابع خیرین و نیکوکاران است. معتقدیم حضور خیرین در این دست کارها بسیار مؤثر خواهد بود. منبع پنجم هم منابع خرد مردمی است که می‌تواند در قالب صندوق‌ها جمع‌آوری شود. فاینانس خارجی، منابع سایر دستگاه‌های دولتی و منابع شهرداری‌ها هم از محل‌های دیگری هستند که می‌توان از طریق آن‌ها پروژه‌های بازآفرینی را پیش برد.

* تخصیص اعتبار به هر استان چگونه است؟

برنامه‌ریزی اینگونه است که توسط ستاد بازآفرینی استان، محله هدف انتخاب شده و تعیین می‌گردد در محله هدف چه کارهایی باید انجام داد. بعد تعیین می‌کنندکارها توسط چه کسی انجام شود. از میان منابع مالی برشمرده، هر یک، سهم خود را تعیین می‌کنند و برنامه‌ریزی پروژه‌ها انجام می‌شود. به طور مثال برای گرگان از محل اعتبارات ۱۸۰ میلیارد تومانی، مبلغی را برای حاشیه‌نشینی و محلات هدف اختصاص می‌دهیم.

از منابع داخلی که از سرمایه‌گذاری‌های قبل به دست آمده است هم، منابعی برای اجرای پروژه‌ها در نظر گرفته می‌شود. تسهیلات و منابع بانکی را هم در نظر گرفته‌ایم و تلاش داریم بخش خصوصی را در این عرصه مشارکت دهیم. به عنوان مثال پروژه پاسرو گرگان توسط بخش خصوصی تأمین اعتبار شده و در حال انجام است.

* ارتباط بازآفرینی شهری با اندیشه ایرانشهری که به تازگی مطرح شده چیست؟

در مواجه با مشکلات شهرها نیازمند چارچوب فکری هستیم. باید سیاستی را اتخاذ کرد که هم برخوردار از مؤلفه‌های منطبق با پیشینه تاریخی معماری و شهرسازی ایران‌زمین باشد و هم بتوان آن را با امکانات و شرایط زندگی امروزین وفق داد. «ایرانشهر» به‌عنوان نام این سیاست، برگزیده شده است.

زمانی که فردوسی، شاهنامه را آماده می کرد، چالش‌های متعددی میان ایرانی یا اسلامی‌بودن وجود داشت ولی فردوسی با استفاده از رویکرد ایرانشهری سعی در رفع این چالش کرد. به نظر می‌رسد این روش قابل تکرار است و در زمانه‌ای که در چالش بین قدیم و جدید، و سنتی و مدرن هستیم، می‌تواند راه‌گشا باشد.

هدف غایی اندیشه ایرانشهری، ارتقای کیفیت است و اینجاست که با بازآفرینی نقطه مشترک پیدا می‌کند. در واقع ایرانشهر، یک مفهوم فکری است که می‌تواند در قالب برنامه‌های مختلف، اجرایی شود و یکی از برنامه‌های اجرایی آن، بازآفرینی است. به عبارت دیگر بازآفرینی یک سیاست اجرایی، زیر مجموعه اندیشه ایرانشهری است.

وقتی می‌گوییم گرگان نمونه بی‌بدیل اندیشه ایرانشهری است یعنی می‌توان خصوصیات این شهر را بازخوانی کرد، شهر کهن و مؤلفه‌های آن را باززنده‌سازی کرد و آن را به الگویی برای توسعه آینده گرگان امروز تبدیل کرد. تلاش ما در وهله اول این است که این شهر بتواند الگویی برای آینده باشد.

*با توجه به توضیحاتی که ذکر کردید آیا می‌توان دستگاه‌های مختلف به‌خصوص شهرداری که نگاه صرفاً اقتصادی به شهرسازی دارد را در برنامه‌های بازآفرینی همراه کرد؟

بعد از گذشت دو سال، این سئوال را عمیقاً می‌فهمم. روزهای اول تصور بر این بود که ما دستگاه حاکمیتی هستیم و به راحتی می‌توانیم تصمیمات را اجرایی کنیم؛ اما امروزه می‌بینیم اگر بخواهیم با ساختار موجود تفاوت داشته باشیم الزاماً باید در تمام سطوح تغییر ایجاد کنیم تا سیاستی بتواند موفق شود.

مدیر شهری اگر بازآفرینی را نفهمد، همان کار قبلی خود را با نام بازآفرینی انجام می‌دهد؛ مهندسان مشاور هم همچنین. لازم است تا دانشگاهیان، بخش اجرایی و بخش فنی، همگی خود را با این جریان فکری منطبق کنند.

طرح بازآفرینی یعنی با مردم در محل بنشینید و با آن‌ها مصاحبه و گفتگو کنید و این فارغ از تهیه گزارش‌های مفصل و بی‌بهره است. کارشناسان مختلف اقتصادی و اجتماعی باید وارد کار شوند تا بتوان یک برنامه اجرایی تدوین کرد.

*برای تبیین مهفوم بازآفرینی در جامعه و همچنین بین مدیران چه اقداماتی انجام شده‌است؟

ما سعی کردیم مدت زیادی گفتمان‌سازی کنیم. نشست‌های مختلف برگزار کردیم و طرح اندیشه کردیم؛ ولی متأسفانه جامعه آماده پذیرش چنین تفکری نیست. حتی دوستان ما در سایر وزارتخانه‌ها هم همراه نیستند.طرح‌های تفصیلی و جامع هم دیگر پاسخگوی مسائل کنونی نیستند.

با این حال بخشی از تجربیات ما در شهرهای مختلف مانند رشت، نسبت به موفقیت این طرح ما را خوش‌بین کرد. در سبزوار و نائین هم تجربیات مشترکی داشتیم. تغییرات به زمان نیاز دارد و دفعی نیست. باید در طول زمان شرایط اجرایی فراهم شود. باید سیاست بازآفرینی شهری را به حقی برای شهروندان تبدیل کرد و از شهروندان خواست تا به حقوق خود آگاه شوند و آن را مطالبه کنند.

کیفیت زندگی یکی از حقوق و مطالبه‌ای است که مردم باید نسبت به آن آگاه شوند. مردم به شدت درگیر شده‌اند. نمی‌توانند نفس بکشند ولی سئوالی هم نمی‌کنند. حتی کسی نمی‌پرسد چرا تاریخ من در حال تخریب است.