یثربی در برنامه گستره شریعت گفت: در عرفان عقل جایگاهی ندارد و انسان با ریاضت رشد می‌کند. یزدان‌پناه هم در مقابل گفت: در عرفان عقل منور تبیین عقلی از حقیقت ارائه می‌دهد.

به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه گستره شریعت با موضوع عرفانهای نوظهور با حضور سید یحیی یثربی، مفسر قرآن و استاد فلسفه و عرفان اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین یدالله یزدان، پناه استاد فلسفه و عرفان اسلامی و آیت الله حسن رمضانی استاد عرفان اسلامی و با اجرای قاسم پورحسن دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

یزدان پناه در ابتدای برنامه درباره سرشت عرفان گفت: عرفان نوعی دغدغه وصول الی الله و معرفت بالله و معامله با خدا دارد. دغدغه وصول الی الله یعنی چگونه طی طریق شود که تقرب به خدا را منجر شود که در ادبیات عرفا به بقای بعد از فنا یاد می شود. در این عنصر باید همه مراحل سلوک و طریقت را مطرح و طی طریق کرد و از وضعیت عادی به سمت وضعیت الهی سفر کرد. این سفر به سوی سیر و سلوک الی الله به طریقت یاد می شود.

وی گفت: اساسا در فضای عرفانی دغدغه طریقت وجود دارد. هر انسانی با دغدغه تقرب باید سیری رابرای خود رقم بزند که بتواند از این ساحت به ساحت الهی سفر کند. طی طریقت دارای شرایطی است از جمله نگاه به همه دستورات شرعی و نه شریعت در سطح احکام، بلکه شریعت در سطح طریقت هم مطرح است. این محصول در زبان علمی به عرفان عملی تبدیل می شود.

وی افزود: عنصر دوم معرفت بالله است و در پی طریقتی صورت می گیرد که به حقیقت منجر می شود. به این معنا که به تدریج با ساحت ربوبی آشنا می شود و به حقایقی می رسد. این محصول در زبان علمی به عرفان نظری تبدیل می شود. این ساحت دغدغه معرفت دارد.

یزدان پناه اضافه کرد: در عنصر سوم معامله با خدا مطرح است. این معامله در طریقت و حقیقت هم مطرح است و بعد از آن هم ادامه پیدا می کند. کل صحنه زندگی باید به صورت معامله با خدا دربیاید. این سه عنصر عناصر اصلی عرفان با دغدغه های آن محسوب می شوند.

در ادامه یحیی یثربی در تعریف عرفان گفت: در عرفان  فرض بر این است که جهان دارای ظاهر و باطن و مجاز و حقیقت و عالم کثرت و عالم وحدت است. این اولین مساله ای است که باید بدون استدلال در عرفان پذیرفت زیرا نمی توان آن را نشان داد یا استدلال کرد.

وی افزود: دوم اینکه انسان می تواند از ظاهر به باطن و از مجاز به حقیقت برود. سومین مساله این است که راه وصول استدلال و بحث نیست بلکه ریاضت و تهذیب نفس و تسویه باطن است و هدف اتحاد و فناست. با حقیقت پرده از میان برداشته می شود و فانی می گردد. تصور در فلسفه مانند علوم دیگر اینگونه است که از چیزی صورتی به ذهنمان می آید. ولی در عرفان این گونه نیست که از حقیقت تصوری در ذهن داشته باشیم و آن حقیقت در هیچ کجا نمی گنجد و بی نام است. یعنی مساله گزاره ای و تصوری و تصدیقی نیست بلکه مساله سلوکی است.

یثربی بیان کرد: عقل به دنبال فهم و تصور و تصدیق روابط و حقایق اشیا است اما عرفان اینگونه نیست و می گوید عقل به جای خود اما انسان با ریاضت رشد می کند و به انسان کاملی تبدیل می شود.  

وی با بیان اینکه عرفان از گذشته در یونان و هند وجود داشته است، گفت: این مکتب در هر دینی که وارد شده به رنگ آن دین درآمده است. عرفان در مسیحیت رنگ مسیحیت و در اسلام رنگ اسلامی دارد و تطبیق داده شده است.

یثربی گفت: در ریاضت عرفای اسلام اولین شرط رعایت شریعت بوده است. کسی که واجبات و محرمات را ناقص عمل کند و مدعی شود با سلوک غیر از اینها به جایی می رسد به جایی نخواهید رسید.

رمضانی هم در ادامه در تعریف عرفان گفت: عرفان در لغت بر خلاف علم به معنای شناخت عمیق و دقیق با تمام جزییات و ظرائف است. علم مطلق دانایی است. انسان اگر چیزی را مفصل و مجمل یا جزیی و کلی بداند همه علم نامیده می شود. عرفان از علم فاصله می گیرد و دقیق و شفاف می شود و با تمام خصوصیات و ویژگی هایش خود را نشان می دهد با متعلقات آن که هر چه باشد.

وی بیان کرد: اگر شناخت عمیق و دقیق با تمام جزییات و خصوصیات و یژگی ها و اسماء و .. متعلق شناخت قرار بگیرد به معنای اصطلاحی عرفان می شود که از راه شهود قلبی بر اساس تهذیب و تزکیه به دست می آید.

یزدان پناه در پاسخ به این سوال که چرا جامعه ما عرفان زده است، گفت: در سنت اسلامی از ابوعلی سینا گرایش به عرفان دیده شده است، یعنی بزرگ ترین فیلسوف ما در عصر خودش تمایل به عرفان را نشان داده است. بوعلی سینا در نوشتن نمط 8 تا 10 اشارات می خواست در فضای عقلانیت حتی عرفان عملی را تا مرحله فنا تصویر کند. ما بعدها این حرکت را با قوام بیشتری در خواجه نصیرالدین طوسی و میرداماد و ملاصدرا می بینیم. بعد از ملاصدرا، شیخ اشراق روش اشراقی را که روش شهودی است در فلسفه هضم کرد. به تدریج وقتی نوبت به صدرا رسید، اندیشه وحدت شخصیه و توحید ناب توسط وی تثبیت شده است. در حرکت فلسفی تمام فیلسوفان بزرگ سنتی جمع بین عقل و دل و عرفان و فلسفه شده است.

وی بیان کرد: در جمعی که به لحاظ عقلانی طرحی در فضای فلسفی دارد هم عرفان عملی و طریقت، تبیین عقلانی دارد و هم فنا تبیین فلسفی پیدا می کند و هم محتوای حقیقت را ملاصدرا در فضای فلسفی تثبیت می کند. و می توان گفت ملاصدرا جزء عارفان است.

یزدان پناه تصریح کرد: در عرفان عملی عرفا عقلانیتی وجود دارد که عقل شهودی را در درونش دارد و آن عقل شهودی تبدیل به عقل منور می شود و عقل منوری که تبیین عقلی از حقیقتی که به آن دست یافته را ارائه می دهد.

وی افزود: از قرن پنجم به بعد نسلی بودند که در عین اینکه بر مسائل عقل جزیی با برخی فیلسوفان به دلیل برخی اندیشه های شان دعوا دارند اما به سمت و سوی دیگر می روند. قونوی و نسل مکتب ابن عربی تا قرن نهم کارهایی که انجام دادند در فضای عقلانی بوده است.

یثربی در پاسخ به این سوال که آیا  نسبت جدی میان عقل و عرفان می بینید؟ گفت: مساله سلوک مساله رشد است. رابطه جاذبه ای میان حق و خلق و خلق و حق است که با فرمول های عقلی قابل محاسبه نیست. قرآن که تکلیف آن آگاهی مردم است تاکید بر تعقل می کند. بر فرض من به فنا رسیدم و به مرحله بقای بعد از فنا رسیدم من چگونه می توانم آنجا را برای شما تجسم کنم؟

 یزدان پناه در ادامه سخنان یثربی گفت: یکی از مقامات، توبه است. آیا نمی توان هیچ توضیح و تبیینی درباره توبه داد؟ اگر در متن دینی توصیه هایی مانند توبه و توکل آمده به بیان در نمی آید؟

یثربی افزود: یکی از مشکلات ما این است که مسائل سلوکی رابا دستورات شرعی اشتباه می گیریم.

یزدان پناه گفت: منظور من دستور شرعی نبود بلکه مقامات عرفانی منظورم بود.

یثربی افزود: هنگام توبه قول می دهم کاری که قبلا می کردم دیگر بعد از این انجام ندهم. توبه در عرفان حالت است و آن حالت قابل توصیف نیست.

یزدان پناه گفت: گفته می شود هویت توبه، ندامت است. در متن دینی حقیقت توبه، پشیمانی است. آیا این حالت قابل تبیین نیست؟

یثربی گفت: این موضوع شرعی است. در توبه عرفانی تحول حسی در انسان ایجاد می شود نه اینکه تصمیم عقلی باشد. اما توکل در شریعت این است که کار را به خدا واگذار کنیم که مساله عقلی است. اما توکل سلوکی مرحله ای است که حال تغییر می کند. در توکل فرد احساس عطش و گرسنگی نمی کند. این توکل را به صورت استعاره ای در زبان شرع به کار می بریم.

یزدان پناه بیان کرد: نفس حال گفتن نوعی تبیین است.

یثربی افزود: زبان اشاره یعنی گفتن در عین نگفتن و نگفتن در عین گفتن. زبان اشاره را می توان به کار برد اما خود مساله را نمی توان بیان کرد. عقل در شرحش چو خر در گل بخفت/ شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت.

پورحسن گفت: این یک فهم است چرا فکر می کنید تمام فهم درباره بحث عشق و عقل باشد؟

یثربی گفت: من این فهم را نقل می کنم.

وی تصریح کرد: ارزش عبادات اسلام به دلیل عقلانی بودن است. اسلام دین عقلانی است و اصول و فروع آن عقلانی است و نباید آن را با عرفان مختلط کرد.

رمضانی در پاسخ به این سوال که آیا می توانیم قائل به این گسست باشیم و آن را شخصی کنیم گرچه ساحت های وجودی ما با عرفان در ارتباط است؟ گفت: باید مباحث تفکیک شوند. یک مساله این است که فضای تعقل و استدلال با مفاهیم و استنتاج کردن پیش رفته اند و با فضای شهور و ذوق تفاوت دارند که معتقدم آقایان یثربی و یزدان پناه منکر این بحث نیستند.

وی افزود: عقلانیت و استدلال و صغری و کبری چیدن ادبیات خاص خود را دارد. یقینا حالت را با گفتگو نمی توان منتقل کرد زیرا این حال مربوط به من است. ما در این فضا با آقای یثربی همراه هستیم. اما آیا آنچه که من شهود کردم را می توانم به نحوی به طرف مقابل تبیین و استدلال کنم؟ آقای یزدان پناه و اهل عرفان نظری معتقدند کشف و شهود مربوط به من است اما می توانم تبیین کنم و استدلال عقلی برای آن بیاورم.

رمضانی با اشاره به وجوب وجود در عرفان نظری ادامه داد: در فلسفه وجود را به دو قسمت وجود ممکن و وجود واجب تقسیم می کنند اما در عرفان نظری بحث وجود ممکن نیست بلکه وجود، واجب است که در تبیین و بیان آمده است.

وی در پاسخ به اینکه در جامعه عرفان و دین و عقل را معرفت گرایانه می بینیم یعنی آنچه را که در ساحت صرف وجودی من از منظر تنهای معنویت رخ می دهد در حالی که عرفان فردی و شخصی نیست اما چرا در جامعه این گونه فهمیده می شود؟ گفت: این فهم غلط است و دلیل آن عدم تبیین و بیان است. بیشتر مشکل ما معرفتی است که منجر به تقصیر عملی شده است.

یزدان پناه درباره این پرسش پورحسن که درس گفتارها و کتاب ها و میراث مان چه جاذبه های نگاه معنویتی دارد؟ آیا بدون شریعت هستیم و یا اینکه همچنان مشکل معرفتی درباره عرفان داریم که حقیقت عرفان با عقلانیت سازگار باشد یا خیر؟ گفت: برای پاسخ باید دسته بندی انجام شود. بعضی از افراد به دلیل تاثیرات از اندیشه و معرفت شناسی غربی بنیاد معرفت را کنار گذاشته اند و همه سنت معرفت زای عرفان ما را بی معنی می دانند. عده ای به همین دلیل کل این میراث برایشان بی معنی می شود.

وی افزود: بعضی از افراد به دنبال عرفان ساده و قابل قبول و بی زحمت و بدون شریعت هستند. البته ما بعضی از مباحث عرفان را ساده سازی نکرده ایم که این یک نقص محسوب می شود. اما بعضی از بیانات امام خمینی(ره) ساده سازی شده است و جوان به راحتی متوجه می شود و در زندگی به کار می آید.

یزدان پناه ادامه داد: گاهی عده ای به دلیل عنانیت و شهوت به سوی سنت معنوی می روند که هم معنویت را دارا باشند و هم شهوت و نفسانیت.

یثربی گفت: عرفان دارای اصولی است که در همه مکتب ها وجود دارد مانند داشتن مرشد و سلوک و رسیدن به حقیقت هستی. هر کس در هر شرایطی که از عرفان سخن می گوید اما اهل سلوک نیست دروغ می گوید. عرفان دروغین یعنی عرفانی که در آن عمل و ادعا نباشد و این در جامعه رایج است.

رمضانی در پایان سخنانش گفت: من به جای عرفان دروغین و عرفان راستین تعبیر مدعی راستین یا مدعی دروغین عرفان را می پسندم، زیرا عرفان یا هست و یا نیست.