این نویسنده درگفتگو با خبرنگارمهر، با بیان این مطلب افزود : برای راه انداختن وضعیت ادبی عوامل مختلفی دخیل است که می تواند به صورت منفی ویا مثبت تاثیرگذار باشد و هیچکدام درجایگاه خودشان تعیین کننده نیستند ، مثلا مشکلات نشرکه آثارمنفی آن بسیاراست ، اما تعیین کننده نیست و یا محفل های ادبی که بخشی را سانسور و بخشی را بیشترمعرفی می کنند ، با این وجود تعیین کننده نیستند و یا سیاست های دولت که بسیار محدود است .
مظاهرشهامت ادامه داد : برخلاف اینکه ما می گوییم که مشکل نشر و سانسور و ... وجود دارد ، باید گفت که اساسا درجامعه ایرانی و با اشاره به تاریخ فرهنگی ، مردم ما بیشترشفاهی هستند یعنی سعی می کنند که بیشترنیازهای خود را به صورت شفاهی دنبال کنند ، مثلا اگردرادبیات اروپا دقت کنیم می بینیم که کیفیت بالایی دارند و درمی یابیم که پشتوانه 800 سال کتابت رادارند مثلا دن کیشوت که برای 400 سال پیش است ، اما کتابت در فرهنگ ما اصولا خیلی ضعیف است .
وی یاد آورشد : بسیاری ازدوستان عقیده دارند که بعد ازانقلاب به دلیل سیاست های مختلف افراد کتابخوانمان کم شده که البته درست است ، اما باید دانست که قبل ازانقلاب چقدر کتابهای ادبی خوانده می شد ؟ خیلی ها می گویند که شاملو به دلیل شعرسیاسی خواننده بسیاری داشت اما به نظر من شعریت شاملو بیشترازسیاسی بودنش بود ، اگر در جامعه قبل از انقلاب کتابها با تیراژ 15000 تا چاپ می شد دلیلش اتکاءمردم ما به ادبیات و هنری بودن اثر نبود بیشتر به دلیل سیاسی بودن آن آثار شمارگان بالایی داشتند و اگر اینها را تفکیک کنیم در می یابیم که در زمان قبل از انقلاب هم آن چنان کتابخوان نداشتیم اما بعد از انقلاب ما انتظار داریم با وجود سواد آموزی و اطلاعات ، میزان و آمار کتابخوانی هم بالا برود .
این نویسنده تصریح کرد : نقش ناشران در این جریان سازی مهم است اما باید دانست که ناشر برای اینکه کتابی را چاپ کند آن را به عنوان یک کالا در نظر می گیرد و باید آن را بفروشد ، وقتی می تواند یک کتاب از شخص مطرح را چاپ کند که 70 در صد فروش دارد دلیلی نمی بیند که کتاب یک شاعر و یا نویسنده جوان را منتشر کند . مجلات ادبی و محافل ادبی هم همین سلیقه را دارند و با بررسی همه اینها می بینیم که همه تاثیر داشته و حال اگر بخواهیم که به شکل مثبت آن را حل کنیم ، نمی توان از یک جنبه مشکل را در نظر گرفت و به عقیده من باید همه مانند دولتمان و صدا و سیما و مجلات ادبی و خودمان تعامل داشته باشیم و در حقیقت یک خیزش ملی را می طلبد .
وی خاطرنشان کرد : مخاطب نیز نقش به سزایی دارد ، در دهه هفتاد تئوری مطرح شد که آثار ادبی نیازی به مخاطب ندارند ، یعنی مرکزیت برای مولف است و مخاطب باید خود را به آن سطح برساند که ازنظر من این مسئله درعین حال که درست است اما باعث شد که حداقل مخاطبان کتاب نیز از دست برود ، اما تقریبا از 5 سال پیش عده ای از دوستان برای اینکه را دوباره مخاطبان را به سمت کتاب جذب کنند ، ادبیات جدی را به سمت ادبیات عامه پسند پیش بردند که در این صورت به کار ضربه ای دیگر خورد ، چرا که کار جدی کم رنگ تر می شود و اعمال سلیقه می شود و برخی از نویسندگان وقتی می بینند که آثاری از آنها به فروش نمی رود به سراغ کتابهایی که فروش دارد خواهند رفت .
مظاهرشهامت درپایان اضافه کرد : یافتن مخاطب به ادبیات جدی ما ضربه زد ، مولف و ناشر هم باید سعی می کردند در عین درنظر گرفتن مخاطب ، جدیت و اعتقاد و پیچیدگی ذهنی خودشان را نیز ازبین نبرند ، در حالی که ما هنوز شناخت درستی از مخاطب به صورت عام نداریم بنابراین نباید به خاطر مخاطب آثار خود را از بین ببریم ، همچنین ما در معرفی آثار نیز ضعیف هستیم و اگر سطح خودمان را به خاطریافتن مخاطب نزول دهیم ضربه سختی می خوریم و ممکن است که مخاطبان کیفی خواه را نیزازدست بدهیم .