به گزارش خبرنگار مهر، رمان «همهچیز، همهچیز» نوشته نیکولا یون با ترجمه نازیلا محبی از سوی نشر نون منتشر شد. این کتاب که چندین ماه در صدر پرفروش های بازار کتاب دنیا قرار داشته، در قالب «منظومه داستان ترجمه» نشرنون به چاپ رسیده است.
«همهچیز، همهچیز» اولین رمان نیکولا یون است و ۹ ماه جزو پرفروشهای نیویورک تایمز بوده است. رمان دوم این نویسنده، «خورشید هنوز یک ستاره است» همچنان تا امروز جزو پرفروشهای نیویورک تایمز و نامزد نهایی جایزه ملی کتاب آمریکا در سال ۲۰۱۶ است. و در سایت گودریدز نیز رتبه اول سال ۲۰۱۶ را از آن خود کرده است.
نیکولا یون نویسنده امریکایی-جاماییکایی از خلاقترین و خوششانسترین نویسندههای این سالها بوده است. روایت او از مضمون مکرر عشق، کاملا تکنیکی و دست اول است. رمان «همهچیز، همهچیز» که جوایز بسیاری نیز گرفته، علاوه بر ساختار کلاسیک در پیرنگ، از تمامی مدیومهای روز نیز برای روایت کمک میگیرد. تکنیک های روایی او گاهی با تصویرگری همسرش دیوید یون نیز همراه شده است. در «خورشید هنوز یک ستاره است» نیز عشق را در روایتی نگاتیو میخوانیم و در همینحال نویسنده مفهوم انتظار و عاشقی را در مضامین دیگر مثل بازی عقل و عشق در میآمیزد.
نیکولا یون در جامائیکا (آیلند) و بروکلین (بخشی از لانگآیلند) بزرگ شد. در حال حاضر به همراه همسر و دخترش مقیم لُسآنجلس کالیفرنیاست. هر دو رمان او مورد توجه فیلم سازان هالیوود قرار گرفته اند و از رمان همهچیز، همهچیز یک فیلم توسط مترو گلدن مایر با بازیگری آماندلا استنبرگ، وین بردی، نیک رابینسون، و آنیکا نونی رز در سال ۲۰۱۷ ساخته شده است و از رمان خورشید هنوز یک ستاره است» فیلمی در حال ساخت است. پیش از این رمان «خورشید هنوز یک ستاره است» این نویسنده با ترجمه فاطمه خسروی توسط نشرنون منتشر شده که به چا÷ چهارم رسیده است.
از نازیلا محبی تا کنون ترجمه رمان «در ژرفای آب» پائولاهاوکینز نیز منتشر شده است. «همهچیز، همهچیز» در ۲۸۸ صفحه و با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۲۵۰۰۰۰ ریال توسط نشر نون به بازار کتاب راه پیدا کرده است.
در بخش هایی از این کتاب می خوانیم:
در اتاق سفیدم، روی دیوارهای سفید اتاقم، بر روی قفسههای کتاب سفید براقم، فقط جلدهای کتاب است که به محیط رنگ میدهد. همة کتابها جلد سخت کاملاً نو دارند (هیچ کتابی با جلد مقوایی دستدوم و آلوده به میکرب ندارم). کتابها بعد از ضدعفونی شدن و پیچیده شدن در لفاف پلاستیکی که بدون دخالت دست در خلأ رویشان کشیده شده، به دستم میرسند. دلم میخواهد دستگاهی را که این کار را انجام می دهد ببینم. تکتک کتابها را درحالی که روی نوار سفید متحرکی راهی محفظههای سفید چهارگوش میشوند، مجسم میکنم. در محفظهها دستهای سفید آدمهای ماشینی کتابها را گردگیری و لکهگیری میکنند و با اسپری دارو میپاشند یا یکجورهایی میکربزدایی میکنند تا جایی که بالأخره متقاعد شوند که بهقدر کافی تمیز شده تا به دست من برسند. هروقت کتاب تازهای از راه میرسد، اولین کارم باز کردن بستههاست، فرایندی که با قیچی و دستکم یک ناخن شکسته سروکار پیدا میکند. کار بعدیام نوشتن اسمم داخل جلد کتاب است.